iran-emrooz.net | Mon, 17.05.2010, 10:07
علت نگرانی قوه قضائیه از بیانیه موسوی درباره اعدامها
سعید ایرانی
چرا قوه قضائیه از محکومیت اعدامهای اخیر توسط موسوی نگران شده است؟
میر حسین موسوی در هفته گذشته اعدام پنج نفر از زندان سیاسی را محکوم کرد و پروسه رسیدگی به دستگیری، بازداشت، دادگاه، اعلام حکم و اعدام آنها را شبهه برانگیز و غیر شفاف دانست. محکومیت اعدامهای دسته جمعی در ۳۰ سال گذشته برای نخستین مرتبه بود که توسط یک مقام بلند مرتبه در جمهوری اسلامی صورت میگرفت. همچنانکه برای نخستین بار بود که یک مقام دیگر از این رویه به شدت برآشفت و اعدامهای دسته جمعی زندانیان سیاسی در سال ۶۷ و ۶۸ در زمان موسوی را به نقد کشید.
در سال ۶۷ و درماههای آخر جنگ هشت ساله بین ایران و عراق حکومت ایران دست به اقدامی زد که بزرگترین جنایت و خونریزی در تاریخ شیعه محسوب میشود. آنها در کمتر از دو ماه بین ۴ هزار نفر (مجاهدین خلق صحبت از ۳۰ هزار نفر میکنند. اما تاکنون حدود چهار هزار نفر به اسم شناسایی شدهاند) از زندانیان سیاسی را اعدام کردند و کشتند. این زندانیان در حال گذراندن ایام زندان خود بر اساس احکامی بودند که دادگاههای انقلاب و امنیتی جمهوری اسلامی برای آنها صادر کرده بود. صدها تن از آنها ماهها و هفتهها بود که دوران محکومیت خود را به پایان رسانده بودند و باید آزاد میشدند. بخش عمدهای از آنها از هواداران و اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند و مابقی از وابستگان به گروههای چپ. این اعدامها از شش مرداد شروع شد و در ۲۰ شهریور به پایان رسید.
اعدام این زندانیان اقدامی است که به عنوان جنایت علیه بشریت محسوب میشود. تنها کسی از مقامات جمهوری اسلامی که حاضر شد در مقابل این رفتار خشونت آمیز مقامات جمهوری اسلامی بایستد، آیتالله حسینعلی منتظری بود. او در آن زمان قائم مقام رهبری جمهوری اسلامی بود و کمتر از یک سال به مرگ آیتالله خمینی مانده بود که او نسبت به این رویه اعتراض کرد و اعدامها را افشا کرد. اما او از خیر تمام مناسب و خواستههای مادی دنیا گذشت و خطرات مقابله با دستهای پنهان درون حاکمیت را به جان خرید. منتظری به مدت ۲۰ سال در خانه خود زندانی بود و با بدترین اتهامات و توهینها روبرو شد.
حالا میر حسین موسوی رهبر جنبش سبز ایران در مسیری گام گذاشته که ۲۱ سال پیش آیت الله منتظری پیموده بود. از همان روزهای شروع جنبش سبز مردم ایران در سال ۸۸، صحبتهایی در باره "منتظری شدن" سرنوشت موسوی مطرح بود و اینک به نظر میرسد شرایط از نظر رهبران حاکمیت ایران برای این کار فراهم شده است. او اگرچه در یک سال گذشته بسیاری از تابوهای جمهوری اسلامی را به نقد کشیده بود، اما از هفته گذشته و با نقد اعدام پنج زندانی سیاسی که تداعی کننده رفتار جمهوری اسلامی در سال ۶۸ بود، وارد محدوده ممنوعهای شد که تاوان سختی در پی دارد.
گزارشهای نسبتا موثق میگوید که در سال ۶۸ میر حسین موسوی به عنوان نخست وزیر و سید علی خامنهای به عنوان رئیس جمهور و حتی بسیاری از وزرای کابینه، اطلاعی از آنچه در دهلیزهای زندانها و راهروهای دادگاههای انقلاب جمهوری اسلامی میگذشت، نداشتند. در جلسهای که رئیس جمهور و نخست وزیر در منزل رئیس جمهور داشتند، آن دو از این اتفاقات و اعدامهای گسترده آگاه شدند. اعدامهایی که به نظر این دو غیر اخلاقی و غیرقابل قبول بوده و میبایست برخوردی در برابر آن داشت. آن دو اقدام خاصی در این باره نکردند. هر چند میر حسین موسوی در متن یکی از دو استعفایی که به آیتالله خمینی داده بود، به طور تلویحی با این اعدامها مخالفت کرد. اما سید علی خامنهای ترجیح داد که سکوت پیشه کند و این بزرگترین واقعه انسانکشی در تاریخ شیعه را ندیده بگیرد.
چه کسانی در پشت کشتار این زندانیان سیاسی قرار داشتند؟ پاسخ این پرسش را باید در نگرانی و برافروختگی دادستان تهران و قوه قضائیه به دنبال محکوم کردن پروسه صدور حکم و اعدام پنج زندانی سیاسی توسط موسوی، جستجو کرد.
