iran-emrooz.net | Wed, 15.09.2010, 4:38
جشن قرآنسوزان رژیم
حسین باقرزاده
|
سهشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۸۹ – 14 سپتامبر 2010
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
اقدام تحریکآمیز افرادی گمنام در گوشههایی از آمریکا بهانهای به مقامات جمهوری اسلامی داده است تا با توسل به احساسات مذهبی مردم به آتش اختلافات مذهبی دامن بزنند و همچنین موج جدیدی از غربستیزی و دموکراسیستیزی را در ایران و جهان به راه بیندازند. برنامه قرآنسوزی کشیش گمنام آمریکایی که قرار بود در 11 سپتامبر برگزار شود از سوی قاطبه رهبران سیاسی و مذهبی جهان مورد تخطئه قرار گرفت و لغو شد. ولی گزارشهایی رسید که در گوشه و کنار افراد دیگری به این کار دست زدهاند. در هر صورت، رهبران جهان از پاپ گرفته تا اوباما وظیفه خود دانستند که با محکوم کردن این اقدام از درگیری اختلافات و کشمکشهای مذهبی مانع شوند. ولی رهبران جمهوری اسلامی دقیقا راه عکس را پیش گرفتند و تا توانستند سعی کردند با تبلیغات وسیع از این حوادث کوچک و پراکنده توطئهای بزرگ و جهانی بسازند و مردم را علیه غرب بشورانند. این سیاست البته فقط در سطح ایران محدود نشد و بلکه به برکت چندین کانال تلویزیون ماهوارهای جمهوری اسلامی که به زبانهای خارجی برنامه پخش میکنند (به خصوص پرس تیوی) دامنه این تحریکات گستره جهانی یافت و به ناآرامیهایی دامن زد که تا کنون به مرگ و جرح دهها نفر منجر شده است.
قرآنسوزی مانند هر اقدام تحریکآمیز دیگر علیه مقدسات پیروان یک مذهب، به واکنشهای احساسی و عاطفی منجر میشود. ولی «اهانت» به مقدسات مذهبی نه به قرآنسوزی در زمان ما محدود بوده و نه خود قرآنسوزی پدیده جدیدی است. جهان پر است از مذاهب و کیشهای گوناگون، و چه بسیار پیروان افراطی یک مذهب که مقدسات مذهب دیگر را نفی میکنند و بدتر از آن، علیه پیروان مذاهب دیگر به خشونت متوسل میشوند. برخوردها و جنگهای مذهبی که در طول تاریخ به اعمال بزرگترین خشونتها منجر شده در زمان معاصر نیز در گوشه و کنار جهان فراوان فاجعه آفریده است. در دنیای مدرن و نظامهای دموکراتیک این برخوردها رو به کاهش رفته و مدارای مذهبی در این جوامع گسترش یافته است. نظامهای سیاسی سکولار به دلیل ماهیت خود نمیتوانند از مذهب خاصی حمایت کنند و یا برای پیروان یک مذهب امتیازی قایل شوند. در عین حال، همان طور که حکومت قانون در یک کشور به معنای نفی مطلق جرم و جنایت نیست، در جوامع دموکراتیک سکولار نیز ممکن است فرد یا افرادی به تعرض به نمادهای مذهبی دیگران دست بزنند و یا حتا علیه آنان به خشونت متوسل شوند.
تعرض به نمادهای مذهبی ، در صورتی که متضمن اعمال مجرمانه از قبیل تعرض به مال و جان دیگران نباشد، البته در بسیاری از کشورهای جهان جرم نیست و بلکه از مصادیق «آزادی بیان» تلقی میشود. در این جوامع، رشد و تربیت انسانی نیز تا آنجا بالا رفته است که غالب افراد جامعه در برابر تعرض به نمادهای مذهبی خود تحمل نشان میدهند و از واکنش خشونتبار احتراز میکنند. ادبیات و هنر جهان غرب (از داستان و فیلم و تآتر و آواز و موسیقی و نقاشی گرفته تا نمایشهای کمدی) مملو از تعرضات صریح و ضمنی به نمادهای مقدس مسیحیت از مقامات بلندپایه مذهبی گرفته تا شخص عیسای مسیح و مادر او مریم است. ولی در دوران معاصر دیده نشده است که یک اسقف اعظم یک کمدین را به دلیل این که مسیح و انجیل را دست انداخته است به مرگ محکوم کند و یا شرکت کنندگان در یک کلیسا در روز یکشنبه با شعار «مرگ بر» فلان نویسنده یا فیلمساز به خیابان بریزند. دموکراسی در یک جامعه تنها با انتخابات و صندوق رأی شکل نمیگیرد. این فرهنگ دموکراسی و از جمله فرهنگ مدارا است که دموکراسی را میسازد و به آن قوام میبخشد.
