iran-emrooz.net | Fri, 26.02.2010, 9:48
تروریسم و سازمانهای تروریستی
شهلا صمصامی
پنج شهروند اسرائیلی یکروز صبح از خواب برخاستند و متوجه شدند نام آنها جزء لیست یک شبکه تروریستی و قاتلان مرد شمارهی ۲ حماس در سراسر جهان ثبت شده است. این پنج نفر اسرائیلی تبعهی کشورهای اروپائی نیز بوده و دو پاسپورت داشتند. بزودی معلوم شد که هویت آن پنج نفر ربوده شده و نام آنها در پاسپورتهای افراد دیگری آمده است. این یک اتفاق ساده نبود.
۱۱ نفر با پاسپورتهای انگلیسی، ایرلندی، آلمانی و فرانسوی وارد فرودگاه دوبی میشوند. ورود آنها و تمام رفت و آمدهای بعدی در طی ساعاتی که در دوبی بودند توسط دوربینهای الکترونیکی ضبط میشود. حتا زمانکه لباسهای مبدل به تن کرده و کلاه گیس میگذارند از آنها تصویرهای متعددی وجود دارد. مقصد آنها هتلی بود که «محمود مبحوح» ساعاتی پیش وارد آن شده بود. هدف کشتن این مرد قدرتمند حماس بود.
آنها تصور میکردند نقشه شان با موفقیت و بدون اینکه جای پائی باقی بگذارند انجام شد. «مبحوح» را در اطاقش توسط بالش خفه کردند و دوبی را ترک گفتند. ولی این بار نه تنها جای پای و انگشت، بلکه عکسهایی که رفت و آمد آنها را دقیقاً ضبط کرده است وجود دارد. دو فلسطینی عضو الفتح که با این افراد ملاقات داشتند در دوبی دستگیر شدند.
دوبی و مقامات پلیس این کشور، موساد و دولت اسرائیل را در این عملیات تروریستی مقصر دانسته است. اگر چه دولت اسرائیل قتل مرد دوم حماس را تأئید و یا تکذیب نکرده است. ولی این بار دلایل و شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد نقشه «موساد» مانند همیشه حرفهای و مخفیانه انجام نشده است.
بنا به گزارش لوس انجلس تایمز، موساد و اسرائیل سالهاست که به دنبال از بین بردن «مبحوح» بوده است. وی از بنیان گذاران حماس و کسی بود که در ۱۹۸۹ دو سرباز اسرائیلی را به گروگان گرفت. «مبحوح» در سوریه زندگی میکرد و رابط مهمی در گرفتن اسلحه بویژه از ایران بود. دولت دوبی و بقیه کشورهای عربی خلیج فارس که روابط چندان گرمی با اسرائیل نداشتند گفته میشود با این عمل موساد، روابط شان تیره تر خواهد شد.
دوبی از جمله مناطقی است که عملیات تروریستی و یا قتل و جنایت بندرت در آن دیده میشود. این امنیت، از نظر سیاسی و اقتصادی برای دوبی حائز اهمیت زیادی است. پلیس دوبی اعلام کرده است که مدارک کافی برای اثبات اینکه این عمل تروریستی توسط موساد انجام شده است در اختیار دارد. با وسائل پیشرفته الکترونیکی که امروز در فرودگاهها وجود دارد، مشکل است که کسی بتواند با پاسپورت جعلی وارد شود. این پاسپورتها واقعی بوده و باین ترتیب برای دولتی مانند انگلیس که روابط سیاسی و اقتصادی تنگاتنگی با دوبی و سایر کشورهای خلیج فارس دارد، ایجاد اشکال کرده است.
شهروندان اسرائیلی بطور سنتی از این نوع اقدامات موساد حمایت کردهاند. آنچه که شهرت و محبوبیت برای این سازمان جاسوسی بوجود آورد در سال ۱۹۷۲ و پس از کشته شدن ورزشکاران اسرائیلی در مونیخ توسط جبههی آزادیبخش فلسطین بود. موساد در آنزمان توانست تمام تروریستهای فلسطینی را پیدا کرده و آنها را به قتل برساند.
در سالهای اخیر استفاده از پاسپورتهای خارجی برای «موساد» خالی از اشکال نبوده است. در سال ۲۰۰۴ برای مثال مأموران موساد در نیوزیلند وقتی که میخواستند از هویت یک شخص فلج استفاده کنند دستگیر شدند. در ۱۹۹۷ صلح اسرائیل و اردن به خطر افتاد زیرا موساد با استفاده از یک پاسپورت کانادائی به قتل نافرجام رهبر حماس «خالد مشعل» دست زد. کارشناسان سیاسی بر این عقیدهاند که این عمل تروریستی اخیر موساد، صلح و ثبات خاور میانه را بیش از پیش به خطر انداخته و بهانهی جدیدی برای پیوستن جوانان عرب و مسلمان به سازمانهای تروریستی خواهد بود.
