iran-emrooz.net | Sat, 20.02.2010, 8:42
اوران و ایران: بحران اتمی و وظیفه ما
اسفندیار طبری
دعوای هستهای بین حکومت ایران و جامعه بین الملل سالهاست که ادامه دارد و روزی نیست که در این باره گزارشی نباشد، به طوری که برخی نام ایران و اوران (که منظور اورانیوم است) را اشتباه میگیرند. در حالی که جوامع بینالملل مخالف غنیسازی اورانیوم در ایران هستند، حکومت ایران به سختی بر موضع غنیسازی پافشاری میکند و تلاش دارد، که آن را به عنوان مظهر غرور ملی متجلی سازد. حتی برخی از روشنفکران "میهن پرست" به دام این سیاست ایران افتاده و بدون اطلاع از جزییات این پروژه به حمایت از موضع ایران برمیخیزند. من این را وظیفه جدی رهبران جنبش سبز میدانم، که در این مورد موضع گیری دقیقی ارائه دهند، تا اعتماد جامعه بینالملل به جنبش سبز مهیا شود و از این راه دولت احمدی نژاد به انزوا کشاند شود. قبل از این که به ریشه این دعوا بپردازم، لازم است که بدانیم، که یک نیروگاه هستهای چگونه کار میکند، منظور از غنیسازی چیست و رابطه آن با بمب اتمی چه میباشد.
نیروگاه اتمی و تکنیک غنیسازی
نیروگاه هستهای یا اتمی یک تاسیسات صنعتی برای تولید الکتریسیته از طریق شکافت هسته اتم است. هسته اتم شامل نوترون و پروتون میباشد. نوترون فاقد بار الکتریکی است و پروتون بار الکتریکی مثبت دارد. این دو ذره سنگین که در مجموع نوکلون نامیده میشوند، از انرژی پیوندی بسیار زیادی برخوردارند. حال، فرآوردههایی وجود دارند، که در هسته اتم خود، به دلیل نوترونهای مازاد، خاصیت رادیواکتیوی دارند، یعنی هسته آنها ناپایدار است. انرژیی که این نوع مواد رادیوکتیوی آزاد میکنند، بسیار بیشتر از انرژی پیوندی بین نوترون و پروتون درون هسته اتم میباشد، پدیدهای که به استفاده از انرژی هستهای جذابیت خاصی میدهد. اما این انرژی به صورت جنبشی وجود دارد و آزاد میشود. به این دلیل برای مهار این انرژی از تکنولوژیهای متفاوتی استفاده میشود، که رایج ترین آن نیروگاههای حرارتی با آب است: انرژی گرمایی که در نتیجه فیزیون (شکافت) در نیروگاه هستهای حاصل میشود، به آب انتقال میگردد، که به گرم شدن آب میانجامد. بخشی از بخار آب تحت فشار زیاد، توربینهای بخاری را به حرکت در میآورند و بخشی دیگر در خازنهای قوی ذخیره شده و با تبادل حرارت، با معمولن رودخانه موجود و تقطیر دوباره، پروسه چرخشی برای حرکت توربینهای بخاری ادامه مییابد.
یکی از مواد رادیواکتیوی مهمی که برای نیروگاههای هستهای استفاده میشود، اورانیوم است. زیرا اورانیوم تنها ماده رادیواکتیوی است، که ایزوتوپهای آن (یعنی نسبت اندازه بین پروتونها و نوترونها) را میتوان به طور مصنوعی جدا کرد، به عبارت دیگر بر تعداد نوترونهای آن افزود تا خاصیت رادیواکتیوی آن افزایش یابد. اورانیوم با ایزوتوپ ٢٣۵ (که تعداد ذرات نوترون و پروتون در هسته است) در طبیعت بسیار نادر است و تنها ایزوتوپ اورانیومی است ، که در نیروگاههای هستهای، فیزیون چرخهای را ممکن میسازد، که در آن نوترونهای تازه آزاد میشوند، که مجددن موجب فیزیونهای دیگری میگردند. اورانیومی که یک نیروگاه اتمی حرارتی (که به آن اشاره شد) احتیاج دارد، ایزوتوپ اورانیوم ٢٣۵ است که ٣ یا ۵ درصد غنی شده باشد. برای ایجاد یک بمب اتمی قوی لازم است، که ایزوتوپ اورانیوم ٢٣۵ حداقل ٨۵ درصد غنی شده باشد. غنیسازی اورانیوم تکنولوژیهای متفاوت دیگری دارد، که ربطی به نیروگاه هستهای ندارد. این تکنولوژی بسیار گران است: هزینه یک نیروگاه هستهای حدود ٣٠٠ تا ۴٠٠ میلیون یورو است، در حالی که یک دستگاه غنیسازی ۵ درصد اورانیوم، حداقل یک میلیارد یورو هزینه دارد. باید اشاره کرد، که نیروگاههای مدرن اتمی، که با گرافیت کار میکنند، قادر به این هستند، از اورانیم طبیعی ٢٣٨ که احتیاج به غنیسازی ندارد، استفاده کنند.
