سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - Tuesday 3 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 16.05.2010, 9:52

به بهانه تکذیب یک خبر


دکتر هوشنگ امیراحمدی

استاد دانشگاه راتگرز آمریکا

«دختر هوشنگ اميراحمدی پيمانکار بزرگ دولت برای ساخت بزرگ‌ترين هتل و سالن در کيش شد»

در ۶ اردیبهشت ۱۳۸۹ «آخرین نیوز» خبر بالا را به مثابه یک حقیقت کتمان‌ناپذیر درج نمود و متعاقبا سایت‌ها و روزنامه‌های بی‌شماری، از جمله سایت «گویا» آن را بدون هیچ چون و چرائی منتشر کردند. دوستان زیادی که با من و خانواده‌ام آشنائی داشتند و می‌دانستند که تنها فرزند من، دختر ۱۸ ساله‌ام، دانشجوی سال اول در یکی از دانشگاه‌های امریکا است، تماس می‌گرفتند و از من می‌خواستند که حداقل به‌خاطر دخترم هم که شده این شایعه را تکذیب کنم. منتها من به رسم خونسردی همیشگی‌ام و با علم به این حقیقت که شایعه‌سازان جماعتی بی‌فرهنگ و بی‌اخلاق هستند، بر آن شدم که کمی حوصله کنم تا تف سربالائی را که رها کرده‌اند به صورت خودشان برگردد چرا که در غیراین‌صورت تکذیبیه صادقانه من را هم به‌عنوان یک دفاعیه نا مشروع به‌خورد بخشی از ملت شریف ایران می‌دادند. ممکن است کسانی یاد داشته باشند که «آفتاب نیوز» هم در تابستان ۲۰۰۹ چنین تف سربالائی را رها کرد و نوشت که مرا از دانشگاهم اخراج کرده‌اند. درحالیکه من در آنوقت برای گذراندن فرصت مطالعاتی یک ساله‌ام به عنوان استاد مدعو در دانشگاه آکسفورد انگلستان مشغول تحقیق بودم.

شاید بی‌مورد نباشد که در اینجا گریزی به صحرای کربلا بزنم و از بی‌عدالتی روزنامه کیهان علیه من هم یادی بکنم. سالهاست که این روزنامه و بعضی از ویراستارانش، بی‌اساس‌ترین اتهامات را به من نسبت می‌دهند و ادعاهای خود را نیز چنان بیان می‌کنند که انگار وحی نازل هستند! در آخرین اقدام ضداخلاقی خود علیه من، سردبیر این روزنامه به بهانه دفاعیه خود در دادگاه از شکایت آقای اسفندیار رحیم‌مشائی، رئیس دفتر رئیس جمهوری کشور، ادعانامه‌ای سراسر کذب علیه من تنظیم کرده، منجمله اینکه اینجانب مامور سازمان سیای امریکا هستم. این در حالی است که تلویزیون‌چی‌های معلوم‌الحالی در برنامه‌های تلویزیونی فارسی خود که از آمریکا پخش می‌شود مرا به‌عنوان «لابی» جمهوری اسلامی معرفی می‌کنند و در باره من لجن می‌پراکنند. اما آنچه که بیشتر موجب رنجش من می‌شود سکوت معنی‌دار کسانی است که مدعی دفاع از حقوق بشر و دمکراسی هستند! حشراتی که خبر دروغ هتل‌سازی دخترم و یا اخراج من از دانشگاه را بی‌صبرانه و با آب و تاب منتشر می‌کنند و آنرا نقل مجالس سبکسر خود می‌نمایند، ناجوانمردانه در مقابل اتهامات کیهان و تلویزیون‌چی‌های بی‌فرهنگ علیه من سکوت می‌کنند. شاید اینها فکر می‌کنند که شایعه‌پردازی‌های جناح به اصطلاح راست علیه من نامشروع می‌باشد اما دروغ پراکنی‌های جناح به اصطلاح طرفدار اصلاحات و مخالفین جمهوری اسلامی علیه من موجه است!