این فرهنگ البته برای جوامعی که زیر سلطه نظامهای ایدئولوژیک، و به خصوص از نوع مذهبی آن، زندگی میکنند بیگانه است. در جوامعی که به خصوص زیر سلطه رهبران مذهبی قرار دارد، توقع بر آن است که همه جهانیان این مذهب و نمادهای آن را محترم بشناسند، و در عین حال رهبران مذهبی جامعه وظیفه خود نمیدانند که احترامی متقابل نسبت به ادیان دیگر از خود نشان دهند. اینان در برابر خبری مبنی بر این که فرد گمنامی در گوشهای از آمریکا قرآنی را آتش زده کف به دهان آوردهاند و فرمان قتل صادر میکنند، ولی آیا از خود پرسیدهاند که رفتارشان در برابر پیروان ادیان دیگر در ایران چگونه بوده است؟ از تبعیضهاو تحقیرها و سرکوبهای مذهبی نسبت به مسیحیان و یهودیان و زردشتیان و حتا سنیان و دراویش که مسلمان هستند سخن بگوییم و یا از جنایات وسیعی که علیه اقلیت بهایی در ایران به راه انداختهاند (از خرابی معابد و خانهها در شهر و روستا گرفته تا قتل و شکنجه و اعدام)؟ کدامین جنایت است (و بزرگتر): سوزاندن کاغذهایی که بر آن خطوطی به عربی یا انگلیسی نگاشته شده است، یا انسانهایی را به دلیل دگراندیشی یا تغییر عقیده کشتن؟
قرآنسوزی و یا پایمال کردن قرآن نه پدیده جدیدی است و نه مرتکبان آن همواره نامسلمانان بودهاند. قرآن فعلی در زمان عثمان خلیفه سوم پیامبر تنظیم شد، و با رسمیت دادن به این قرآن او دستور داد قرآنهای دیگر را در سرتاسر جهان اسلام بسوزانند تا تنها همین روایت باقی بماند. این عمل مورد اعتراض جدی از سوی کسی و حتا امام علی که حاکمان ایران خود را به او منتسب میکنند قرار نگرفت. چند سال بعد، در زمان خلافت علی، مخالفان او قرآن بر سر نیزه کردند و علی را به حکمیت خواندند. در آنجا سربازان علی از تیراندازی بر روی قرآنها ابایی نداشتند، و وقتی عدهای به این امر اعتراض کردند به آنان گفته شد که علی خود «قرآن ناطق» است و آن چه بر سر نیزههاه میبینید ورقپارههایی بیش نیستند که بر روی آنها کلماتی نوشته شده است. در واقع هیچ نمادی در اسلام به صورت مطلق مقدس شناخته نشده است. مسجد که مکان مقدسی در اسلام بشمار میرود ممکن است به تعبیر قرآن «مسجد ضرار» باشد که در این صورت حرمتی ندارد و میتوان آنرا خراب کرد. جمهوری اسلامی بسیاری از نمادهای اسلامی را با بهانههایی از این قبیل مورد تعرض قرار داده است. از همه اینها گذشته، به حکم آیتالله خمینی هیچ حکم و اصل و نمادی در اسلام تقدس ندارد و اگر مصلحت نظام اقتضا کند میتوان آنها را تعطیل کرد و یا مورد تعرض قرار داد. در بسیاری از حملات نیروهای امنیتی به مخالفان رژیم حاکم، گزارشهای زیادی از تعرض به قرآن و سایر نمادها و مقدسات اسلامی منتشر شده است.