فیلیپ آلستون خبرنگار ویژه سازمان ملل در امور قتلهای سیاسی مینویسد: «چنانچه یک سازمان جاسوسی خارجی مسئول قتل «محمود مبحوح» شناخته شود این بدون شک یک اقدام نا حق است. این چنین قتلهای وحشیانهای هیچ نوع مجوز و مشروعیت قانونی ندارند. اگر این شخص مرتکب جنایاتی شده بود میتوانست دستگیر شده و محاکمه شود. قتلهای سیاسی از این گونه قوانین بین المللی را زیر پا گذاشته و آتش جنگ و اختلاف را بیشتر شعله ور میکند.»
آیا ایدههای تروریستی در حال شکست است؟
۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ جهان را برای همیشه تغییر داد. این نخستین باری بود که یک گروه تروریستی توانست با حمله به مراکز اقتصادی و نظامی آمریکا، این کشور و جهان را از بیخ و بن به لرزاند. القاعده و جهاد اسلامی بزودی بزرگترین دشمن به ویژه آمریکا شناخته شدند. این حملهی دقیق و حساب شده با خود یک ایدئولوژی قوی و رادیکال به همراه داشت و آن شکست غرب، فرهنگ و ایدههای غربی بود. تصور بسیاری بر این بود که جنگ بین اسلام و غرب همان برخورد تمدنهاست که میتواند جهان را به خاک و خون بکشاند. اگر ایدئولوژی جهاد واقعاً مورد قبول اکثریت مسلمانان قرار میگرفت، با یک میلیارد و نیم مسلمان که در ۱۵۰ کشور دنیا زندگی میکنند، جنگ تمدنها به واقعیت میپیوست. ولی عوامل متعددی موجب شد که حتا برخی از جهادیون و حامیان آنها ایدئولوژی جهاد و بمب گذاری انتحاری و کشتار را به تدریج رد کنند.
فرید زکریا نویسنده و مفسر سیاسی نیوزویک در مقالهای در این نشریه دلایل شکست ایدئولوژی جهاد را مورد بحث قرار میدهد. از جمله به تغییراتی اشاره میکند که در عربستان سعودی بوجود آمد. عربستان از سال ۱۹۷۹ آشکارا با سرمایه گذاری وسیع ایدولوژی اسلام وهابی و به اصطلاح اصیل را در این کشور در پاکستان، افغانستان و سایر نقاط توسعه داده از مسلمانان و جهادیون حمایت کرده و حتا به تعلیم و تربیت آنها کمک کرد. پس از ۱۱ سپتامبر عربستان نمیتوانست بپذیرد که بیشتر تروریستها شهروند این کشور بودند. ولی به زودی القاعده که از افغانستان رانده شده بود و دسترسی به پول و نیروی انسانی برایش مشکل تر بود، به جای حملات به مناطق دور دست، با کمک نیروهای محلی کشورهای مسلمان نزدیک را هدف قرار داد. از جمله بمب گذاری در هتل و کلوب شبانه در اندونزی، مجلس عروسی در اردن، کافهها در کازابلانکا و استانبول و همچنین مناطق توریستی مصر بود. جهادیون رژیمهایی را به خطر انداختند که پول، سرمایه و حمایت به آنها داده بود. در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ عربستان سعودی مورد حملات تروریستی قرار گرفت. از جمله محل زندگی خارجیها و حتا وزارت کشور و محل زندگی کارکنان صنعت نفت هدف تروریستها قرار گرفت. خاندان سلطنتی عربستان بزودی متوجه شد نیروهای تاریکی را که بنیان گذاشته است موجودیت خودش را به خطر انداخته است.
در سال ۲۰۰۵ عبدالله، شاه جدید که فردی با تدبیرتر و میانه رو بود زمام امور را در عربستان در دست گرفت. یکی از هدفهای مهم او این بود که ایدئولوژی جهاد را در این کشور تغییر دهد. نیروی پلیس و ضد اطلاعات را قوی تر کرد و همچنین دستور داد که ملاها بمب گذاریهای انتحاری را محکوم کنند. آموزش و تعلیم و تربیت را از پیرامون قدرت روحانیون در آورد. برنامههای وسیع و جدیدی از طریق مشاورهی روانی و کارآموزی و تهیه کار برای جوانانی که با ایدئولوژی تروریسم تعلیم دیده بودند ترتیب داد که به اینگونه آنها را به جامعه و خانواده باز گرداند.
