iran-emrooz.net | Sat, 31.07.2010, 9:11
مأموریت آمریکا در افغانستان
شهلا صمصامی
|
با علنی شدن بیش از ۹۰ هزار اسناد و مدارک محرمانه در مورد جنگ افغانستان از سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹، دولت اوباما و سیاستهای آمریکا در مورد این جنگ نا موفق و طولانی، زیر سئوال رفته است. گفته میشود این مدارک توسط یک سرباز آمریکایی از داخل ارتش به یک سایت کامپیوتری فرستاده شده است.
سایت «ویک لیکز» (Wik Leaks) که بنیانگذار آن یک فرد استرالیایی است پس از مطالعهی همه این مدارک تصمیم میگیرد بخش مهمی از آنرا به سه نشریهی مهم دنیا بفرستد: نیویورک تایمز، اشپیگل آلمان و گاردین انگلیس. چاپ این اسناد و مدارک در سه نشریهی مهم در یک زمان توجه دنیا را بار دیگر به جنگ افغانستان جلب کرد.
یکروز پس از فاش شدن این مدارک و پس از یک ماه مذاکرات در کنگرهی آمریکا بالاخره بودجهی جنگ که بیش از ۵۸ بیلیون دلار است به تصویب رسید. ولی این بار ۱۲۰ عضو دموکرات و ۱۲ جمهوریخواه رأی مخالف دادند. نانسی پلوسی و ۴ نفر دیگر از اعضای عالیرتبه مجلس غایب بودند. فاش شدن این مدارک محرمانه که گزارشات روزانه، وقایع، ملاقاتها و حملات جنگی است موجب شده است که آن دسته از دموکراتهای مخالف جنگ در این مورد اوباما را پشتیبانی نکنند و حتا خواهان خروج فوری نیروی نظامی از افغانستان شوند.
اگر چه بیشتر موضوعات این اسناد، اطلاعات شناخته شده است ولی تعداد این مدارک و جزییاتی که در آن آمده است بدون شک تأثیر قابل ملاحظهای در افکار عمومی آمریکا که هر چه بیشتر ضد جنگ میشوند خواهد داشت. از جمله مسائل مهمی که در این مدارک آمده است حمایتهای سازمان جاسوسی پاکستان از طالبان است. موضوع مهم دیگر کشته شدن مردم بیگناه افغانی توسط حملات نیروی نظامی آمریکا و ناتو است. مردم افغانستان به این مسئله حساسیت زیادی دارند و مدارک در این زمینه به طالبان بهانهی مشروعی میدهد که افکار عمومی مردم افغان را ضد آمریکا کرده و بسوی خود جلب کنند. بخش دیگری از این مدارک نمایانگر ضعف، فساد و رشوه خواری دولت کرزای است.
سیاستهای دولت اوباما در زمینهی جنگ افغانستان در یک مرحلهی بسیار حساس قرار دارد و بخشی از این اسناد محرمانه یافتن راه حل و سیاستی را که شانس موفقیت بیشتری را دارد ضروری مینماید.
پنج راه حل
افغانستان نه تنها از نظر جغرافیائی بلکه از نظر تاریخی نیز یک منطقه پرفراز و نشیب و پیچیده است. جنگ، خشونت و خرابی بخش مهمی از تاریخ این کشور بوده است. در دو دهه گذشته با روی کار آمدن طالبان مردم افغانستان شاهد یکی از تاریک ترین و خشونت آمیزترین دوران زندگی خود بودهاند.
طالبان اگر چه بخشی از مردم افغانستان هستند ولی به قدرت رسیدن آنها با کمک ارتش پاکستان و همچنین سعودیها بود. عربستان سعودی بویژه وهابیها، در پاکستان جای پای محکمی داشتند. تشکیل یک حکومت اسلامی و برقراری قوانین شریعت موجب شد که رادیکالهای سعودی به این منطقه جلب شوند. پس از ۱۱ سپتامبر ارتش آمریکا به افغانستان حمله کرد و طالبان به نواحی مرزی پاکستان عقب نشینی کرده ولی به زودی آمریکا این کشور را رها کرده و بسوی عراق رفت.
