iran-emrooz.net | Mon, 20.06.2005, 16:37
گفتگوی با دکتر علی حاجی قاسمی
جنبش اصلاحات در انتظار سوسیال دموکراتها!
ایران امروز
گفتگو از شهرام فرزانهفر
نتایج انتخابات دورهی نهم ریاست جمهوری در ایران همهی دستاندرکاران و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی ایران را غافلگیر و بسیاری را متحیر کرده است. در این رابطه با دکتر علی حاجی قاسمی استاد دانشگاه سودرتورن استکهلم سوئد و تحلیلگر اجتماعی، که تحولات ایران و از جمله انتخابات را از نزدیک دنبال میکند و پیش از انتخابات به ایران سفر کرده و هماکنون در ایران بهسر میبرد، به گفتگو نشستیم و نظر کارشناسی او را پرسیدیم.
● آقای دکتر حاجی قاسمی ضمن تشکر از اینکه دعوت ما را پذیرفتید، میخواستیم بدانیم که در آستانه برگزاری دور دوم انتخابات مهمترين بحثهای جاری در ايران چيست؟
نتيجه انتخابات همه را شگفت زده کرده است، بويژه حاميان مصطفی معين را که بسيار ضعيفتر از حد انتظار ظاهر شدند. حاميان هاشمی نيز بسيار از نتيجه بدست آمده ناراضی هستند. در روز پس از رأی گيری حتا اين شايعه قوت گرفته بود که ممکن است هاشمی مانند انتخابات ششمين دوره مجلس در اعتراض به بی مهری رأی دهندگان صحنه مبارزه انتخاباتی را ترک و از شرکت در دور دوم انصراف دهد. ولی با اعلام آمادگی هاشمی برای شرکت در دور دوم، مبارزات انتخاباتی از شب گذشته آغاز شد. مهمترين بحث جاری در ميان مردم، آينده ايران در صورت پيروزی محمود احمدی نژاد نامزد تندرو جناح راست در دور دوم است. همين امر بسياری را بر آن داشته است تا در روز جمعه آينده رأی خود را به هاشمی بدهند. به بيان ديگر در دور دوم رأی دهندگان انتخابی تاکتيکی خواهند داشت. اين احتمال وجود دارد که بسياری از طرفداران معين و مهر عليزاده آراء خود را به سود هاشمی در صندوقها بريزند. حاميان لاريجانی و قاليباف هم که به طور طبيعی آراء خود را به سود احمدی نژاد وارد صندوقها خواهند کرد. در مورد طرفداران کروبی نمیشود با اطمينان نظر داد. آنهايی که به ادامه روند اصلاحات سياسی در ايران نظر دارند به احتمال فراوان گزينه هاشمی را مطلوبتر از احمدی نژاد دانسته و رأی خود را فعالانه به هاشمی خواهند داد، اما آن طيف نسبتاً بزرگی که وعده پنجاه هزار تومانی کروبی آنها را به حمايت از وی واداشت ممکن است در دور دوم به احمدی نژاد رأی دهند که بسيار پوپوليستیتر از هاشمی عمل میکند. اما به نظر من تکليف دور دوم انتخابات را آن طيفی روشن خواهد کرد که در دور نخست در انتخابات شرکت نکرد و موجب شکست اصلاح طلبان پيشرو و نتيجه نسبتاً ضعيف هاشمی شد. آنها حالا مجبورند که بين احمدی نژاد تندرو و هاشمی معتدلتر يکی را برگزينند.
