iran-emrooz.net | Wed, 04.08.2010, 15:12
چه کسانی باید محكوم شوند؟
«گروه خرداد»
سرمقاله "كار شماره ۱۵ داخل كشور" كیفرخواست علیه جنبش سبز
سایت «اخبار روز» در روز یكشنبه مورخ ۲۰ تیرماه ۱۳۸۹ اقدام به درج مطالب "پانزدهمین شماره نشریه كار داخل كشور" نموده كه در سرمقاله آن با عنوان "مروری بر اعتراضات یكسال گذشته" به طرح مطالبی در مورد رویدادهای پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و جنبش سبز پرداخته است. ما در انتظار پاسخی از طرف نیروهای جنبش چپ به ویژه چپ خارج كشور به این مقاله بودیم، اما به دلیلی كه برایمان مشخص نیست تا كنون پاسخی به آن داده نشده، كه میتواند ناشی از:
الف – محتوی سرمقاله باشد كه جریان و افراد سیاسی چپ به آن توجه نكرده و بیاعتنا از كنار آن گذشتهاند.
ب –شناخت كامل از نویسنده و یا نویسندگان مقاله و بیاهمیت دانستن این نظرات در جنبش چپ و نداشتن جایگاهی در این بلوك باشد.
اما به نظر ما چون نویسنده مقاله خود را منتسب به جریان چپ داخل كشور میداند و ادعاها و اتهامات بیپایهای را در خصوص تحولات یكسال گذشته مطرح كرده كه ناشی از اشتباهات فاحش سیاسی با ریشه در انحراف برداشت از تئوری دارد، لازم دیدیم به آن پاسخ داده شود.
در سرمقاله مورد اشاره نویسنده یا نویسندگان با تحلیل رویدادهای پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ماه ۱۳۸۸ با بیان برخی واقعیتهای درست و غیرقابل تردید، سعی در القاء نتیجهگیریهای ذهنی نادرست به خواننده را دارد. تناقضگویی و برداشتهای مبتنی بر ذهنیات از ویژگیهای اصلی مقاله محسوب میشود، مقاله نقش عوامل موثر در تحولات یكسال اخیر به ویژه مسببان اصلی مشكلات كنونی را ندیده است و بجای آنان رهبران و طرفداران جنبش سبز، در سراسر مقاله مورد ملامت قرار گرفته و محكوم شدهاند و در واقع برخلاف عنوان سرمقاله، این نوشته كیفرخواست علیه جنبش سبز است نه "مروری بر اعتراضات یكسال گذشته".
سرمقاله از ۷ محور یا فراز تشكیل شده كه مورد بررسی قرار میگیرد.
فراز اول: زمینههای شكلگیری اعتراضات و نقش انتخابات
برخلاف تصور عدهای از سخنوران سبز، جنبش اخیر رویدادی صرفا معطوف به انتخابات نبود. ... فوران خشم ملتی بود كه طی سی و یك سال گذشته نقض حقوق خود را شاهد بوده، ... اما نباید فراموش كنیم هر چند كه اعتراض به نتایج انتخابات، آغازگر و دلیل شروع اعتراضات مردمی با شعار " رای من كو؟" بود. اما علت اصلی شكلگیری اعتراضات هم صرفا معطوف به انتخابات نبود. هرچند گروهی در این طیف ( بخوان شركتكنندگان در انتخابات) برای اجتناب از اعتراضات خیابانی، حضور در پای صندوقهای رای را پیشنهاد میكردند، مدعی شدند كه تصمیم اندیشمندانه آنان موجب شكلگیری چنین اعتراضات گستردهای شدهاست. امری كه تا روز قبل از انتخابات چنین شیوههایی را با انگ ماجراجویی رد میكردند.