پرزیدنت اوباما از ابتدا مخالفت خود را با جنگ عراق اعلام کرد و قول داد ارتش آمریکا را به افغانستان باز گرداند و تروریستها را در این کشور ریشه کن کند. ولی بزودی معلوم شد تعداد تروریستهای القاعده در افغانستان حتا بنا برگفته رئیس سیا شاید کمتر از ۱۰۰ نفر باشد. به اینگونه بسیاری از مردم میخواستند بدانند مأموریت آمریکا در افغانستان چیست؟
پرزیدنت اوباما پس از تفکر بسیار و جلسات طولانی با مشاوران نظامی و غیر نظامی خود مأموریت و هدف آمریکا را در افغانستان چنین توضیح داد: شکست القاعده و طالبان، یعنی عملیات ضد شورشی، کمک به بوجود آوردن یک حکومت مرکزی قوی، و تعلیم نیروی پلیس و امنیتی که بتوانند با طالبان مقابله کرده و امنیت را در کشور برقرار کنند. به این منظور اوباما گفت که نیاز به ۳۰ هزار نیروی بیشتر دارد که تعداد قوای آمریکا را به ۱۰۰ هزار برساند ولی این یک مأموریت کوتاه مدت است و از جولای ۲۰۱۱ شروع به خروج نیروهای آمریکا خواهد کرد. بسیاری با افزایش نیروی نظامی مخالف بودند از جمله «بایدن» معاون رئیس جمهور. مخارج جنگی نگرانی دیگری برای مخالفان بود. بویژه که کمکهای مالی و نظامی به حکومت ضعیف و فاسد کرزای نه تنها مؤثر نبود بلکه طالبان را قویتر کرد. پرزیدنت اوباما هر چند ماه یکبار سیاست و استراتژی آمریکا در افغانستان را مورد بررسی قرار داده و تصمیمات لازم را میگیرد. متأسفانه این جنگ غیر ضروری تا کنون با موفقیت چندانی روبرو نبوده است.
راه حلها محدود است. ریچارد هاس (Richard Haass) نویسنده و مفسر سیاسی و رئیس شورای روابط خارجی در مقالهی مفصلی در نشریه نیوزویک، پنج راه حل را برای افغانستان مورد بررسی قرار میدهد.
نخستین راه حل این است که به سیاست فعلی ادامه داد. در طی یکسال آینده همچنان به طالبان حمله کرد. ارتش و نیروی امنیتی افغانها را تعلیم داد و مطابق برنامه پرزیدنت اوباما از جولای آینده به تدریج نیروی نظامی را باز گرداند. ژنرال پتریاس فرمانده جدید قوا در افغانستان قصد دارد همان استراتژی را که در عراق بکار برده که مذاکره با سنیهای مخالف بود در افغانستان پیاده کند و بکوشد با آن دسته از طالبان که حاضر به همکاری با آمریکا هستند مذاکره کند.
ریچارد هاس معتقد است این راه حل نه تنها مخارج هنگفتی دارد بلکه در صد موفقیت آن نیز بسیار کم است. دولت کرزای نتوانسته فساد و رشوه خواری را کم کند و نیروی امنیتی نیز پیشرفتی نشان نمیدهند.
غالب طالبانیها هیچ علاقهای به مذاکره با آمریکا ندارند. آنها مقاوم هستند و تا زمانیکه در مناطق مرزی پاکستان محل امن دارند میتوانند منتظر خروج آمریکا شوند. جنگ افغانستان بشکلی که امروز ادامه دارد در سال پیش از ۱۰۰ بیلیون دلار مخارج آنست و مهمتر اینکه آمریکا در این جنگ تلفات جانی زیادی را میدهد.
«ریچارد هاس» معتقد است افغانستان خطر امینتی واقعی برای آمریکا ندارد بلکه ایران و کرهی شمالی خطر عمده هستند.
دومین راه حلی که «هاس» مورد بررسی قرار میدهد این است که آمریکا بطور کلی و فوری از افغانستان خارج شود. وی میگوید این اقدام بدون شک به سقوط آنی حکومت کرزای میآنجامد. طالبان بخش بزرگی از افغانستان را تحت کنترل در آورده و سرنوشت این کشور مانند لبنان به جنگ داخلی خواهد کشید. در چنین شرایطی همه کوششها و مخارج آمریکا بی ثمر مانده به پرستیژ آمریکا و ناتو صدمه وارد میآورد.
راه حل سوم این است که با طالبان برای آتش بس وارد مذاکره شد و در مقابل سهمی در حکومت افغانستان به آنها داد. ولی این نیز مشکلات خودش را دارد زیرا تشکیل یک حکومت ائتلافی که طالبان نقش مهمی در آن داشته باشند خطرناک است. مردم افغانستان هنوز بیاد دارند زندگی تحت حکومت طالبان چگونه بود.