به‌راستی چرا این موجودات رذل چنین برخورد می‌کنند؟ شاید برخی بر این تصور باشند که این شایعه‌پراکنی‌ها ریشه در حسادت و غرض‌ورزی‌های شخصی دارند. بی‌شک این دلایل بخشی از مشکل را توضیح می‌دهند. اما به اعتقاد من مشکل این حشرات ریشه‌دارتر از اینهاست: نیش عقرب نه از ره کین است، که اقتضای طبیعت‌اش این است! در روزگاری نه چندان دور، مطبوعات و مطبوعاتی‌ها در ایران سنگردار و حافظان شرافت و حقیقت بودند و نجیب‌ترین و اخلاقی‌ترین ایرانیان در این جامعه جمع می‌شدند. آنها در واقع پیشتازان جنبش مشروطیت و از مدافعین حقوق ملت در مقابل زورگویان، استثمارگران و استعمار گران بشمار می‌آمدند و می‌کوشیدند تا در کنار روشنفکران دانشگاهی و حرفه‌ای، فرهنگ و اخلاق دمکراتیک تازه‌ای را که عاری از دروغ، تزویر و بی‌خردی باشد، ترویج کنند و نگذارند فرصت‌طلبان و بی‌مایگان بر صنعت نو فرهنگ‌سازی وطن عزیز ما مسلط گردند. متاسفانه بخشی از آنها حتی مجبور شدند تا با خون خود این درخت تازه فرهنگ خردگرا و اخلاق حقیقت‌جو را آبیاری کنند. آنان که با تاریخ ایران معاصر آشنا هستند باید این فرهنگ‌سازان بزرگ را بخوبی بشناسند و جا دارد که در باره ارزش‌های اخلاقی آنها برای نسل جدید ما هرچه بیشتر بنویسند.

امروز هم فرزانگان زیادی در مطبوعات ایران قلم می‌زنند و سعی دارند که کماکان فرهنگ خردگرائی و حقیقت‌جوئی را جانشین دغل‌بازیها و شایعه پراکنی‌های بی‌فرهنگی معمول و متداول بکنند. اما متاسفانه هر روز تعداد این بزرگان فرهنگی و اخلاقی کمتر و نفرات مطبوعاتی‌های بی‌فرهنگ و بی‌اخلاق افزون‌تر می‌شود. در واقع امروز کار بجائی رسیده است که مطبوعات ایران، از روزنامه و تلویزیون گرفته تا سایت‌های اینترنتی و بلاگ‌ها، پناهگاه بخش بزرگی از بی‌فرهنگ‌ترین، بی‌مایه‌ترین و بی‌اخلاق‌ترین افراد شده‌اند. این جماعت لجن‌پراکن و فاسد به بهانه مبارزه با جمهوری اسلامی و یا مبارزه با مخالفین و منتقدین حکومت، از به‌کارگیری فرومایه‌ترین اتهامات و طرفندها علیه آنان که با حماقت و رذالت آنها هم سو نیستند، کوتاهی نمی‌کنند. این وسط، و باید بنویسم با کمال تاسف، مطبوعاتی‌های ارزنده ما که خوشبختانه هنوز هم تعدادشان کم نیست، اکثرا تماشاگر معرکه شده‌اند و از روی حیا و یا به دلیل مرعوب بودن، کمتر لب به سخن می‌گشایند. در حالیکه نوشتن این جملات مرا بسیار متاسف می‌کند، و از این بابت از مطبوعاتی‌های شریف ما طلب بخشش دارم، اما کتمان حقیقت جنایت است، بخصوص که پای مطبوعات و فرهنگ جامعه هم در میان است.