اولا طرفداران جنبش سبز اعتقاد نداشته و ندارند كه اعتراضات خیابانی بدون هیچ پیشزمینه و صرفا به دلیل تقلبات انتخاباتی و كودتا و در اعتراض به آن آغاز گردیدهاست. ثانیا آنان همواره نظرات خود را مبنی بر اینكه آرمانهای انقلاب مشروطیت كه از سالهای پیش از آن در افكار روشنفكران تكوین و در میان مردم تبلیغ و ترویج و در نهایت با همبستگی و اتحاد ملی به انقلاب مشروطیت فرا رویید تاكنون تحقق نیافته و مبارزات مردم برای تعمیق ودستیابی آن سالیان درازی است كه به اشكال گوناگون بی وقفه ادامه دارد. اتفاقا برخلاف ادعای مقاله، هدفهای جنبش سبز همان اهداف تعمیق یافته جنبش مشروطیت، در ظرف زمان امروز است. بحث شركت یا عدم شركت در انتخابات از این زوایه اهمیت دارد كه حاكی از دو نوع نگاه، و انعكاس دو راهبرد در تحقق اهداف جنبش است و از كنار آن نباید آسان گذشت. باید توجه داشت كه درستی و نادرستی سیاست احزاب، گروهها و جنبشها در چنین مقاطع حساس تاریخی محك میخورد. وقتی در همین فراز گفته میشود "نارضایتی انباشته شده مردم طی سی و یك سال حكومت جمهوری اسلامی به دنبال روزنهای برای نشت و شكافی برای خشم فروخورده ملت بود، ... و انتخابات همان شكافی بود كه بیش از سه دهه مردم بدنبال آن بودند"، .هنگامی كه گفته میشود "تقلب گسترده باند حاكم ... روزنه و شكافی را بوجود آورد تا همان خشم فروخورده با شدتی غیرقابل انتظار فوران كند". باید پرسید فرض كنیم اكثریت مردم در انتخابات شركت نمیكردند، محتملترین حالتها چه میتوانست باشد، اولا حاكمیت بدون مشكل و دردسری با ادعای برگزاری انتخابات آزاد و بدون نیاز به انجام تقلب، پیروز میشد، همانطوریكه در دومین دوره انتخابات شوراها، به ویژه در شهرهای بزرگ از جمله تهران اتفاق افتاد. لذا در این شرایط "روزنه" مورد انتظار مقاله چگونه ایجاد میشد، تا "خشم فروخورده مردم فوران كند". چه رویدادی در آن زمان موجب اعتراضات خیابانی میشد؟ یكی از اصلیترین وظایف احزاب و سازمانهای پیشرو آن است كه زمینه را برای طرح مطالبات مردم فراهم سازد. تاكتیك شركت در انتخابات و تشویق شركت هر چه وسیعتر مردم در آن، كه امكان طرح مطالباتشان را فراهم مینمود و شرایط مناسبتر و فضای قابل تحملتری را با پیروزی نامزد مورد نظرشان ایجاد میكرد و یا از آراءشان در صورت تقلب، دفاع میكردند، كاری كه پس از انتخابات انجام گرفت، درستترین تاكتیك تلقی میشود. پرداختن به موضوع انتخابات و تحولات پس از آن كه تعدادی از هموطنان در آن شركت نكردند، اما با رویكرد سازنده خود به آن، و همگام با هموطنانی كه به پای صندوقهای رای رفتند و آنانی كه با روی برتافتن از دولت كودتا، جنبش سبز را ساختهاند، از این رو حائز اهمیت است كه مخالفان جنبش با گرایشات سیاسی در ماوراء راست و چپ كه دست به تقلب در انتخابات زدند و یا آن را تحریم كردند هنوز هم از این مواضع علیه اتحاد و همبستگی جنبش اقدام میكنند و متاسفانه این همسویی به اندازهای است كه نویسنده مقاله پیشاپیش از زبان جنبش سبز نزدیكی خود را به احمدینژاد بیان میدارد.
ثانیا نویسنده یا نویسندگان مقاله به اعتبار چه مستنداتی اعلام میدارد كه اصلاحطلبان برای اجتناب از اعتراضات خیابانی حضور در پای صندوق رای را پیشنهاد میكردند، آیا قبل از انتخابات شرایط برای اعتراضات خیابانی مهیا بود كه اصلاحطلبان با آن مخالفت میكردند؟ مقاله برای فرار از پاسخگویی و پوشاندن تناقضات آشكار در مواضع خود همواره ضعفها و نارساییهایی را كه به جنبش سبز منتسب میكند با پیشوند "گروهی" ، "بعضی" و یا "بخشی" از جنبش بیان میدارد. اگر این ضعفها و كاستیها كه از ناحیه گروهی و بخشی بر جنبش اعمال میشود كه توانسته مسیر و راستای حركت آن را تعیین كند، منتسب كردن آن به "گروه" یا "بخشی" از جنبش بیمعنا است. اگر آنان در اقلیتاند چگونه قادرند اكثریتی را كه منافع و مصالح خود و كشور را میشناسند در مسیرهایی كه در تقابل با منافع جنبش قرار دارد بكشانند.
فراز دوم: سبزها و جنبش اعتراضی
بخشی از اصلاحطلبان با یاری رسانههای امریكایی و اروپایی در پی تسخیر خیابانها و براه انداختن انقلاب رنگین و مخملی به سیاق گرجستان و اوكراین بودند. ... در مورد سبزها باید به خاطر داشت آنها بخشی از حاكمیتاند و نه اپوزیسیون، كه از بد حادثه به این جایگاه سرانده شدهاند. آنها با هزاران رشته به حاكمیت مرتبط میشوند و با بخش حاكمیت كه اینك قدرت را در ید خود دارند، گذشته مشتركی دارند. ... رهبران سبز با عقبنشینیهای پیدرپی به صدور بیانیههایی بسنده كردهاند كه هر از چند گاهی منتشر میسازند، سیاست كم خطری كه با هزینهای ناچیز، رهبریشان را دوام میبخشد، تا نیروهای دیگر نتوانند بیرقی را كه اینان از سر عافیتطلبی نیمه افراشته نگه داشتهاند به اهتراز درآورند. آنها میخواهند با حذف احزاب و سازمانهای سیاسی از رهبری جنبش... رهبری كاریزماتیك به جنبش حقنه كنند، كاری كه در سال ۵۷ تجربه كرده و نتیجه گرفتهاند...