زادگاه اصلی القاعده عربستان بود و اگر قرار بود با آن یک مبارزه اساسی شود میبایست از عربستان شروع کرد. ژنرال «دیوید پترایس» در این زمینه میگوید: «نقش سعودیها در مقابله با القاعده، توسط نیروی نظامی و مهمتر بوسیلهی مقابلهی سیاسی، اجتماعی، مذهبی و تعلیم و تربیت بود. اینها اقداماتی است که کمتر از آن صحبت شده است.»
عراق نمونهی دیگری است. حمله و اشغال نظامی آمریکا در ۲۰۰۱ موجب شد که شعلههای آتش جنگ در خاور میانه برافروخته و خشم مسلمانان در همه جای دنیا تشدید شود. در همان زمان فرصت مناسبی برای نیروهای القاعده بود که به عراق راه پیدا کنند. القاعده در عراق دخالت مرگباری داشت. ولی در ابتدا نفرت مردم بویژه سنیها از حمله نظامی آمریکا، موجب شد که یک دوستی و همکاری موقت بین عناصر القاعده و سنیهای عراق بوجود آید. ولی بتدریج القاعده با کشتن شیعهها، آتش دشمنی بین سنی و شیعه را دامن زد. در مناطقی که القاعده قدرت داشت مانند منطقه ال انوار، آنچنان با خشونت با مردم رفتار کردند که حتا سنیها ترجیح دادند که شیعهها بر آنها حکومت داشته باشند. القاعده با ایدئولوژی عقب مانده و رفتار وحشیانه مورد نفرت قرار گرفت، برای مثال در آنزمان القاعده انگشت کسانی را که سیگار میکشیدند قطع میکرد و بالاخره با کمک سنیها در عراق شکست خورد.
فرید زکریا معتقد است که مقابله با اسلام افراطی و خشن میبایست از درون جهان اسلام باشد. با ادامه خشونت، بالاخره در سال ۲۰۰۷ روحانیون و مراجع تقلید اسلام شروع به دادن فتوا علیه بمب گذاری انتحاری کردند. در عربستان یکی از معلمین بن لادن یک روحانی مهم بنام «سلمان اَل عوده» در یک نامه سرگشاده بن لادن را مورد انتقاد قرار داد که ایدئولوژی خشونت و بمب گذاری انتحاری را پرورش داده و موجب خونریزی، درد و رنج و خرابی تمامی خانوادهها و اجتماعات مسلمان در دنیا شده است. در همان سال «عبدالعزیز آل شیخ» مفتی بزرگ سعودی فتوا داد که پیوستن به عملیات جهادی منع شود. وی بن لادن و رژیمهای عربی را متهم کرد که جوانان مسلمان را تبدیل به بمبهای متحرک کردهاند که به اهداف سیاسی و نظامی خود برسند. در مصر دانشگاه معتبر «اَلازهر» که قدیمی ترین دانشگاه علوم اسلامی است بارها اعمال جهادی را محکوم کرده است. صدای اعتراض علیه ایدئولوژی خشونت از تمام مراکز اسلامی در نقاط مختلف دنیا بلند شده است.
فرید زکریا میگوید که باوجود این پیشرفتها هنوز نبرد ایدئولوژیکی در دنیای اسلام باقی است و دهها سال بطول میانجامد که بیک راه حل مناسب و به میانه رویی رسید. در حال حاضر در ۳ نقطه از دنیا هنوز خطر عمده برای جلب تروریست، تعلیم آنها و عملیات تروریستی وجود دارد و آن افغانستان و پاکستان و یمن است. در افغانستان ایدئولوژی جهاد یک کشمکش قومی و نژادی است. طالبانیها که غالباً از قوم پشتون هستند احساس میکنند که توسط قومهای رقیب خود کنار گذاشته میشوند. افغانستان برای آمریکا و دنیا چالش بزرگی است. کشوری است عقب مانده که تولیدات اصلی اش تریاک، حشیش و هروئین است. عقب ماندگی مذهبی و درآمد از طریق مواد مخدر مخلوط کشندهای برای این جامعه از هم گسیخته است.
در پاکستان که هنوز ترویست تربیت میشود، دولت این کشور خطر واقعی ایدئولوژی افراطی را کاملاً درک نکرده بود و بتازگی متوجه شده که چگونه اسلام افراطی، طالبان و القاعده میتوانند این کشور را به نابودی بکشانند. یمن کشوری است که حکومت آن قدرت و ظرفیت مقابله با تروریسم را ندارد. این منطقهای است که القاعده و گروهایی نظیر آن میتوانند در آن رشد کنند.
