iran-emrooz.net | Wed, 22.06.2005, 23:24
شوك انتخابات
رضا چرندابی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
پنجشنبه ٢ تير ١٣٨٤
نتیجه انتخابات نهمين دوره رياست جمهوری در دور اول برای بسياری از نيروهای پوزيسيون و اپوزيسيون شوکی بزرگ و یا به قولی زمین لرزه سیاسی به نظر میرسد. اعتراض مهدی کروبی حتی پیش از انکه نتایج نهایی اعلام شود آغاز شد و بر میزان التهاب افزود. اما پس از اعلام تهایی نتایج و اینکه احمدی نژاد، تیر خلاص زن زندان اوین با نزدیک به ٦ میلیون رای همراه باهاشمی رفسنجانی به دور دوم راه یافته است، همگان را متحير و در اين ميان داد جبهه مشارکت، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، روشنفکران همسو با آنان وشماری از نويسندگان و ژورناليستها را درباره اینکه «بخشی از سپاه پاسداران و مراکز قدرت» به شکل سازمان یافته در جریان انتخابات مداخله کردند، در آورد. مهدی کروبی كه خود نسبت به تحليلها و براوردهای پيش از انتخابات با شگفتی تمام از رای بالايی برخوردار شده است در نامه سرگشاده خود فرزند خامنهای رهبر جمهوری اسلامی را به سازماندهی این دخالت و جابجایی آرا متهم کرده است.
در اين كه در جمهوری اسلامی تخلف و تقلب در انتخابات از سوی نيروهای واقعی صاحب قدرت همواره يكی از احتمالات رايج میباشد، مناقشهای نمیتوان كرد. و براين اساس گزارشات و اخباری كه از ايران میرسد و اعتراضاتی که توسط كروبی، معين، جبهه مشاركت و ديگران به عمل میآيد حتما درصد معینی از حقیقت را در خود نهفته دارد. اما پرسشی اصلی اين است كه آيا همه داستان را و معمای اين انتخابات را میتوان با استناد به اين ادعاها و اعتراضات توضيح داد؟!
برای درك بهتر مسئله به چند نكته بايد توجه كرد:
١ـ دولت اقای خاتمی و وزارت کشور او در برابر همه این اعتراضات و فریادها و حتی شایعات، سکوتی تامل برانگیز پیشه کرده است که حتی فعالین جبهه مشارکت و جبهه دوم خردادی را هم به صدا درآورده است. در حدی که مطرح میکنند؛ “ ایا به راستی باید باور کرد که دولت اصلاحات رضایت داده است که تحرکات و عملیات نظامی یک حزب «سیاسی ـ نظامی» غیر رسمی به ایجاد حکومتی شبه نظامی منجر شود“؟
٢ ـ صحنه سیاسی در کنار فریادها و اعتراضات، مملو از حمایتهای بیدريغ ازهاشمی رفسنجانی گردیده است.
این دو نكته نياز به تامل جدی دارد. بدون مكث درباره آنچه كه به شتاب پيش چشمان ما اتفاق میافتد، نمیتوان صحنه واقعی سیاست ایران را تحلیل کرد. تا کنون برای ما آسان بود كه شناخت خود از ایران و تاثيرگذاری نیروهای سیاسی در صحنه را به زاویه نگاه اصلاح طلبان حکومتی محدود كنيم. زاویهای که در ٢٧ خرداد ناپختگی خود و عدم احاطه به مجموعه صحنه سیاسی را اثبات کرد. زاویهای که در بیان واقعيتهای سياسی جامه سخت ناتوان، اما در موج آقرينی تبليغی در محدوده قعالين سياسی بسيار تواناست. بخش قابل توجهی از ما فعالین سیاسی اپوزیسیون در ٨ سال گذشته بنوعی حود را محدود به نگریستن به اوضاع از دریچه تنگ این عدسی کردهايم و نتيجه آن شده است كه از پس هر انتخابی زمین سياست زير پای ما لرزيده است. با انتخابات ٢٧ خرداد و نتايج شگرف حاصل از آن هنگام آن فرا رسيده است که جامعه سياسی ايران را فرای عدسی تنگ اصلاح طلبان دوم خرداد نظاره کنیم.
آنچه که در این هیاهو برجسته است:
١ـ سکوت دولت خاتمی و وزارت کشور او در برابر ادعای تخلفات انتخاباتی را چگونه بايد تفسير كرد؟ با تمام ايرادات و اشكالاتی كه كارنامه محمد خاتمی در اين دوره ٨ ساله داشت، نمیتوان بدون سند و مدرك او را به دروغگويی در برابر يارانش متهم كرد. بر اين اساس به نظر میرسد که اگر محمد خاتمی و وزارت کشور او به اطلاعات و اسناد قابل اتکایی در مورد تخلفات و تقلبات انتخاباتی دسترسی داشتند، سکوت پبشه نمیکردند.