مقاله ظاهرا اعتقاد ندارد كه در فرایند مبارزات طبقاتی و اوجگیری آن، حاكمیت با ریزش نیرویهای طرفدار خود روبرو میشود و این ریزش نیرو تا نهادهای اداری، نظامی و امنیتی و حتی تا درون خانه حاكمان سركوبگر امتداد پیدا میكند. این روندی طبیعی در مبارزه میان طرفداران حفظ وضع موجود و عقبگرا با نیروهای بالنده تاریخ و مبارزان راه پیشرفت و آزادی است. نویسنده مقاله اعتقاد دارد كه اصلاحطلبان شاخص كه در گذشته در حاكمیت بودهاند و اكنون كه به درون جنبش "سرانده" شدهاند نمیتوانند حافظ منافع مردم و جنبش باشند و ارزیابی خود را نه بر پایه وضع كنونی آنان بلكه بر اساس موقعیت گذشته اصلاحطلبان ارائه میكند. از این رو معتقد است، اصلاحطلبانی كه به جنبش سبز پیوستهاند و به دنبال انقلاب مخملی با كمك رسانههای غربیاند، و در مبارزه متزلزل و ناپیگیر و خواهان حذف احزاب و سازمانهای سیاسی از رهبری جنبشاند، بنابراین سزاوار محكومیت به مراتب شدیدتر علیه آنان، در مقایسه با كودتاچیان میباشند. با فرض صحت اتهامات، نویسنده مقاله باید از تزلزل و ناپیگیری، عقبنشینی و ضعف اصلاحطلبان در مبارزات جاری، استقبال نماید، چرا كه بدون مزاحمت از سوی آنان میتوانند بیرق خود را افراشته سازند. این اعتقاد مقاله كه رهبران جنبش پیدرپی عقب نشینی میكنند و در همان موقعیت قادرند احزاب و سازمانهای سیاسی را از رهبری جنبش حذف و در شرایط بیرق نیمه افراشته خود، چون سال ۱۳۵۷ رهبری كاریزماتیك را به مردم "حقنه" كنند قابل پذیرش نیست. باید از نویسنده مقاله پرسید آیا جمعیتهای میلیونی معترضین در تهران و شهرهای بزرگ با هدایت و مدیریت بخشی از اصلاحطلبان و رسانههای امریكایی و اروپایی به خیابانها آمدند؟ اگر این حضور میلیونی مردم در خیابانها زیر تاثیر رسانههای امریكایی و اروپایی و گروهی از اصلاحطلبان خواهان انقلاب مخملی بوده، چپهای مورد تایید مقاله یا تحریمكنندگان انتخابات در آن میان چه میكردند؟ آیا پس از گذشت یكسال از آن اعتراضات عمومی، ماهیت انقلاب مخملی تجمعات و اعتراضات را كشف كردهاند؟ اساسا وزن و تاثیر رسانههای غربی و ... در مجموع مدیریت جنبش اعتراضی چه میزان بوده و هست؟ آیا بهتر نبود مقاله آن بخش از اصلاحطلبان مورد نظر خود را معرفی مینمود تا شناخت دقیقتری از مواضع سیاسی خود به دست داده و امكان نقد همه جانبهتر را فراهم میساخت. متهم كردن جنبش میلیونی به فرمانبری بخشی ناشناس از اصلاحطلبان و رسانههای خارجی برای براه انداختن انقلاب مخملی كه همواره ورد زبان تئوریسینهای دولت كودتا بوده در این مقاله اهانت به درك و شعور مردم است.
فراز سوم: نقش چپها و سایر نیروها
نیروهای اپوزیسیون، به خاطر سركوبی، كه بیش از سه دهه حكومت جمهوری اسلامی متحمل شدهاند به خاطر اینكه فاقد تشكیلات حزبی در داخل كشورند، نتوانستند در راهبری و هدایت جنبش اثرگذار باشند. آنها مجبور بودند كه صرفا با صدور بیانیه و اعلامیه دنبالهرو جریان حاكم باشند. ... طرفداران احزاب و سازمانهای اپوزیسیون به خصوص چپ با حضور گستردهشان در اعتراضات خیابانی نقش قابل توجهی در ادامه اعتراضات داشتند. حضور این نیروها در رادیكال شدن خواستها و شعارهای تظاهركنندگان نمود مییافت.. چپ در خیابانها حضور داشت، هر چند كه بخش اعظمشان رای نداده بودند.