● هاشمی رفسنجانی تاکنون همواره بر توسعه اقتصادی تأکيد کرده و در زمينه رعايت حقوقبشر و مطالبات دموکراتيک، سابقهی روشن و حتا اظهار نظر مثبت، روشن و صريحی نداشته است؟
کاملاً حق با شماست. هاشمی همواره و به طور شفاف گفته است که تنها راه پيشرفت را توسعه اقتصادی میداند و تفاوتهای موجود در صحنه سياسی ايران را ناشی از اختلافات جناحی و باندبازی میداند. در زمينه برنامههای اجتماعی ـ رفاهی و توزيع ثروت هم او مانند ساير نئوليبرالها همه چيز را به توسعه و بالا رفتن نرخ رشد اقتصادی مربوط میداند. البته از روز گذشته تغيير محسوسی در تبليغات انتخاباتی او مشاهده میشود که در آن توزيع ثروت و ايجاد يک سيستم گسترده تأمين اجتماعی بيش از گذشته مورد توجه قرار گرقته است. ولی اين حرفها در حال حاضر در همان حد حرف است. در زمينه مسائل حقوقبشری و پايان دادن به بازداشتهای خودسرانه، تنها ويژگی برتر هاشمی به احمدی نژاد حرف شنوی بيشتر وی به اعتراضات جهانی و فشارهای بين المللی است. هاشمی خوب میداند که با ادامه بازداشت زرافشان، رحمانی، عليجانی، صابر، گنجی و ساير فعالان سياسی ايران، جامعه جهانی به او روی خوش نشان نخواهد داد.
● و حالا باز گرديم به انتخابات دور اول. به نظر شما انتخابات ۲۷ خرداد چه پيام مهمی به همراه داشت؟
انتخابات ۲۷ خرداد چند پيام مهم داشت که بطور خلاصه از اين قرارند:
يکم: رأی دهندگان نشان دادند که برای آنها سياست بطور عمده در حوزه نيازها و مطالبات معيشتی و راه کارهايی که رفاه اجتماعی آنها را تأمين کند معنا پيدا میکند. دو شگفتی بزرگ انتخابات محمود احمدی نژاد و مهدی کروبی که بدون ترديد رأی پايينترين لايههای اجتماعی را بخود اختصاص دادند، برنامههای رفاهی و توجه به گروهای ضعيف اجتماعی را در برنامههای سياسی خود برجسته کرده بودند.
دوم: شکست نامزد اصلاح طلبان پيشرو، مصطفی معين در اين انتخابات نيز دقيقاً در راستای کم توجهی حيرت آور وی و حاميانش به پتانسيل عظيمی که در مطالبات اقتصادی و نيازهای معيشتی طبقات و گروههای ضعيف اجتماعی وجود دارد نهفته است. معين و تيم اصلاح طلبان پيشرو هيچگاه به اين نظر که تجربه مبارزات موفق رفرميستی، تجربه سازماندهی مطالبات گروهها و طبقات ضعيف و محنت کشيده اجتماعی است را باور نکرد و آن را در برنامههای خود نگنجاند. شکست معين شکست الگويی است که درگيری قدرت ميان نخبگان را عمده میکند. الگويی که تصور میکند که انگيزه تغيير ساختار قدرت سياسی به خودی خود برای حضور "تودههای معترض" به صحنه سياسی و حمايت از "جنبش اصلاح طلبی" کافی است.
سوم: حضور نسبتاً چشمگير مردم در پای صندوقهای رأی همچنين نشان داد که تهديد و مداخله خارجی همچنان يک عامل مهم و تعيين کننده در بسيج و به ميدان کشاندن نيروهای اجتماعی به صحنه سياسی و در حمايت از جمهوری اسلامی است. پيام جرج بوش در شب قبل از انتخابات که به تقبيح و تحريم روند انتخابات ايران پرداخت و متعاقب آن فراخوان رهبر جمهوری اسلامی که شرکت در انتخابات را حمايت از نظام در برابر تهديدات خارجی دانست موجب شد تا بخش مهمی از نيروهای اجتماعی بار ديگر شرکت در انتخابت را تکليفی شرعی بپندارند و رأی خود را در صندوق بريزند. البته از سوی ديگر معادل دانستن "شرکت در انتخابات" با "رأی به نظام" موجب شد تا برخی از رأی دهندگان که وفاداری چندانی به نظام ندارند از شرکت در انتخابات صرفنظر کنند که اين امر بلاشک بيشترين تاثيرات منفی را بر ميزان آرای معين و تا حدودی هاشمی رفسنجانی داشت. بسياری از حاميان معين که خواهان اصلاحات در ساختار سياسی هستند پس از مداخله بوش در روند انتخابات ايران و واکنش رهبر جمهوری اسلامی به آن با اين تناقض مواجه شدند که چگونه به نظامی رأی دهند که خواهان اصلاحات جدی در ساختار آن هستند.