کشورهای زیر دارای فنآوری و تاسیسات غنیسازی اورانیوم میباشند: ایالات متحده، روسیه، چین، ژاپن، هلند، فرانسه و آلمان. کشوری نظیر آلمان با حدود ٢٠ نیروگاه هستهای دارای یک مرکز غنیسازی ۵ تا ۶ درصد است.
نکته مهم دیگری که باید در نظر داشت، این است، که فراورده زاید هر غنی سازی، اورانیومی است که به عنوان زباله شناخته میشود: هر چه درصد غنیسازی بیشتر باشد، زباله هم بیشتر خواهد بود. به طور مثال غنیسازی ۵ درصدی اورانیوم، حدود ۶ تن زباله دارد. این زبالهها که حداقل ۳/۰ درصد خاصیت رادیواکتیوی دارند، تا حدی برای اهداف نظامی استفاده میشوند، ولی عمدتن د رمخزنهای ویژهای نگهداری میشوند. مسئله برخورد با این زبالههای اتمی مشکل بزرگ و تا به امروز حل نشدنی برای بشریت است. انرژی هستهای دارای این مزایا میباشدٰ:
- ارزان است.
- "روند" تولید انرژی به محیط زیست صدمه نمیزند.
مضررات انرژی هستهای از این قرار است:
- این "ریسک" که مواد رادیواکتیوی متشعشع در نیروگاه اتمی، به بیرون راه یابد، هیچگاه نمیتواند مساوی صفر باشد. فاجعه چرنوبیل مهمترین مثال در این رابطه است.
- یک نیروگاه اتمی میتواند، به عنوان یک "خطر" همواره تهدید کننده باشد: انفجار بر اثر تصادف، مثلن سقوط هواپیما یا اعمال ترو ریستی
- از آنجا که مسئله دفع زباله اتمی حل نشدنی است و بر مقدار آن افزوده میشود، خطر بزرگی نسلهای امروزین و بعدی را تهدید میکند، چرا که این زبالهها، هماگونه که اشاره شد، همچنان خطر رادیواکتیوی دارند، که نهایتن به زیان محیط زیست است.
بنا به خطراتی که انرژی اتمی انسان را تهدید میکند، سالهاست که به ویژه در اروپا پژوهشهای زیادی در ارتباط با "فوزیون (همجوشی) هستهای" در جریان است. اروپا حدود ۵٠ میلیارد یورو برای ایجاد چنین نیروگاههایی سرمایه گذاری کرده است، که تا سی یا چهل سال آینده اولین نمونه آن ساخته خواهد شد. در فوزیون هسته، دو هسته اتمی میتوانند به یک هسته گداخته شوند، که در نتیجه انرژی فوق العاده بیشتری، بدون زباله و فراوردههای فرعی آزاد خواهد شد. مشکل اصلی با صرفه ساختن انرژی وارد شده بر این گداختگی است، که این پرژوه را دشوار میسازد.
موضع اتمی ایران
در زمان شاه اولین نیروگاه اتمی در بوشهر با کمک آمریکا تاسیس شد. در آن زمان در دهه شصت و هفتاد در تمام دنیا ایجاد این نیروگاهها روال طبیعی و معقولی برای کسب ثمربخش الکتریسیته میبود. شاه نیز در آن زمان با ورود این تکنولوژی، "شاید" میخواست قدمی در این راه بردارد. بدون انرژی اتمی، تکنولوژی امروزدر کشورهای صنعتی غیر ممکن میبود.
آیا ایران به انرژی اتمی احتیاج دارد؟
بدون شک ایران در روند صنعتی شدن هر چه بیشتر و سریعتر به انرژی غیر نفتی احتیاج دارد. در این رابطه متاسفانه نه در زمان شاه و نه بعد از انقلاب هیچ پژوهشی در دست نیست، که امکانات ایران در رابطه با استفاده معقول از انرژی غیر نفتی مورد ارزیابی قرار گیرد. اما میتوان با تجربهای که کشورهای صنعتی میکنند، به این نتیجه رسید، که نیروگاههای اتمی در جهان آیندهای ندارند. با توجه به خطرها و ریسکهایی که چنین نیروگاههایی دارند، کشورهایی نظیر آلمان برنامه خروج از انرژی اتمی را اعلام نمودهاند. به موازات آن تکامل انرژیهای آلترناتیو از طریق خورشید، باد و غیره با سرعت غیر قابل تصوری در پیشرفت است. بنابر این پاسخ من به پرسش ذکر شده این است: ایران احتیاج به انرژی دارد ولی نه انرژی اتمی. ایران، با صحرا، کوهها و دشتهایی که دارد، صاحب پتانسیل بسیا رقوی برای انرژیهای آلترناتیو است. سرمایه گذاری در این بخش به مفهوم صنعتی کردن ایران به مفهوم استراتژیک آن است. اکنون برخی از کشورهای عربی نظیر قطر و دوبی به این نتیجه رسیدهاند و در این راه پیش میروند.