در خصوص این ادعاها یادآور میشویم كه اولا سازمانها و احزاب چپ و سایر نیروهای ملی و دموكرات به استناد مدارك و شواهد موجود، گستردهتر از انتخابات دورههای قبل، در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ شركت كردند و از ماهها قبل از انتخابات در اطلاعرسانی به مردم، نقش ارزندهای ایفا نمودند. همچنین در یكسال اخیر، شاهد تجلی همبستگی هموطنان دور از میهن، با موافقان شركت در انتخابات داخل كشور از طریق برگزاری تجمعات، راهپیماییها، میزگردها، سخنرانیها و شركت در كنفرانسها و تهیه طومارها در كشورهای گوناگون در اعتراض به تقلبات انتخاباتی و كودتا علیه مردم بودهایم. فقط آنانی كه از همه جا بیخبرند، از همبستگی هموطنان داخل و خارج كشور نیز چیزی نمیدانند و نقش مكمل آنان را در اعتلای جنبش نمیبینند.
اساسا انعكاس رویدادها در مقاله مورد نظر، این گمان را تقویت میكند، كه این گرایش سیاسی در داخل كشور حضور فیزیكی ندارد، در غیر اینصورت باید گفت از اتفاقات خارج از چهاردیواری محل سكونت یا كار خود بیخبر است و پا به بیرون از این محلها نگذاشته و ارتباط با مردم نداشتهاست. زیرا چگونه میتوان در ایران بود و به اظهارات ناصواب مبنی بر عدم شركت اكثریت چپ در انتخابات سخن گفت، اگر چه در داخل كشور این اظهارات جدی گرفته نمیشود، اما چون با نام "چپ" این مطالب اظهار شده، ضرورت دارد برای یك بار هم كه شده به آن پاسخ داده شود. به نظر ما مواضع اعلام شده در مقاله، امروز برای اكثریت قریب به اتفاق نیروهای چپ، با گذشت بیش از سی و یك سال از پیروزی انقلاب مردم ایران در سال ۱۳۵۷، حتی از حد و اندازه دوران كودكی نشریات نظیر، كه در آن زمان هم ضعفها و كاستیهای اساسی داشتند، فاصله بسیار دارد. آنچه امروز با این نام انتشار مییابد مصداق ضربالمثل "از آتش خاكستر به عمل میآید" است. مقاله مفتخر است كه توانسته در رادیكال شدن خواستهاو شعارهای مردم، نقش ایفا كند، در حالی كه قدرت جنبش سبز نه در فریاد شعارهای رادیكال زودهنگام و بدون پشتوانه، كه بخش كمی از مردم از آن استقبال میكنند، بلكه طرح مطالبات و شعارهای فراگیرست كه میتواند بیشترین نیروی مادی را با خود همراه كرده تا به هدفهای از پیش تعیین شده جامه عمل پوشد. مقاله اگر به جای پرداختن به رویدادهای یكسال اخیر، اقدام مشترك ده گروه كارگری را در برگزاری گردهمایی و راهپیمایی به مناسبت روز جهانی كارگر را در تهران نقد میكرد و دلایل ناكامی آنان را توضیح میداد بهتر میتوانست به اصلاح مواضع آنان و خود، یاری رساند، چرا كه امروز تامین منافع نیروهای چپ و طبقه كارگر از كانال همراهی، همبستگی با جنبش سبز متشكل از اقشار بینابینی و طرفداران سرمایههای متوسط و بزرگ خصوصی بیبهره از رانتهای حكومتی، كه در برابر دولت كودتاچی حامی سرمایهداری دولتی- نظامی قرار گرفته و برای تحقق اهداف دموكراتیك جنبش، نه توقعات سوسیالیستی مبارزه میكند، امكانپذیر است. امری كه مقاله تا به این راهبرد نرسد همچنان در كورهراهها سردرگم خواهد ماند.
فراز چهارم: پدیده سبزاللهی و تلاش برای تطهیر جنایتكاران
چماقبدستان خمینی تحت نام حزباله به سركوب نیروهای مخالف بخصوص چپ و مجاهدین پرداختند، ... امروز كه بخشی از این نیروها با جناح اصلاحطلبان همراه شدهاند، تنها توانستهاند ادبیات و فرهنگ حزباللهی را رنگ كنند، آن هم رنگ سبز، ... در سایت آنان بایكوت خبری دگراندیشان حاكم است و از زدن انگ طرفداری از احمدینژاد به ناقدین خود ... ابایی ندارند.با شكست پروژه آنان (اصلاحطلبان) برای تقسیم قدرت، هر چند با اكراه به صف معترضین پیوستند، شرایط پیش آمده، موقعیت مناسبی بود برای بعضی از جنایتكارانی كه دستشان تا مرفق به خون مبارزین و اندیشمندان این مملكت آلوده بود. آنها با صفاتی چون مخالف و معترض و یا اصلاحطلب نمیتوانند جنایات خود را به فراموشی سپارند. ... بخشی از چپ و اپوزیسیون نیز در حمایت از سبزها - اصلاحطلبان حكومتی- چون موسوی، كروبی و رفسنجانی تا بدانجا پیش رفتند كه هر انتقاد و اعتراضی علیه سبزها را برنتافته، صدای منتقدان را خفه و شأن خویش را به تایید گران بیچون و چرای سبزها ارتقاء دادهاند، سبزاللهیهای چپ در این راستا از برخورد فیزیكی با چپهای منتقد نیز ابایی ندارند.