● از سخنان شما چنين بر میآيد که شما سه عامل: بی توجهی اصلاح طلبان پيشرو به نيازها و مطالبات معيشتی مردم، تاکيد يک جانبه آنها بر اصلاحات در ساختار سياسی و مداخله جرج بوش در روند انتخابات را مهمترين عوامل شکست معين در انتخابات اخير میدانيد همينطور هست؟
دقيقاً همينطور است البته در اينجا بايد اين نکته را هم اشاره کنيم که بزرگترين پاشنه آشيل اصلاح طلبان پيشرو گفتمان سياسی فرا طبقاتی آنها است. گفتمان اصلاحات در ساختار سياسی که تنها دغدغه گروههای روشنفکری و دانشجويی که نخبگان جامعه را شامل میشوند، موجب شد تا اصلاح طلبان پيشرو به طرز ناشيانهای پايگاه اجتماعی خود را تنها به اقليتی محدود در طيف وسيع طبقه متوسط محدود نگاه دارند. ديد مسلط غير طبقاتی در ميان رهبران فکری و سياسی جريان اصلاح طلبان پيشرو نشان از آن دارد که آنها از تجارب و دستاوردهای يک صد ساله اخير جنبشهای رفرميستی در غرب که بويژه توسط احزاب سوسيال دموکرات طراحی و رهبری شده اند، شناخت کافی ندارند و اگر هم دارند از کنار آن تجارب سرسری گذاشتهاند. ما در اين باره به دفعات گفتيم و نوشتيم ولی ظاهراً بايد باز هم بگوييم و بنويسيم.
● در مورد حمايت نيروهای ملی و مذهبی و نهضت آزادی از معين چطور؟
به نظر من حمايت ملی و مذهبیها از نامزد اصلاح طلبان پيشرو به خودی خود تصميمی اصولی و عقلانی بود، اما اشکال بزرگ آنها همانند خود معين و به اصطلاح اصلاح طلبان پيشرو حکومتی اين است که فاقد جهتگيری طبقاتی در مبارزه سياسی هستند. نهضت آزادی و بخش اعظم نيروهای ملی و مذهبی اصولاً تماس با گروههای با پتانسيل مبارزاتی - حتا در لايههای متوسط و پايين "طبقه ميانی" جامعه – ندارند. ملی مذهبیها چهرههای سرشناس، محترم و مبارزی هستند که همچنان به اعتبار درخشان سياسی و مبارزاتی خود متکی هستند و هيچ برنامه و طرحی برای پيوند خوردن با گروههای جديد و نيرومند در ميان ناراضيان محنت کشيده بويژه زنان و جوانان که دارای پتانسيل بالايی هم هستند، ندارند. نيروهای ملی و مذهبی و نهضت آزادی ناگزير به يک بازنگری اساسی در ساختار فکری و سياسی و جهت گيریهای اجتماعی خود هستند، در غير اين صورت در عرصه سياسی به گروه "پيش کسوتان" و بازنشستگان سياسی خواهند پيوست.