٢ـ آيا این سکوت را نمیتوان خود دارای آگاهانه دولت محمد خاتمی در رساندن ارایهاشمی رقسنجانی به بيش از ٢٢ میلیون رای در دور دوم انتحابات دانست؟
٣ـ فریادهای اعتراضی و هیاهوی «فاشیسم در استانه قدرت» و “ كودتا “ را باید در ٢ بخش کاملا مجزا تحلیل کرد:
الف: روشنفکران، هنرمندان، نویسندگان، فعالین منفرد جامعه مدنی و ... که دستخوش التهاب و واهمه از حاکمیت دولت فاشیستی احمدی نژاد گردیدهاند و برای پیش گیری از این امکان، سراسیمه علیرغم تمام اعترضات و مخالفتهای تاکنونی خود به هاشمی رفسنجانی، شر ریاست جمهوری او را به جهنم حاکمیت فاشیستی احمدی نژاد ترجیح میدهند.
ب: كادرهای كارکشته گان سیاسی در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و تا حدودی کادرهای معینی از جبهه مشارکت که میدانند شانس به قدرت رسیدن احمدی نژاد نزدیک به صفر است، اما با دميدن بر هیاهوو آشوب فکری و بهره گيری از حیرت همگانی موجود، زمینه را برای سهم خواهی از دولت آینده،هاشمی رفسنجانی هموار میكنند. آنان بخوبی میدانند كه اين جاده را بايد پيش از دور دوم انتخابات و در همهمه آشوب فکری و حيرت جامعه صاف كنند.
در شناخت آرائی كه به نفع احمدی نژاد در صندوقها ريخته شدهاند ، میتوان به پاسخ این سوال نیز پرداخت که ایا آزاديخواهان در مصاف با «قاشيزم در آستانه قدرت» باید به رفسنجانی رای دهند؟
برای درك درست مسئله و ارائه تحليلی نزدیک به واقیعت، مهم است که واقعیت جامعه قطبی شده خود را دریابیم.
نزدیک به ٦ میلیون رای در سبد احمدی نژاد جمع شده است. پیام احمدی نژاد در اين انتخابات چه بود؟ چه نیروهائی را در بطن این جامعه که هیچگاه مورد توجه ما نبودند، مخاطب قرار داد؟
پیام احمدی نژاد، پیام به عقدههای فرو خورده اقشاری از جامعه بود، که "فساد" را عمده و از دست دادن "ناموس" را موضوع لحظه میدانند. اقشاری که فقط سنتی نیستند، بلکه دغدغه از دست رفتن "حثیت و شرف" خود را دارند. این اقشار که عقب مانده ترین قشرهای اجتماعی ایران هستند، ارزشهای خود را حتا در جمهوری اسلامی كنونی ایران باز نمییابند. در بهترین فرض هنوز کورسویی از اعتماد به خامنهای و از جمله فرزند حزب اللهی ایشان دارند. اینان به همان شدتی که با ازادی و دمکراسی وحقوق بشرو ديگر مفاهيمی از این گونه مخالفنند، به شیوه انتخاباتیهاشمی رفسنجانی که گویا ستادهای انتخاباتی اش را به دیسکو و فحشا خانه تبدیل کرده است، معترضند. اینان همان قشری از جامعه هستند که در فلسطین و الجزیره و... نارنجک بر کمر میبندند و خود را همراه با بسياری از مردمان بيگناه تكه تكه میكنند. اینان زن و مردشان، پیر و جوانشان، مصم برای هر جنايتی در مبارزه با مظاهر و نمودهای فرهنگ غير اسلامی هستند.
راز رای ٦ ميليونی احمدی نژاد را بيش از آنكه در تقلبات انتخاباتی جستجو كنيم، در موفقيت او در رساندن سيگنالهای ارزشیاش به اين اقشار بايد جستجو كرد. احمدی نژاد نه فقط در عرصه تبلغات انتخاباتی بلكه بيش از آن و از دوره رياست بر شورای شهر تهران به ارسال سيگنالهای ارزشی همت گمارده است. از همان زمان كه در شهرداریها اسانسور مردان و زنان را از هم مجزا کرد، فرهنگ سراها را در سطح تهران برچيد، طرح خاكسپاری شهدا در ميدانهای تهران را به ميان آورد توجه اقشار مورد نظر خود را جلب كرد. الان نيز هوشيارانه از سوئی به اقازادهها اعلام جتگ میكند و از سوی ديگر بورس تهران را قماربازی خوانده و بشارت برچیدن آن را میدهد. چنين رويكردی به همان نسبت كه در بخش ميانه، با فرهنگ ، تحصيلكرده و مدرن جامعه حس انزجار توليد میكند، در اقشار عقب مانده و پر عقده جامعه ما موجی از تحسين، همدلی و اعتماد برمی انگيزد.