در رابطه با این ارزیابی باید پرسید چنانچه در فرآیند مبارزات طبقاتی بخشی از حاكمیت در مقابل و رو در رو با بخش سركوبگر قرار گیرد مگر نه آن است كه، این فرآیند نتیجه طبیعی مبارزه طبقاتی و در راستای تقویت جبههای است كه مردم در آن قرار دارند. ریزش نیروها در پروسه مبارزات جاری به نفع جنبش، به افراد عادی و ناشناخته سیاسی محدود نمیشود بلكه از راس هرم قدرت تا قاعده آن را در بر میگیرد و اساسا این ریزش نیرو در نتیجه عملكرد حاكمیت و از طریق معترضین راس هرم به این پدیده سرعت و وسعت میدهد و آنان كه با الفبای مبارزه، آشنا نیستند، نمیتوانند فرایند شكلگیری اپوزیسیون قدرتمند كه قادر میشود حاكمیت سركوبگر را وادار به عقبنشینی نموده و سیاستهای خود را بر آن تحمیل كند، توضیح دهند. آنان فقط اتفاقات و رویدادها را میبینند بدون آنكه برخلاف ادعایشان فرایندی را كه تحت تاثیر عوامل گوناگون موجب اتفاقات و رویدادها میشود یعنی پروسه تبدیل تغییرات كمی به كیفی را درك كنند. این گرایش نمیتواند برای خود توضیح دهد كه اگر در راس هرم قدرت شكاف ایجاد شود و تحت تاثیر آن شكاف، بخشی از نیروهای درون حاكمیت به نیروی اپوزیسیون متمایل شوند، سیاست درست، جذب آن نیروها به جنبش است. همچنین میتوان پرسید فرآیند شكلگیری اپوزیسیون قدرتمند در برابر حاكمیت سركوبگر چگونه است؟ میدانیم از میان آنان كه به آقای موسوی رای دادهاند دموكراتها و چپها، برغم اثرگذاری قابل توجه بر پروسه افزایش شركتكنندگان در انتخابات به لحاظ كیفی، از نظر كمی تعداد اندكی از مجموعه طرفداران وی را تشكیل میدهند. امروز حتی با پذیرش نظر مقاله در خصوص آقایان رفسنجانی و كروبی و موسوی، آنان در كنار مردم قرار دارند و هر كدام با رویكرد خاص خود به جنبش یاری میرسانند. لذا این چگونه سیاستیاست كه بیش از آنكه منتقد دولت كودتا باشد به حامیان جنبش از جمله نیروهای چپ و دموكرات مدافع همبستگی ملی و چهرههای شاخص آن چون كروبی و موسوی میتازد، این حملات به سود كدام جریان سیاسی است؟ این نگاه به فرایند مبارزات طبقاتی هیچ قرابتی با اصولی كه مقاله خود را منتسب به آن میداند، ندارد و حتی از بدیهیترین معیارهای تحلیل طبقاتی و شكلگیری فرایند مبارزه و توسعه و گسترش كمی و كیفی اپوزیسیون بیخبر است. این نگاه همانند رویكرد پر اشتباه سالهای اولیه بعد از انقلاب به تحولات اجتماعی است كه جای بحث خسارتهای ناشی از آن در این نوشته نیست.
به نظر میرسد اندیشه حاكم بر مقاله به جای كوشش در شناخت عوامل عدم استقبال مردم به مواضعی كه اعلام داشته، در صدد محكوم كردن جنبش است و به ویژه از چپهای پشتیبان جنبش عصبانی است و به جای بازبینی مواضع خود و اصلاح آن و پیوستن به جنبش عظیم تودهای به همراه جریانهای اصلاحطلب، دموكرات و چپ و آموختن از مردم كه در كار هموارسازی مسیر و دستیابی به آزادی و دموكراسی و عدالت اجتماعی هستند، با طرح شعارهای رادیكال، بدون پشتوانه مادی و برداشتهای نادرست از اصول بدیهی مبارزات طبقاتی، از درك ضرورت اتحاد میان اقشار و طبقات مختلف برای رسیدن به آرمانهای مشترك ناتوان است.
در فراز پنجم: ادامه بحران امیدی برای تحول
بدون تردید جنبش اعتراضی مردم ایران بحران سیاسی بزرگی را برای جمهوری اسلامی در پی داشت. بحرانی سیاسی كه به بحرانهای اقتصادی، اخلاقی، ایدئولوژیك، مشروعیت داخلی و جهانی، بحران هستهای و دهها بحران كوچك و بزرگ اضافه گردید. ... بحرانهای موجود هرچند راه برون رفتی را برای جمهوری اسلامی باقی نگذاشته، ولی پدیده مباركی برای مردم و نیروهای اپوزیسیون به شمار میآید، امری كه امید تحول را متبلور میسازد.