راه حل چهارم از جانب سفیر پیشین آمریکا در هند پیشنهاد شده است و بر اساس آن آمریکا میپذیرد که طالبان بر بخشهایی که جمعیت آن پشتون هستند حکومت کنند ولی به شرط آنکه القاعده به افغانستان باز نگردد. چنانچه این تعهد را بشکنند آمریکا میتواند به آنها حمله کند. در عین حال آمریکا کمکهای مالی را به مناطق غیر پشتون یعنی شمال و غرب ادامه میدهد. هاس میگوید این راه حل نیز خالی از اشکال نیست. زیرا یک حکومت خود مختار پشتون در افغانستان میتواند پاکستان را به خطر اندازد. در پاکستان ۲۵ میلیون پشتون زندگی میکنند و این میتواند به تجزیه این بخش بیانجامد. علاوه بر اینها اقلیتهایی مانند تاجیکها، بلوچها، ازبکها و سایرین در نقاط غیرپشتون افغانستان زندگی میکنند و شاید بخواهند مناطق خود را از نفوذ طالبان در امان نگه دارند. این خود یکی از دلایل جنگ داخلی خواهد بود.
و بالاخره راه حل پنجم که ریچارد هاس آنرا ترجیح میدهد این است که حکومت را غیر مرکزی نگهداشت. به این معنی که آمریکا اسلحه و تعلیمات نظامی در اختیار رهبران محلی در سراسر کشور بگذارد. به این شرط که القاعده را طرد کنند و امنیت پاکستان را نیز بخطر نیاندازند.
کمکهای مالی به مردم محلی داده میشود که تشویق شوند خشخاش نکارند و همچنین حقوق بشر را زیر پا نگذارند. به این ترتیب هدف و برنامه ساختن یک نیروی پلیس و امنیتی و یک حکومت مرکزی نیست. امتیازی که این راه حل دارد اینست که با سنتهای مردم افغان و بافت این جامعه هم خوانی دارد. ولی باید قانون اساسی فعلی تعدیل شود. زیرا در فرم فعلی رئیس جمهور قدرت بسیار زیادی دارد. آمریکا باین ترتیب مبازه با طالبان را بعهدهی نیروهای محلی میگذارد و میتواند بیشتر قوای نظامی را خارج کند. بر اساس این برنامه رهبران اقلیت غیر پشتون و پشتونهایی که مخالف طالبان جنگجو هستند، کمک مالی و تعلیمات نظامی دریافت میکنند. به این ترتیب طالبان در بیشتر مناطق جنوب که پشتون هستند به قدرت میرسند. ولی طالبان میدانند اگر به مناطق غیر پشتون تجاوز کنند و یا به القاعده اجازهی فعالیت بدهند مورد حملهی نیروی هوائی آمریکا قرار خواهند گرفت. بعلاوه هاس معتقد است که طالبان به احتمال زیاد نمیخواهند این اشتباه تاریخی خود را تکرار کنند و به القاعده اجازه دهند که به مناطق تحت کنترل آنها بیایند.
هاس میگوید آمریکا باید بپذیرد که القاعده و طالبان یکی نیستند و منافع آنها متفاوت است و شاید مغایر با یکدیگر میباشد. ولی حتا در این راه حل نیز نکات منفی وجود دارد. برخی از افغانها میترسند که چنین راه حلی به معنی اختیار و کنترل بینهایت به طالبان دادن است. از سوی دیگر طالبانیها ممکن است فکر کنند این راه حل قدرت کافی به آنها نخواهد داد.
بدون شک حکومت کرزای مخالف سرسخت هر نوع پشتیبانی آمریکا از رهبران محلی است. جنگ و اختلاف برای سالها ادامه خواهد یافت. مناطقی را که طالبان در کنترل داشته باشند مانند گذشته میکوشند قوانین عقب مانده و خشونت آمیز برقرار کنند، چیزی که مغایر با قوانین حقوق بشر در دنیاست.
