iran-emrooz.net | Wed, 15.06.2005, 17:40
“نه”ای ديگر به “رهبر”
احمد فرهادی
چهارشنبه ٢٥ خردادماه ١٣٨٤
صحنه انتخابات ریاست جمهوری ١٣٨٤، در شرايطی كه دوری مردم از حكومت و نااميدی از روند ٨ ساله اصلاحات بخش قابل توجهی از دارندگان حق رای را به شركت نكردن در انتخابات سوق داده، آرایش پیچیده تری نسبت به تمام دورههای دیگر دارد. در اين انتخابات غيردمكراتيكی كه، مانند تمام دوران ٢٦ ساله حيات جمهوری اسلامی، تنها كانديداهای دو طیف همزاد جمهوری اسلامی حق حضور دارند، انشقاق درون هر دو طيف رقابت را به درون طيفها نيز رسوخ داده و گرایشهای مختلف درون هر طيف در مقابل هم صف آراسته اند. علاوه بر آن يكی از ویژگیهای بارز این دوره آن است که نظامیان، پس از تسلط بر مجلس هفتم، با ٤ کاندیدا برای تسلط بر پست ریاست جمهوری خیز برداشته اند و گزینه نخست "ولی فقیه" هم يكی از همینها است.
از پس يك دوره مبارزه انتخاباتی متفاوت از دورههای پيشين، نظرسنجیها نشان میدهندهاشمی رفسنجانی، قاليباف و معين سه رقيب اصلی صحنه هستند. اكنون گزينههای ممكن مردم انتخاب يكی از اين سه نفر است. از آنجائی كه بر پايهء همان نظر سنجیها ميزان شركت در انتخابات بالای ٥٠ درصد ارزيابی ميشود، اكنون ديگر گزينه عدم شركت نه به عنوان يك آلترناتيو مستقل، بل كه بعنوان عاملی در راستای تاثيرگذاری بر تقويت يا تضعيف هر يك از سه رقيب مورد بررسی قرار ميگيرد.
سياست انتخاباتی جبهه ولايت
جبهه ولايت، که طی ٢٦ سال عمر جمهوری اسلامی، در مقايسه با تمام مخالفان، و صد البته در راستای منافع خود، در مجموع خيلی عاقلانه تر سياست ورزی کرده، در برخورد با صحنه امروزی نيز واقع بين تر بوده و نخستين هدفش از ميدان بدر كردن معين است، كانديدائی كه خط قرمزهای حاكميت را رعايت نميكند. از آنجائی كه بر پايه ارزيابیها تنها كسی كه شانس اندكی برای پيروزی در دور نخست را داردهاشمی رفسنجانی است، اين جبهه چندان نگران دور نخست نيست و از هم اكنون خود را برای دور دوم آماده ميكند. در صورتی كه انتخابات به دور دوم بكشد، اگر طبق ارزيابیها رفسنجانی و معين مقابل هم قرار گيرند، تمام نيروهای اقتدار گرا و جبهه ولايت پشت سر رفسنجانی متمركز خواهند شد. اما اگر رفسنجانی و قاليباف به دور دوم راه يابند، برای دست و پنجه نرم كردنی مجدد با رفسنجانی و خارج كردن او از ميدان به نفع قاليباف، شاهد بسيج نيرو به شكل ديگری خواهيم بود. در مقابل اين كوشش پيگيرانه، عدم شركت بخش قابل توجهی از مردم وضعيت معين را در مقابل اين دو نفر تضعيف و احتمال پيروزی حريف را تقويت میكند، به ويژه اين كه برای حفظ كيان حكومت اسلامی اعمال انواع تقلبات و جرزنیها نيز در جبهه ولايت كاملا مجاز و مباح است.
آيا تكيه هاشمی رفسنجانی يا قاليباف بر صندلی رياست جمهوری اين كشور سرنوشت شومی است كه نمیتوان تغييرش داد؟ به گمان من حتا بسياری از كسانی كه به عدم شركت در انتخابات معتقدند نيز آرزو ميكنند معين پيروز اين ميدان باشد. دلايل زيادی برای اين امر وجود دارند اما بيان سه دليل اصلی كافی است.
چرا "نه" به رفسنجانی و قاليباف
نخست اين كه جامعه امروزی خواهان تغيير پايه ای در ساختار حكومت و تبديل آن به يك جمهوری تمام عيار است. ادامه حكومت موجود سبب تعميق هرچه بيشتر بحرانها و ناهنجاریهای فراوان اجتماعي– فرهنگی – اقتصادی در كشور است. اكنون بايد تمام امكانات سرعت بخشی به تحقق اين تغيير مورد استفاده قرار گيرند. در حالی كه پيروزیهاشمی رفسنجانی يا قاليباف بمعنای يكدست شدن حكومت است. به ويژه در صورت پيروزی قاليباف قوه مجريه گوش بفرمان دستگاه ولی فقيه خواهد شد. اين يكدستی و گوش بفرمان شدن قوه مجريه بمثابه عامل بسيار موثری در راستای به تعويق انداختن امكان دستيابی به هدف تغيير ساختار عمل خواهد كرد.
دوم اين كه تعهداتی كه اين سه كانديدا مطرح ميكنند از يك جنس نيستند. شعار اصلیهاشمی رفسنجانی پايان بخشيدن به دوگانگی در حاكميت و يكدست كردن آن است، شعار قاليباف استقرار اقتدار ”رضا شاه حزب اللهي“ و شعار معين اصلاحات پيشرو و پايان بخشيدن به بازی يك صد سال اخير تاريخ ايران. گمان نمیکنم کسی باور داشته باشد که همهء وعدههای کاندیداها عملی ميشود. در مورد تعهدات معين، كه هنوز با خواستهای بحق روز فاصلهء بسيار دارند، وضع حتا بمراتب بدتر است و نه تنها ناتوانی احتمالی آقای معين در اجرای تعهداتش بل كه، و بسيار با اهميت تر از آن، ايستادگی سنگين جبهه ولايت، عملی شدن آنها را بسيار مشكل خواهد كرد. اما گمان میکنم اکثریت قريب به اتفاق مردم بر اين نظر باشند كه از كسانی كه، در كنار اين همه وعده وعيدهای انتخاباتی پوچ، حتا از تائيد زبانی مردمسالاری و دمكراسی ابا دارند، پس از رسيدن به قدرت نميتوان انتظار مردم سالاری و پاس داشتن رای مردم را داشت.
و سوم اين كه هم هاشمی رفسنجانی و هم قاليباف خود را مورد تائيد رهبر معرفی كردهاند. و اين برترين دليل برای تكرار ”نه“ دوم خرداد ١٣٧٦ است. ”نه“ به رفسنجانی، قاليباف، لاريجانی، احمدی نژاد و محسن رضائی، ”نه“ به ادامه عمر حكومت مبتنی بر ولايت فقيه است. اكثريت بسيار بالای مردم ايران مدتهاست نفرتشان را از حكومت مبتنی بر قيموميت نشان داده اند و نشان داده اند كه قيم لازم ندارند.