حال سوال این است، آیا در جامعه ٧٠ میلیونی ايران ، نزدیک به ٦ میلیون سنتی عقب مانده پرخاشگر به ارزشهای جهان کنونی وجود ندارد؟!
به نظر من تعداد این کسان در جامعه ما کمی بیش از ٦ میلیون است. بر این اساس هم فکر میکنم که در دور بعدی انتخابات حدود ٣٠ درصد از کسانی که به قالیباف و لاریجانی رای دادند، آرایشان رادر سبد احمدی نژاد خواهند ریخت. یعنی مجموعه آراء مصمم ترین و در عين حال عقب مانده ترین اقشار جامعه ما که آمادگی هر جنایت، ترور و خود مرگی را برای ناموس، شرف و حیثیت خود که ناموس، حیثیت و شرف اسلام میپندارند، چیزی بین ٧ الی ٨ میلیون خواهد بود.
این رقم، ترس برانگیز و وحشتناک است. در فلسطین و عراق و افغانستان هم که روزانه عملیات انتحاری در جريان است، نمیتوان به این رقم رسید. پس باید ترسید. باید از واقعیت عقب ماندهگی در این جامعه وحشت کرد. و بیش از راه حلهای سیاسی به امکانات درمان اجتماعی اندیشید. هر تحول ناگهانی در چنین جامعهای به فاجعه خواهد انجامید. و اقليتی مصمم و آماده جنايت و ترور را در برابر اکثریتی نامصمم، خود آگاه و هزینه سنج قرار خواهد داد.
امنيت و سلامت دراز مدت اجتماعی در جامعهای با چنين قطبهای متضاد ارزشی در بالا رفتن سطح درآمد همگانی و در نتیجه بالا رفتن سطح درآمد و امکانات رفاهی این اقشار، با سرمایه گذاری هنگفت در آموزش همگانی، در نتیجه بالا بردن سطح فرهنگ، آموزش و سواد این اقشار قابل تصور است. در صورتی که جامعه ما موفق شود، بحث و گفتگو، ابراز عقیده و شکاف فکری ـ فرهنگی را بدرون خانوادههای این جمعیت ٨-٧ میلیونی سرازیر کند، خواهد توانست كه خود را از صدمات و پیامدهای وحشتناک این اقشار تا حدودی مصون بدارد.
آیا دولت محمد خاتمی با نگاه به این واقیعت در شرایط پر هیاهوی کنونی سکوت اختیار کرده است؟!
پاسخ به این پرسش را درآینده نزدیک خواهيم شنید. اما علیرغم همهه هیاهو درباره كودتا و فاشيزم، رای ٢٠ الی ٢١ میلیونیهاشمی رفسنجانی در دور دوم انتخابات قطعی به نظر میرسد.
مجموع آراء محمد معین، قالیباف، مهدی کروبی، لاریجانی و مهر علیزاده منهای حدود ٣٠ درصد كه احتمالا در دور دوم شركت نمیكنند، آرائی در حدود ١١ میلیون را تشکیل میدهد. با احتساب اینکه همه رای دهندگان در دور اول بههاشمی در دور دوم هم به او رای خواهند داد و از جبهه امتناع ١٨ میلیونی هم حدود ٢٠ درصد آن یعنی ٣،٥ میلیون در مبارزه با قاشیسم متقاعد به رای دادن خواهند شد، به رقمی میان ٢٠ الی ٢١ میلیون رای در سبد آقای هاشمی رفسنجانی میرسیم. آيا خامنهای و بیت او در شرائط موجود قادر هستند صندوقها را با بيش از ١٣ ميليون رای تقلبی به نفع احمدی نژاد پر كنند و او را به رياست جمهوری برسانند؟ تصور اين امر آسان نيست.
از آنجا كه در انتخابات دور دوم نه احمدی نژاد قدرت به كرسی نشاندن اسلام با قرائت فاشيستی خود را دارد و نه هاشمی رفسنجانی سر سازگازی با مطالبات اكثريت مردم در راستای آزادی و دموكراسی دارد بر عدم مشارکت جمهوری خواهان در کل و از جمله اتحاد جمهوری خواهان ایران در اين دورانتخابات پافشاری میکنم و برای جمهوری خواهان پایان دوران سیاست "حمایتی" و آغاز دوران "سیاست مشارکتی" را صحیح ترین رویکرد سیاسی به صحنه پراشوب کنونی ارزیابی میکنم. تا كه شايد سيگنالهای سياسی طرفداران دموكراسی هم در جامعه مدنی مخاطبين خود را بازيابد.
٢٢ ژوئن ٢٠٠٥