شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ - Saturday 23 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 16.06.2005, 14:00

انتخابات و استعاره‌ی «راه»


علی‌محمد طباطبايی

.(JavaScript must be enabled to view this email address)
پنجشنبه ٢٦ خرداد ١٣٨٤


يكی از دلايلی كه موافقان شركت در انتخابات به طور پی در پی تكرار كرده‌اند اين است كه چون مردم ايران برای رسيدن به دموكراسی و جامعه‌ی مدنی و يك جمهوری واقعی طی ٨ سال گذشته بخشی از مسير لازم را طی كرده‌اند بنابراين ديگر نمی‌توان به عقب بازگشت و ما به ناچار انتخاب ديگری نداريم مگر ادامه‌ی راهی كه آن نيز چيزی جز شركت در نهمين دوره‌ی انتخابات رياست جمهوری نيست. مثال مشابه ديگر با راهی كه بايد طی شود نردبانی است كه گفته می‌شود نمی‌توان از پله‌ی اول آن به آخری پريد بلكه بايد آنها را يكی يكی بالا رفت.
تا آنجا تجربه‌ی حقير نشان می‌دهد استدلال‌هايی از اين دست در بسياری از كسانی كه با بی‌ميلی هرچه تمامتر به پای صندوق‌های رای می‌روند شديداً موثر بوده است يا به عبارتی افرادی كه تمايلی به شركت در رای دادن نداشته‌اند به كمك چنين تمثيل‌های نابجا در نهايت شناسنامه‌شان مهردار شده است. همانگونه كه روشن است اين قبيل استدلال‌ها با خود نوعی تعهد و فشار درونی را به وجدان فرد وارد می‌كنند و او را كه ناتوان از يافتن بی‌ارتباطی اين مثال‌ها با شرايط يك جامعه‌ی انسانی ، وامی‌دارند تا برای نيمه كاره نماندن چنين مسير طی شده‌ی مهمی (يا ادامه داده پله‌های پی در پی يك نردبان) آن را ادامه دهد.
روشن است كه می‌توان صرفاً به عنوان يك مثال كلی شرايط يك جامعه را با مثلاً راهی كه بايد طی شود مقايسه كرد تا منظور خود را بهتر به ديگران منتقل نمود، ليكن چنانچه قرار باشد كه اين قبيل مثال‌ها لغت به لغت يا تحت اللفظی پنداشته شوند و به عنوان يك استدلال (و نه صرفاً مثال) به كار روند به ويژه در ذهن‌های خام و كم‌تجربه به نتايجی می‌انجامند كه دير يا زود باعث ياس و اندوه همان افرادی می‌شوند كه به آن پند و اندرز‌ها عمل نموده‌اند و در مجموع در خدمت كسانی خواهند بود كه برای كشاندن مردم به صندوق‌های رای از چنين مثال‌های غلطی برای تحريك مردم كم تجربه سود جسته‌اند.
چرا وضعيت جامعه‌ای در حال تنش را كه در كار خود وامانده است نمی‌توان با راهی كه بايد طی شود يا پله‌های نردبانی كه بايد آنها را يكی يكی طی كرد مقايسه نمود؟ راهی كه بايد طی شود ابتدا و انتهايش معلوم است، در خصوص راهی كه ما را از نقطه‌ی الف به نقطه‌ی ب می‌برد ترديدی اگر هست ناآشنايی ما با آن راه است، وگرنه برای كسانی كه آن را صدها بار طی كرده‌اند چه جای نگرانی؟ در واقع اين راه از قبل موجود است فقط بايد آن را تا به آخر طی كرد. اما در مورد مسير يك جامعه كه وضوح چندانی وجود ندارد و همه چيز به نقطه نظرات و تصميم‌های افراد متفاوت وابسته است چگونه می‌توان اعتماد كرد يا چگونه می‌توان راه درست را از غلط باز شناخت، زيرا آخر مگر همان يك راه فرضی است كه وجود دارد؟ به بيان ديگر از كجا بايد بدانيم كه مثلاً در خصوص انتخابات فعلی، برداشتن گام درست بعدی همان رفتن به پای صندوق‌های رای است؟ از كجا كه عكس آن صدق نكند؟ شخص كندذهن يا ناآگاه يا ساده‌دل ٨ سال گذشته را به نحوی كه برايش تشريح می‌كنند به تصور در می‌آورد و خيال می‌كند كه مثلاً ادامه دادن اين راه همان پركردن برگه‌ی رای خود به نام كانديدای بخصوصی است. يعنی اگر او چنين كند و ديگران نيز، همگی چند گام جلوتر رفته‌ايم. در تمام مدت در ذهن او راهی مجسم می‌شود نه راه‌هايی. كسی به او نمی‌گويد كه اين راه صرفاً راهی فرضی است كه برای آن هيچ تضمينی وجود ندارد و به او ابداً گفته نمی‌شود كه فقط همين يك راه فرضی وجود ندارد بلكه راه‌های ديگری هم می‌تواند مطرح باشد. اگر برای طی كردن مسير مورد نظر راه‌های متفاوتی برای اين شخص ساده دل ترسيم شود آيا باز هم او به سهولت همان يك راه اول را انتخاب می‌كند؟ آيا برای مثال، عدم شركت در انتخابات نمی‌تواند ادامه‌ی مسير مورد نظر ما در مثال جامعه‌ی ايرانی باشد؟ از قضا اگر قرار است كه به اين مثال‌های ساده اكتفا شود پس عدم شركت آن هم با توجه به تجربه‌ی ٨ سال گذشته قاعدتاً می‌بايست انتخاب درست‌تری باشد. يا مثلاً گفته می‌شود كه همانگونه كه نمی‌توان از پله‌ی اول نردبان به آخری پريد و بايد گام به گام بالا رفت، ابتدا نيز بايد به شركت در انتخابات عادت كنيم تا بعد‌ها كمبود‌ها و عقب ماندگی‌هايی كه از اين بابت داريم (مثلاً عدم امكان كانديد شدن زن‌ها برای مقام رياست جمهوری) جا بيفتد و درست بشود. اما می‌دانيم كه حداقل در بعضی از موارد با يك قانون بسيار ساده قضيه (مثلاً همين كانديدا شدن زن‌ها) حل می‌شود و از پله‌ی اول به آخری می‌رسيم.
از راه‌های متفاوت ممكن سخنی گفته نمی‌شود زيرا در اين صورت افراد به ترديد و دودلی می‌افتند. آنها بايد با سادگی تمام تصور كنند كه فقط يك راه، بله فقط همين يك راه وجود دارد كه طرفداران شركت در انتخابات آن هم به نفع كانديدای بخصوصی وعده می‌دهند.
نتيجه آن كه اگر قرار است كه از استعاره‌ی راه استفاده شود برای هر معضل انسانی بی‌نهايت راه می‌تواند وجود داشته باشد، و در هر حال پيوسته بيش از يك راه وجود دارد. آنچه مهم است انتخاب يك راه از ميان انبوه راه‌های ديگر است نه اين كه گفته شود يك راه بيشتر وجود ندارد، راهی كه يا بايد آن را طی كنيم و يا مثل افراد منفعل گوشه نشينی اختيار نمائيم ـ زيرا حتی عدم شركت و گوشه نشينی نيز می‌تواند به عنوان يكی از راه‌های ممكن مطرح باشد.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024