اعمال تروریستی قابل توجیه نیست
علیرغم پیشرفتهایی که در زمینهی مبارزه با تروریسم و ایدئولوژی خشن و افراطی شده است چند عامل مهم وجود دارد که آینده صلح و ثبات را در خاور میانه و دنیا را به خطر میاندازد. مبارزه با تروریسم یک جنبه مهم اقتصادی دارد. تازمانی که مردم در کشورهای عرب و مسلمان در فقر زندگی میکنند و جوانان امید به یافتن کار و یا به آینده ندارند، پیوستن به گروههای تروریستی و ارتجاعی برایشان یک راه حل است. وضعیت سیاسی خاور میانه عامل مهم دیگری است. کارشناسان و متخصصین امور خاور میانه همگی بر این عقیدهاند که ادامهی اشغال سرزمینهای فلسطین و فشارهای سیاسی و اقتصادی بر مردم این منطقه به آتش تروریسم و ایدئولوژی جهاد دامن میزند و پیوستن به گروههای خشن و تروریست برای جوانان مسلمان یک راه حل واقعی باقی میماند.
همچنین تا زمانیکه معیارهای متفاوت برای خشونت وجود دارد، تروریسم، ادامه خواهد یافت. ترور یک سلاح جهانی است که توسط افراد، گروهها، سازمانهای جاسوسی و دولتها برای دست یافتن به قدرت سیاسی و اقتصادی از آن استفاده میشود. تروریسم یک سلاح جنگی است. واقعیت اینست که غالب کشورهای دنیا چه در گذشته چه زمان حال دست به اعمال تروریستی زدهاند. حملهی آمریکا به عراق، اشغال نظامی این کشور و کشتار صدها هزار عراقی یک عمل تروریستی است. انگیزههای امپریالیستی انگلیس و برخی کشورهای دیگر اروپائی در قرن گذشته و تحت الحمایه قرار دادن کشورهای بسیاری به منظور استفاده از منابع طبیعی آنها نتیجه اش خرابی و عقب ماندگی بوده است. ترورهای سیاسی توسط دولتها و سازمانهای جاسوسی یا نظامی اعمال تروریستی هستند. کودتای ۲۸ مرداد در ایران یک عمل تروریستی بود. کشتن و اعدام تظاهر کنندگان روشنفکران، نویسندگان و فعالان سیاسی در ایران چه در رژیم شاه چه در جمهوری اسلامی یک عمل خشن برای ایجاد ترس و خفقان و توسط نیروها و افرادی است که میتوانند از عوامل تروریستی به حساب آیند.
برای ریشه کن کردن تروریسم باید برای همهی افراد، گروهها، سازمانها و کشورها یک قانون عادلانه وجود داشته باشد. هیچ عمل خشن و تروریستی توسط هیچ فرد، گروه و یا سازمانی قابل توجیه نیست.
با نگاهی کوتاه به آنچه که در دنیا میگذرد میتوانیم به این نتیجه برسیم که تروریسم ایدهها و اعمال تروریستی ریشههای عمیقتری دارند و مقابله با آن شاید نیاز به تحولات اساسی و پایهای در جامعهی جهانی دارد. کشورها و سازمانهای نظامی و جاسوسی آنها به همان اندازه در انتشار تروریسم تأثیر دارند که گروههایی مانند القاعده. اعمال تروریستی محکوم است چه توسط رژیمهای سرکوبگر ، چه افراد و سازمانهای جاسوسی نظامی و تروریستی.
نظر کاربران:
خانم صمصامی
گمان می کنم که صحبت از تروریسم بدون آنکه به مسئله حساس مبارزان راه آزادی پرداخته شود، کامل نیست. تروریستهای اسرائیلی برای اسرائیلیان مبارزان راه آزادی هستند و به همین ترتیب است اقدامات القاعده در میان بسیاری از مسلمانان. متاسفانه مرز میان این دو مفهوم بسیار مبهم است و بر اساس گرایش سیاسی افراد تعیین می شود به عنوان مثال ریگان مبارزان مسلمان که بر علیه دولت طرفدار شوروی افغانستان مبارزه می کردند را مبارزان راه آزادی می نامید و بسیاری از همان نیروهای تندرو امروز از طرف ایالات متحده تروریست نامیده می شوند. به همین دلیل بسیار علاقه مند بودم که بدانم جنابعالی چگونه مرز میان این دو مفهوم را مشخص می کنید؟