بنا بر این نظامی که نه تنها برای نمادهای سایر مذاهب احترامی قایل نیست، و بلکه هیچ یک از نمادهای مذهبی خود را نیز محترم نمیشمارد به سختی میتواند در برابر عمل افرادی گمنام در ینگه دنیا به اعتراض برخیزد و فریاد وااسلاما سر دهد. ولی مقامات این نظام تنها به اعتراض و تخطئه بسنده نمیکنند. یکی فرمان قتل مرتکبان قرآنسوزی را صادر میکند. دیگری دست صهیونیسم بینالمللی و «آمریکای جهانخوار» را پشت ماجرا میبیند. و ولی فقیه نظام با چسباندن عمل این افراد گمنام به «آیات شیطانی» سلمان رشدی و کاریکاتورهای کورت وسترگارد دانمارکی و «ده ها فيلم ضد اسلام ساخته شده در هاليوود» و از آنجا به «سران نظام سلطه و اتاق فكرهاي صهيونيستي» از یک توطئه پیچیده و عظیم جهانی خبر میدهد که دهها سال در حال تدوین و شکلگیری بوده و اکنون به دست این افراد به مرحله اجرا در آمده است. آقای خامنهای ضمنا فراموش نمیکند که به تأیید این تئوری بپردازد که «ماجرای حمله به برج ها در 11 سپتامبر» کار همین «سران» بی نام و نشان «نظام سلطه و اتاق فكرهاي صهيونيستي» بوده است و نه تروریستهای نام و نشانداری که با الهام از آموزشهای القاعده به نام اسلام و با دعا و وضو به آن جنایت بزرگ دست زدهاند.
ولی اسلام و قرآن و سایر مقدسات مذهبی ابزاری بیش در دست مقامات جمهوری اسلامی نیست. اگر میتوان از حادثه کوچکی در ماورای بحار بحرانی بزرگ ساخت و با تحریک احساسات مذهبی مردم چند صباحی آنان را مشغول کرد و به گفته خود آقای خامنهای «ملتهاي مسلمان را ... از مسائل و تحولات دنياي اسلام و خاورمیانه غافل» نگاه داشت چرا که نه؟ جمهوری اسلامی به واقع حادثه قرآنسوزی را جشن گرفته است. بحرانهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگر ارکان این نظام را دچار تزلزل کرده و به نارضایی مردم دامن زده است. در این شرایط، هر حادثهای و لو کوچک و نامربوط که بتواند از سوی دستگاه تبلیغاتی رژیم مورد بهرهبرداری قرار گیرد مغتنم است و نباید از آن به سادگی گذشت. مهم این نیست که حادثه قرآنسوزی در کجا و چگونه اتفاق افتاده است. مهم این نیست که رهبران سیاسی و مذهبی کشورهای غربی بالاتفاق آن را محکوم کردهاند. و مهم این نیست که «اهانت» به قرآن و مسجد و سایر نمادهای اسلامی کاری است که بارها و مستمراً از سوی خود رژیم جمهوری اسلامی و عوامل امنیتی و تبلیغاتی آن صورت گرفته و میگیرد. مهم این است که میتوان این حادثه خاص را (که در واقع حادثهای نبود و باید آن را «ناحادثه» خواند) بزرگ کرد و از آن بهره سیاسی گرفت. و باید چنین کرد. اگر هم ماکیاول از این حیله نام نبرده است میتوان آن را بر کتاب او تحشیه کرد.
در هر صورت، دنیا ممکن است ناحادثه قرآنسوزی را به فراموشی بسپارد و از آن بگذرد، ولی جمهوری اسلامی دستبردار نیست. تمامی دستگاه عظیم تبلیغاتی و قدرت بسیج رژیم بر آن متمرکز شده که از این ناحادثه بحران بزرگی بسازد و نگذارد آتش آن خاموش شود. هر مقام کوچک و بزرگ رژیم و هر نهاد وابسته به آن لازم دیده است که در این مسابقه نفرت و خشونت وارد شود و سخنی بگوید. از آیت الله نوری همدانی که «دنياي استکبار» را تهدید کرده است تا «منتظر نتایج خشم آتشین مسلمانان جهان در سراسر عالم ... باشد» تا «دانشجویان»ی که در برابر سفارت سویس در تهران با حمل تابوت «لیبرال دموکراسی» مرگ آن را جشن گرفتند، سهم خود را در آتش بیاری این معرکه ایفا کردند. ولی این سر و صدا به سختی میتواند بیش از چند روزی خوراک تبلیغاتی برای بلندگوهای رژیم فراهم کند. پس از این چند روز (و تظاهراتی که برای جمعه آینده تدارک دیده شده است) رژیم میماند و بحرانهای سیاسی و اقتصادی و تحریمهای بینالمللیاش، و مردمی که روز به روز کمرشان زیر بار این بحرانها و خطر بزرگ افزایش سرسامآور قیمتهای مایحتاج اولیه در آستانه اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها بیش از پیش خم میشود. تا مگر کسی در گوشه دیگری از جهان خبط دیگری مرتکب شود و خوراک تبلیغاتی جدیدی برای سران به تنگی افتاده جمهوری اسلامی فراهم آورد...