در این رابطه، پرسش آن است آیا مردمی كه اشاره میشود، جز آنانی هستند كه به پای صندوقهای رای رفتند و به نماینده اصلاحطلبان رای دادند؟ و یا جز آن مردمی هستند كه در ادامه مبارزات خود و اعتراض به تقلبات به خیابانها آمدند، كشته و زندانی شدند و مورد شكنجه و تجاوز قرار گرفتند؟ جز آنانی هستند كه برغم موضع تحریم انتخابات بر بستر اعتراضات میلیونی به جمع دیگر هموطنان پیوستند و با آنان همراه شدند. نیروهای اپوزیسیون كدامند؟ میتوان از آنان نام برد. تا آنجا كه همگان معترفند اكثریت مردم كشور بعلاوه احزاب و گروهها و سازمانها و حتی آنانكه در انتخابات قبلی نیز به پای صندوقهای رای نرفته بودند این بار در انتخابات شركت كردند و با همبستگی خود جنبش سبز را بنا نهادند، كه عموما نیروهای اپوزیسیون را تشكیل میدهند، روشن نیست منظور مقاله جز جنبش سبز كدام اپوزیسیون است. چنانچه آن اكثریتی كه به پای صندوقها رفتند و آن احزابی كه بر شركت در انتخابات تاكید داشته و آنانی كه با پیوستن به این مجموعه، جنبش سبز را ساختهاند، كنار گذاشته شوند چه نیرویی باقی میماند تا امید تحول مورد نظر مقاله را متبلور سازد.
فراز ششم: دستاورهای جنبش اخیر
بزرگترین دستاورد جنبش اعتراضی یك سال اخیر شكستن ترس از حكومت جمهوری اسلامی بود. ترسی كه بواسطه سه دهه سركوب و كشتار حاصل گردیدهبود. خودباوری مردم به نیروهای سیاسی، ایجاد همگرایی و اتحاد در بین آنها از دیگر دستاوردهای مهم یك سال اخیر میباشد. افشای بخشی از جنایات رژیم در سی سال گذشته و ادامه این افشاگری مورد دیگری است. كه میتوان روی آن انگشت گذاشت. با ادامه جنبش. نقاب از چهره دشمنان مردم به كنار میرود، چهرههایی كه به دروغ خود را حامی مردم و مدافع دموكراسی و حقوق بشر معرفی نمودهاند، اما از مهمترین موارد منفی ... نخست آنكه حوادث یكسال گذشته فرصت طلایی برای سركوبگران مطرود حاكمیت فراهم ساخته تا تحت حمایت مصلحتی از اعتراضات مردم، چهره واقعیشان را پنهان و خود را تطهیر نمایند. ... سبزها و سران اصلاحطلبان هر روز بیشتر از روز قبل انگیزه خود را برای ادامه مبارزه از دست میدهند. این امر در شرایطی كه جنبش فاقد رهبری توانمند و دموكراتیك میباشد، میتواند امری خطرناك برای استیلای مجدد روحیه یاس ... باشد. موضوعی كه حكومت شدیدا به دنبال ایجاد چنین فضایی است، و از بزرگترین دستاوردهای جنبش كسب آگاهی سیاسی در رسیدن به این واقعیت انكارناپذیر بود كه تحول سیاسی بدون ابزار تشكیلاتی غیرممكن و ناشدنی است.
مقاله فراموش كردهاست كه دستاوردهای بزرگ جنبش كه تاكنون در پرتو اتحاد و همبستگی مردم به دست آمده، از یك طرف دولت سركوبگر را در موضع دفاعی قرار داده، و از سوی دیگر مانع از ایراد تهمت و افترا به فعالان جنبش با پوشش نقد نیز شدهاست، چرا كه اگر امروز دولت كودتا در موضع دفاعی قرار نداشت نیات واقعی خود را كه دستگیری رهبران شناخته شده جنبش است، عملی ساخته بود. اما برخلاف دولت كودتا، نویسنده مقاله فاقد ارزیابی از موقعیت جنبش است و به گمان خود شرایط را برای حمله و محكوم كردن آن مناسب دیده و دانسته یا ندانسته و با ابراز مواضع نادرست و انحرافی خود و با تهمت و افترا نقش مخربی را در اتحاد میان اقشار و طبقات مختلف برای كسب هویت ایفاء میكند. به نظر نویسنده مقاله از اینكه سران جنبش سبز هر روز بیشتر از قبل انگیزه خود را برای مبارزه در شرایط فقدان رهبری توانمند و دموكراتیك از دست میدهند، - كه به اعتقاد ما مواضع اعلام شده توسط آنان تاكنون خلاف این نظر است- امری خطرناك برای استیلای مجدد روحیه یاس، موضوعی كه حكومت شدیدا به دنبال چنین فضایی است ارزیابی میكند، بدون آنكه متوجه باشد آنچه با اصرار و ابرام خود در پی آن است آرزوی كنار گذاشتن سران جنبش است كه خطرناكتر از، خطر از دست دادن انگیزه مبارزه از سوی اصلاحطلبان میباشد و در واقع خواست اصلی كودتاگران است. پرسش این است كه این مواضع به نفع چه جناح و جریانی است؟ آیا این مواضع در صورت تحقق یعنی خنثی كردن نقش و كاركرد سران جنبش یا حذف آنان از جنبش و یا از دست دادن انگیزه مبارزه آنان به نفع چه جناحی جز دولت احمدینژاد میانجامد. نوك پیكان حمله مقاله قبل از اینكه كودتاچیان ومسئولین كشتار و زندانی كردن مردم مظلوم را هدف قرار دهد، جنبش سبز و فعالان آن را محاكمه میكند. تاسف بارتر اینكه چنین ارزیابی از جنبش، در سایتی (اخبار روز) كه دفاع از جنبش سبز مردم ایران را از رسالتهای خود میداند، از طریق درج مطالب روزنامه، كه صفحات آن با مطالب اخذ شده از سایتهای دیگر پر شده، منتشر میگردد. اگر این نظر با هویت حقیقی، و نه با نام چپ، انتشار مییافت، اگر چه همه این انتقادات بر آن وارد بود اما، ضرورتی به این نوشته نمیبود، چرا كه مواضعی از این دست با امضاء افراد زیادی، هر روزه انتشار داده میشود.