ریچارد هاس معتقد است که آمریکا بطور منطقی میتواند دو هدف از بودن در افغانستان داشته باشد یکی جلوگیری از بازگشت القاعده و قدرت یافتن در این منطقه، دوم اینکه مطمئن شود افغانستان ثبات پاکستان را به خطر نخواهد انداخت. بنظر «هاس» برای آمریکا پاکستان بسیار مهمتر از افغانستان است. پاکستان دارای جمعیت بیشتر بوده دارای بمب اتم است و تروریستهای واقعی در آنجا هستند. ثبات منطقه بستگی به ثبات پاکستان دارد. جنگ فعلی در افغانستان به بن بست رسیده و زمان تغییر در سیاست آمریکا نسبت به این کشور فرار رسیده است.
نقش پاکستان
بخش مهمی از گزارشات محرمانهای که فاش شده است مربوط به نقش پاکستان بویژه سازمان جاسوسی آن معروف به آی اِس آی (ISI) میباشد. سالهاست که مقامات دولتی، روزنامهنگاران و مفسرین سیاسی به این همکاری اشاره کردهاند ولی اکنون مدارک محرمانه و معتبری این حمایت را ثابت میکند. بسیاری از این گزارشها در مورد رئیس پیشین سازمان جاسوسی پاکستان است. «حمید گل» که از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹ در این پست بوده و اکنون به پدر طالبان معروف است. یکی از گزارشات مربوط به واقعهای است در سپتامبر ۲۰۰۶. حمید گل در ملاقات با رئیس طالبان پاکستان در مورد بمب گذاران انتحاری که به کابل فرستاده است توضیح میدهد. گل گفته بود به مبارزان مأموریت داده که «برفها را در کابل گرم کنند» یعنی کابل را به آتش و خون بکشند.
بخاطر داشته باشیم جنگجویان طالبانی تقریباً همه پشتون هستند و مربوط به منطقهای از غرب پاکستان. این نواحی قبیلهای به داخل افغانستان نیز ادامه مییابد. این جمعیت وسیع بیشتر از آنکه خود را پاکستانی یا افغانی بدانند پشتون به حساب میآورند. پاکستان برای امنیت داخلی خود به طالبان نیاز دارد.
پاکستان همچنین با یک گروه دیگری از مبارزان پاکستانی که برخی آنها را تروریست مینامند یعنی گروه حقانی نیز سر وکار دارد. این گروه به رهبری جلالالدین حقانی در وزیرستان پاکستان هستند. دولت و سازمان جاسوسی پاکستان روابط ویژهای با این گروه دارد. مدارک فاش شده نشان میدهد که در سال ۲۰۰۸ آی اِس آی از حقانی خواست که مهندسین هندی را که روی پروژه جاده سازی در افغانستان کار میکردند به قتل برساند و برای اینکار ۱۵ تا ۳۰ هزار دلار پول در اختیار آنها گذاشت. دشمنی بین هند و پاکستان سابقه تاریخی دارد و پاکستان نفوذ خود را در افغانستان از طریق طالبان محکم میکند.
در گزارش دیگری آمده است که آی اِس آی یک هزار موتورسیکلت در آوریل ۲۰۰۷ در اختیار حقانیها گذاشت که برای بمب گذاری انتحاری در افغانستان علیه غرب و دولت افغانستان از آن استفاده کنند. دولت پاکستان به شدت این اتهامات را رد کرده است ولی گزارشات فاش شده تعهد پاکستان را به برقراری صلح در افغانستان مورد سئوال بیشتری قرار داده است. در عین حال آمریکا نمیتواند روابط خود را با پاکستان قطع کند. برای هر نوع مذاکره با طالبان پاکستان میتواند نقش بسیار مهمی داشته باشد.
یکی از کارشناسان سیاسی که در مورد طالبان تحقیقات زیادی داشته است معتقد است که روابط نزدیک و دراز مدت بین پاکستان و طالبان تنها امید آمریکا برای مذاکره و معامله با طالبان است. در عین حال هم کابل و هم اسلام آباد میدانند نیرویهای آمریکا تا سال آینده بتدریج از افغانستان بیرون خواهند رفت. دولت اوباما هم مصمم است و هم مجبور خواهد شد افغانستان را ترک کند. تنها راه حل واقعی یک حکومت ائتلافی در افغانستان است که طالبان نیز بخشی از آن خواهد بود. پاکستان و افغانستان چارهای بهغیر از همکاری با یکدیگر ندارند. ثبات و امنیت پاکستان و افغانستان همچنین ایجاب میکند که القاعده نیز دیگر نتواند جای پای محکمی در این دو کشور داشته باشد.