بر روی دیوار آجری قرمز رنگ ضلع شرقی زندان اوین، جملهای نوشته شده که پس از ۲۴ سال هنوز به وضوح دیده میشود: "درود بر لاجوردی، مرگ بر رجوی" این دیوار آجری، این روزها بخشی از دیوار زندان دو- الف سپاه در زندان اوین را تشکیل میدهد. برای رسیدن به بخش اداری و در اصلی زندان اوین باید از میان دروازهای گذشت که یک ضلع آن، این دیوار است و یک ضلعش منتهی به ۲۰۹ میشود.
با راه اندازی وزارت اطلاعات در سال ۶۳ نمایندگان چهار نهاد اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی، از نخست وزیری، سپاه، کمیته و دادستانی هسته اولیه آن را تشکیل دادند. از همان ابتدا دادستانی که زیر نظر لاجوردی و موتلفه قرار داشت با این ترکیب و ایجاد وزارت اطلاعات، موافق نبود. آنها تمام تلاش خود را در تضعیف این وزارت اطلاعات نهادند. کمترین همکاری و بیشترین کارشکنی را با این وزاراتخانه داشتند. موتلفه و لاجوردی تمام امکانات خود را در قوه قضائیه و دادستانی متمرکز کردند. آیت الله خمینی و بسیاری از روحانیون آن زمان در بالاترین شکل ممکن به این بازاریهای تازه به قدرت رسیده اعتماد داشتند. آنها برای سالیان بسیار هزینههای زندگی و بیوت آنها را پرداخته بودند. حالا نوبت تلافی روحانیون شده بود. آنها هم خیلی خوب پاسخ حمایت کنندگان مالی خود را داده بودند.
البته بخشی از نزدیکان آیتالله خمینی به رهبری احمد خمینی نیز در این باره نقش بسیار بزرگی داشتند. نقشی که منجر به تکمیل اقدام غیر انسانی موتلفه میشد. بازماندگان لاجوردی و همانهایی که در آن روزها دست اندرکار آن اقدامات بودند، در تمام این سالها موقعیت خود را در قوه قضائیه تکمیل کردند و از رانتهای اطلاعاتی – امنیتی برای تقویت بنیانهای اقتصادی خود استفاده کردند. جعفر نیری، مرتضی اشراقی، مصطفی پورمحمدی، ابراهیم رئیسی، اسماعیل شوشتری، رامندی و علی مبشری از جمله این افراد بودند.
به نظر میرسد اقدام عجولانه دادستان تهران در مواجه با بیانیه هفته گذشته موسوی فرار به جلو است برای ترس از مواجه شدن با اتفاقی که به زودی از پرده برون خواهد افتاد. چند گامی بیشر به این روز نمانده است.
خیلیها باید در این باره پاسخگو باشند. وقتی تشت رسوایی این اتفاق از پشت بام بیافتد صدایش برای خیلیها گوش خراش خواهد بود.
دختر آیتالله منتظری در نامهای خطاب به میرحسین موسوی که در وبلاگش منتشر شده است، تلویحا از میرحسین موسوی در برابر سخنان دادستان خواسته است، که اعدامهای سال شصت و هفت را محکوم کند. آیا این اتفاق خواهد افتاد؟
نظر کاربران:
با درود
در مورد اینکه آقای سیدعلی خامنه ای از این موضوع ، یعنی قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ خبر داشت ، بد نبود که مطلبی را که در کتاب (متن کامل خاطرات آیت الله حسینعلی منتظری- صفحه ۳۴۷) ذکر شده میآوردید. این مطلب چنین است: ((... بعد از مدتی یک نامه دیگری از امام گرفتند برای افراد غیر مذهبی که در زندان بودند ، در آن زمان حدود پانصد نفر غیر مذهبی و کمونیست در زندان بودند ،هدف آنها این بود که با این نامه کلک آنها را هم بکنند و به اصطلاح از شرشان راحت بشوند ، اتفاقا این نامه به دست آقای خامنه ای رسیده بود، آن زمان ایشان رئیس جمهور بود، به دنبال مراجعه خانواده های آنان ایشان با متصدیان صحبت کرده بود که این چکاریست که میخواهید بکنید ، دست نگهدارید ، بعد ایشان آمد قم پیش من ، با عصبانیت گفت: از امام یک چنین نامه ای گرفته اند و میخواهند اینها را تند تند اعدام کنند. گفتم: چطور شما الان برای کمونیست هابه این فکر افتاده اید؟ چرا راجع به نامه ایشان در رابطه با اعدام منافقین چیزی نگفتهاید؟ گفتند: مگر امام برای مذهبی ها هم چیزی نوشته؟ گفتم: پس شما کجای قضیه هستید ، دو روز بعد از نوشته شدن آن نامه به دست من رسید و این همه مسائل گذشته است ، شما که رئیس جمهور این مملکت هستید چطور خبر ندارید؟ حالا من نمیدانم ایشان آیا واقعا خبر نداشت یا پیش من این صحبتها را میکرد.))
اگر این اظهارات آقای منتظری درست باشد و آقای خامنه ای آنزمان چنین نظری در این مورد داشته ، سقوط ایشان به وضعیت کنونی واقعا عبرت انگیز است!
پیروز باشید.
ماسبذان