انگیزه من از نوشتن این سطور صرفا تکذیب شایعه هتل‌سازی من یا دخترم در کیش نبود و قصد دفاع از خود را هم نداشته‌ام. ایکاش قوانین تحریم‌های آمریکا به ما اجازه شرکت در سازندگی ایران را می‌داد. اما متاسفانه اینطور نیست و آنانی هم که سعی کرده‌اند در حاشیه این تحریم‌ها کمکی به مام وطن بکنند توسط این قوانین مجازات شده‌اند. این در حالی است که افراد زیادی جیره‌خوار اشخاص و سازمان‌هائی می‌شوند که آشکارا با منافع ملت‌های ایران و امریکا دشمنی می‌کنند و در پناه قانون هم هستند. در واقع آنچه مرا بر آن داشت که این سطور را رقم بزنم این باور است که امروز ما به هیچ چیز به اندازه حقیقت‌جوئی، خردگرائی جمعی، و اخلاق‌سازی نیاز نداریم. آنان که می‌خواهند دمکراسی و یا قدرت‌سازی را بر پایه بی‌فرهنگی، دروغ، و ریاکاری بنا نهند آب درهاون می‌کوبند. حتی بدتر، آنها ما را به قهقرای عمیق‌تری برده‌اند و بی‌اخلاقی را در جامعه ترویج می‌کنند. بی‌دلیل نیست که کورش کبیر از خدا می‌خواهد که ملتش را از گزند دروغ مصون بدارد. من به نوبه خود امیدوارم که مطبوعاتی‌های فرهنگ ساز و اخلاق پرور ایران یک بار دیگر به میدان مبارزه بیایند و با تمام قدرت خود به سلطه شایعه سازها و بی‌خرد‌ها در مطبوعات کشور، از هر جمعیت و جناحی که باشند، پایان بدهند. باشد که چنین شود و اخلاق مطبوعاتی ما یکبار دیگر شکوفا گردد. مطبوعات ما نمک هستی ما هستند و باید برای سالم‌سازی آنها از هیچ کوششی دریغ نشود. هر چه بگندد نمکش می‌زنند، وای به روزی که بگندد نمک!

نظر کاربران:


آقای هوشنگ امیراحمدی،
من متأسفانه شما را نمی شناسم، اما با این جملاتِ شما - از روی تجربۀ خودم - کاملاً موافقم: «در روزگاری نه چندان دور، ... امروز هم فرزانگان زیادی در مطبوعات ایران قلم می‌زنند و سعی دارند که کماکان فرهنگ خردگرائی و حقیقت‌جوئی را جانشین دغل‌بازیها و شایعه پراکنی‌های بی‌فرهنگی معمول و متداول بکنند. اما متاسفانه هر روز تعداد این بزرگان فرهنگی و اخلاقی کمتر و نفرات مطبوعاتی‌های بی‌فرهنگ و بی‌اخلاق افزون‌تر می‌شود».
بسیاری از این حضراتِ "یعنی خبرنگار یا نویسنده یا مترجم" حتی الفبای کارِ حرفه‌ای را نمی‌دانند و زحمتِ یادگیریِ آنرا نیز متحمل نمی شوند. اما امروزه به برکتِ اینترنت "می‌نویسند" و "بیچاره ترانی" هم می‌خوانند. اگر داستانی را که شما شرح داده‌اید صحت داشته باشد، آنگاه نهایتِ تأسف است، و نهایتِ بی مسئولیتیِ این "مسئولان"، و خدا با ما رحم کند.
با احترام - خسرو ثابت قدم
16.05.2010

*

آقای امیر احمدی در نوشتە خویش نیز، علائق خود را نسبت بە حکومت پنهان نمی کند. تنها اشکال برای ایشان اینست کە حکومت ایران، بسان اعراب بادیە نشین های جزیرە العرب، دارای ساختاری ناهمگون با دنیای مدرن امروز است و نهادهای قدرت در آن حکومت از قوانین و الزامات یکسان پیروی نمی کنند. در این حکومت (درمیان دارندگان قدرت) هرکی زورش رسید حرف اول را می‌زند و امروز سپاە زورش از همە (از جملە آقای خامنەای) بیشتراست.
در ضمن آقای امیر احمدی هنوز نمیخواهند صادقانە با کیهان (نماد نهاد قدرت و مراکز امنیتی در حکومت فعلی ایران) برخورد کند. بهمین دلیل درحین انتقاد از این مرکز (مرکز رسانەای هدف نیست) عناصری را بە بد سلیقگی متهم می کند.
کلام آخر اینکە مطمئنن، عکومت اگر از بحران کنونی بتواند جان سالم بدر برد(کە غیر محتمل است)، انگاە بسراغ امیر احمدی‌ها خواهد رفت. همانکاری کە پیغمبر اسلام در پروسەی جنگ و قدرت انجام داد.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024