● هاشمی رفسنجانی که گمان میرفت در دور نخست دست کم يک سوم آرا را به دست آورد تنها توانست يک پنجم آرا را نصيب خود سازد. علت اين عدم موفقيت را در چه میدانيد؟
برخلاف اصلاح طلبان پيشرو، هاشمی جهتگيری طبقاتی بسيار روشن و مشخصی داشت. او با تأکيد صرف بر توسعه اقتصادی و کم توجهی به برنامههای رفاهی عملاً به لايههای ميانی و پايينی طبقه متوسط و طبقه کارگر ايران پشت کرد و بارديگر الگوی نئوليبرالی را حلال تمام مشکلات دانست. اگر هاشمی همچون ليبرالهای اجتماعی در کنار الگوی توسعه اقتصادی، وعدههای مشخص رفاهی را هم چاشنی برنامههای سياسی خود میکرد و از اين طريق گروههای آسيب پذير را به گشايش فوری در وضعيت معيشتیشان اميدوار میساخت چه بسا میتوانست بخش اعظم رأیهايی که به مهدی کروبی داده شد را از آن خود کند. رای به مهدی کروبی عمدتاً (اگر نگوييم صرفاً) بخاطر وعده پنجاه هزار تومانی بود که او به مردم ايران داد تا ماهانه به حساب هر شهروند بالای ۱۸ سال واريز شود. طرحی که در عين سادگی برای مردم معقول و منطقی هم به نظر میرسيد. البته تاکنون در بسياری از دولتهای رفاه توزيع ثروت در ابعاد بسيار وسيعتر و سخاوتمندانهتر از آنچه کروبی وعده داده بود به اجرا در آمده است ولی ظاهراً کروبی نخستين چهرهای بود که اين طرح را در غالب يک برنامه انتخاباتی عرضه کرد. در هر حال اقبال عمومی از الگوی اقتصادی صرف، که هاشمی نماينده آن بود نمیتوانست خيلی بيشتر از اين باشد. البته اين نکته را هم يادآور شوم که در تبليغات انتخاباتی، هاشمی تمام تمرکز خود را برروی گروههای متمول به اصطلاح شمال شهری گذاشته بود. مردمی که تصاوير تبليغاتی هاشمی بهمراه نوه خردسالش در حين بازی در باغ بزرگ خانهاش را ديدند، از خود پرسيدند که فرزندان با استعداد گروههای تنگدست مردم حتا از داشتن يک چمن بازی محرومند، آيا هاشمی درد و مشکلات آنها را خواهد فهميد؟ آنها با محمود احمدی نژاد که در تبليغات انتخاباتی، برجستهترين ويژگی خود را مردمی بودن ساده زيستی و دوری از تجمل پرستی عنوان میکرد سنخيت بيشتری ميديدند.
● به نظر شما علت رأی نسبتاً بالای احمدی نژاد توجه تبلیغاتی وی به گروههای ضعيف اجتماعی بوده است؟
در اين مورد ترديدی به خود راه ندهيد! من در جامعه حتا با افرادی مواجه شدم که از حيث تيپ و ظاهر به گروههای به اصطلاح امروزی تعلق داشتند، اما میگفتند که در ميان کانديداها احمدی نژاد از همه قابل اعتمادتر است، چون اهل سادهزيستی است و نشان داده است که در پی حل مشکلات مردم است. بخش اعظم رأيی که به احمدی نژاد و کروبی داده شد بدون شک از سوی ضعيفترين گروههای جامعه بود البته اين را هم بايد متذکر شوم که نيروهای سپاه، بسيج و خانوادههای آنها هم، که البته به گروههای تنگدست جامعه تعلق دارند، بطور گسترده و حتا سازماندهی شده به احمدی نژاد رأی دادند.
● در مورد تحريم گران چطور؟ نقش آنها در انتخابات چگونه بود؟
باز هم در مورد تحريم گران؟ آيا در مورد آنها بيش از حد حرف نزده ايم؟ بطور خلاصه بگويم که ميزان مشارکت در اين انتخابات در مقايسه با انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ که ميزان مشارکت به بالاترين حد خود رسيده بود حدود ۱۵درصد پايينتر بود. با احتساب اينکه بخشی از اين ميزان متعلق به تحريمگران حرفهای يعنی کسانی است که همواره انتخابات در جمهوری اسلامی را تحريم کردهاند و تنها در دوم خرداد در آن شرکت کردهاند، ميزان تحريم در اين انتخابات بين۵ تا ۱۰ درصد بوده است. يعنی معادل کل آرايی که به لاريجانی و مهرعليزاده داده شد. بخش مهمی از تحريمگران اين دوره گروههای مرفه طبقه متوسط در شهرهای بزرگ به ويژه در منطقه شمالی پايتخت بودهاند. آنها در اين روزها به فکر فرو رفتهاند. شايد نتوانند آب رفته را به جوی باز گردانند ولی شايد بتوانند در تغيير مسير جوی موثر باشند.
آقای دکتر حاجی قاسمی متشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.