فراز هفتم: نقد، ابزاری كارآمد
نقائص و ایرادات جنبش اعتراضی را تنها با ابزار كارآمدی به نام نقد میتوان صیقل داد و كارآتر نمود كسانی با اتهامات واهی و منتسب نمودن منتقدین به اردوی احمدینژاد در پی خاموش ساختن مشعل انتقاد هستند. خواسته و ناخواسته آب به آسیاب دستگاه سركوب جمهوری اسلامی میریزند.
نقد ابزار كارآمدیاست. اما در این نقد جنبش سبز به ویژه چهرههای شاخص آن از مواضع به غایت انحرافی مورد بیشترین اتهام و هجوم واقع شدهاند. پرسش اصلی این است كه اگر قرار بود نویسنده مقاله آنان را به خاطر اعمالشان با بدترین صفات معرفی و محكوم میكرد، چه اتهام دیگری جز آنچه به آنان وارد نموده میتوانست بیفزاید. آیا در این نوشته دولت كودتا بیشتر زیر ضرب قرار گرفته یا جنبش سبز؟ مقاله از زبان جنبش سبز اعلام میدارد كه گرایش سیاسی حاكم بر مقاله پشتیبان اردوی احمدینژاد است. واقعیت آن است كه مبنای آن ارزیابی طرفداران جنبش سبز از نویسنده مقاله یا گرایش سیاسی وی و نزدیكانش، برای ما مشخص نیست اما نظر ما آن است چنانچه نویسنده مقاله از حصاری كه خود بدور خویش كشیده خارج و به مطالبی كه در مقالهاش آمده مراجعه نماید، در مییابد، به دلیل آنكه مقاله شدیدترین حملات را به جای دولت كودتا متوجه جنبش سبز نموده، خود این برداشت را به خوانندگان القاء میكند كه البته چنین برداشتی پر بیراه نیست. مقاله سندی است كه به اعتبار آن نیاز به مستندات بیشتر برای اثبات آن ادعا ندارد و یقینا انعكاس اندیشه مشابه این سرمقاله در گذشته باید موجب چنان برداشتی از طرف مخاطبان آن شدهباشد. كافی است به پرسشهای ساده كه جمعبندی نهایی آنها، موقعیت این رویكرد سیاسی را در جناحبندیهای درون جامعه صرف نظر از وزن و اعتبارش تعیین خواهد كرد، پاسخ داده شود: آیا كودتاچیان خواهان حضور حداكثری مردم در انتخابات بودند؟ بیشك پاسخ منفی است. چرا كه شركت حداكثری مردم در شرایط آراء ۱۰ تا ۱۵ درصدی طرفداران اصولگرایان نمیتوانست به نفع آنان باشد. زیرا آنان برای كاستن از تعداد شركتكنندگان در انتخابات دهها مشكل بر سر راه رای دادن مردم همچون نپذیرفتن نمایندگان نامزدها در شعبات رایگیری و عدم ارسال به موقع تعرفههای رای برای شعبات و تمدید نكردن ساعات رایگیری و سرانجام به تقلب در انتخابات متوسل شدند. پس كودتاچیان از عدم حضور مردم به پای صندوقهای رای استقبال میكردند. آیا نقش رهبری جمهوری اسلامی در تایید پیش از اعلام نظر شورای نگهبان و خارج شدن از موضع بیطرفی نسبت به نامزدهای ریاست جمهوری زمینهساز شكلگیری اعتراضات بوده یا عملكردآقایان موسوی، كروبی؟ آیا حمله و ضرب و جرح و كشتار در خیابانها و زندانی كردن و شكنجه و تجاوز به مردم بیگناه كه با شعار "رای من كو" معترض اقدامات متقلبانه دولت احمدینژاد بودند باید محكوم شود یا آنانكه به زعم مقاله از حاكمیت " طرد شدهاند" و با مردمند؟ آیا فعالان جنبش سبز كه امروز بیش از یكسال است در زندانهای جمهوری اسلامی در اسارتند باید محكوم شوند یا لباس شخصیهای طرفدار دولت كودتا؟ آیا چپهایی كه همراه با مردم در انتخابات شركت كردند و دستگیر و زندانی شدند باید محكوم شوند یا آنانكه رهبران و فعالان و طرفداران جنبش سبز را به ناپیگری و دهها اتهام بیپایه متهم میسازند و علیه آنها كیفرخواست صادر میكنند؟ آیا در اعتراضات خیابانی جنبش سبز خواهان خشونت و درگیری بوده یا كودتاگران؟ آیا كودتاگران از جداشدن افراد شاخص درون حاكمیت و نزدیك شدن آنان به اصلاحطلبان و جنبش سبز شادمانند یا طرفداران جنبش سبز؟ آیا كودتاگران منادی همبستگی ملی، قومی اقشار و طبقات مختلف مردماند یا طرفداران جنبش سبز؟ آیا كودتاگران به حقوق پیروان مذاهب و ادیان گوناگون احترام میگذارند یا جنبش سبز؟ آیا رفسنجانی، كروبی، خاتمی، موسوی و ... به مردم نزدیكترند یا احمدینژاد و متحدانش و دهها پرسش دیگر كه جایگاه احزاب، سازمانها و اقشار و طبقات مختلف را در رویارویی طرفداران آزادی، دموكراسی و عدالت اجتماعی با اقتدارگرایان كودتاچی تعیین میكند.
جا دارد در این نوشته به موضوع مورد علاقه نویسنده مقاله، مبنی بر ضرورت افشاگری و مجازات همه آنانی كه طی بیش از سی سال علیه مردم عمل كردهاند، اشاره كنیم. اما پرداختن به اعمالی كه مربوط به گذشته است در مقایسه با جنایتهایی كه هر روز پیش دیدگانمان اتفاق میافتد و مردم را در خیابانها به گلوله میبندند، در زندان مورد تجاوز و شكنجه قرار میدهند، چه اندازه در الویت است؟ آیا متوقف كردن جنایتهایی كه همین امروز علیه مردم انجام میگیرد، باید در الویت باشد یا تعیین عاملان و آمران اقدام علیه شهروندان در سالهای گذشته و محاكمه و مجازات آنان، كه اكنون نیز اكثر آنان در همان موقعیتهای سركوبگری اقدامات ضدبشری خود ادامه میدهند؟ اقدام علیه جنایتكارانی كه این روزها هر لحظه انسانهای بیگناه را به زندان میكشانند و یا جان آنان را میگیرند در الویت است؟ یا تعیین جنایتهای گذشته و عاملان و آمران آنها كه همواره فرصت برای پرداختن به آن وجود دارد، و اتفاقا با مهار و حذف جریان حاكم خشونت طلب این امكان به مراتب بیش از هر زمان دیگری میتواند فراهم شود. یادآوری این اصل بدیهی برای نویسنده مقاله ضروری است كه در هر پدیده، مبارزه بیوقفه میان نو و كهنه، دفاع از وضع موجود و گرایش و تمایل به تغییر و تحول برقرار است كه تكوین و شكلگیری اصلاحطلبان، حاصل این فرآیند است كه همه اتفاقات گذشته را نیز با این پروسه باید توضیح داد و اتفاقا سراغ اكثریت مرتكبین جنایتهای سالهای گذشته را، برخلاف نظر نویسنده مقاله باید در بلوك كودتاگران جستجو كرد. پس ملاك درستی و نادرستی اقدامات افراد، سازمانها و احزاب، عملكرد، رفتار و كردار سیاسی – اجتماعی آنان است نه نیت خیری كه انعكاس بیرونی و وجود خارجی پیدا نمیكند.
سازمان فداییان خلق ایران – اكثریت
هواداران داخل كشور – گروه خرداد
دوازدهم مرداد ماه ۱۳۸۹
نظر کاربران:
فوق العاده با ارزش و راهگشا می باشد. اکنون که جنبش قدرتمند مردمی در راستای اهداف آزادی خواهی و در راستای اعمال اراده ملی بر حاکمیت امنیتی - ولایی- نظامی هر روز باعث فرسودگی حکومت می گردد، اجازه ندهیم تحلیل های به غایت چپ روانه و کودانه که نویسندگان آن بویی از سیاست مداری و سیاست گذاری ندارند ، تاثیری در جنبش مردمی میهن بگذارند که قطعا نمی گذارند. موفقیت و بهروزی را برای عزیزان گروه خرداد آرزومندم.