آیا ایران به غنیسازی اورانیم احتیاج دارد؟
پاسخ به این پرسش " نه" میباشد. غنیسازی اورانیوم، همانطور که اشاره شد، به این دلایل اشتباهی تاریخی است:
- با توجه به هزینهای که دستگاه غنیسازی دارد، و با توجه به هزینههای بعدی آن، ایجاد آن در ایران به هیچ وجه به صرفه نیست. همانطور که اشاره شد، کشوری نظیر آلمان با بیش از ٢٠ نیروگاه اتمی فعال تنها یک دستگاه غنیسازی دارد ، که قادر به غنیسازی ۶ درصد میباشد. این دستگاه غنیسازی در شهر " گروناو" در سال ١٩٨۵ ساخته شد، که توقف آن در برنامه سیاسی دولت آلمان است. جالب است، که ایران در غنیسازی ٢٠ درصد پافشاری میکند، در حالی که غرب با غنیسازی ۵ تا ۶ درصد برای نیروگا ه اتمی موافق است. به این دلیل این پرسش عنوان میشود، که هدف و منظورحکومت ایران از این بازی چیست؟ این نشان میدهد، مسئله حکومت ایران، انرژی و تکنولوژی نیست.
- به طوری که اشاره شد، غنیسازی بیشتر، زبالههای اتمی بیشتری را در پی دارد. برنامه دولت با این زبالهها چیست، که تصمیم به ٢٠ درصد غنیسازی دارد؟
- انرژی اتمی برای مردم ایران ریسک و خطر بزرگی به دنبال دارد. متاسفانه ، در این رابطه هیچ گفتمانی صورت نگرفته است و مردم نسبت به این ریسکها و خطرها، همینطور آلترناتیوهایی که وجود دارد، بی اطلاع ماندهاند.
موضع اتمی جامعه بین الملل
جامعه بین الملل در یک توافق نهایی حتی به این درخواست حکومت ایران تن دادند، که ٢٠ درصد غنیسازی در خارج از ایران صورت گیرد، زیرا بیم آن میرود، کشوری که قادر به ٢٠ درصد غنیسازی است، روزی به درصدهای بیشتری نیز خواهد رسید. از سوی دیگر ترس بزرگ جامعه بین الملل در این است، که مسئله غنی سازی، آنگا ه که وارد ایران شود، کشورهای دیگر آسیایی نیز به دنبال این تکنولوژی خواهند رفت و از این راه رقابت هستهای در جامعه بین الملل از چهارچوب رو سی- آمریکایی، چینی آن خارج میشود و بعد تازه همراه با تهدیدهای تازهای به خود میگیرد. به این دلیل در کنار تحریم شدید اقتصادی، مسئله حمله نظامی، به ویژه با تصمیم گیری تازه دولت احمدی نژاد به ادامه غنی سازی، دو باره محتمل است. دولت آمریکا هم به نتیجه رسیده است، که در ایران، روزبه روز سپاه پاسداران نقش مهمتری در تمامی نهادهای دولتی پیدا میکند. اما آمریکا و اروپا به دنبال تهدیدهای شدیداقتصادی هستند. اما این تهدیدها با توجه به مواضع روسیه و چین به نظر عملی نیست، در غیر اینصورت شاید میتوانست پایههای اقتصادی حکومت را ویران کند. به این دلیل نهایتن خطر بمباران دستگاههای غنیسازی در ایران از سو ی اسراییل با سکوت آمریکا بسیار جدی است. این حمله میتواند، نتایج بسیار سنگینی برای جنبش سبز و دمکراتیک مردم ایران داشته باشد. این را جامعه بین الملل میداند. اما سیاست کم حوصلگی اسراییل، با توجه به دولت محافظه کار نتانیاهو، برای همه ما آشنا ست.
وظیفه ما
متاسفانه جنبش سبز با جامعه بین الملل بسیار کم در رابطه متقابل بوده است و رهبران آن، حسین موسوی و مهدی کروبی، در ارتباط با پروژه اتمی ایران، مواضع مشخصی اتخاذ نکردهاند. به عبارت دیگر این رهبران با جامعه بین الملل وارد هیچ دیالوگی نشده اند، زیرا این اعتقاد، حتی در میان برخی از روشنفکران خارج از کشور نیز وجود دارد، که جنبش سبز احتیاجی به دولتهای خارج ندارد و در نتیجه در مورد مهمترین مسایلی که مورد نظر غرب است، سکوت کامل برقرار شده است. اما احمدی نژاد در این رابطه فعال است و برای رسیدن منافع خودش، عقلانیت خاصی نشان میدهد: او با تحریک غرب نهایتن میخواهد، چهره خشن جامعه بین الملل به مردم ایران را نشان دهد که اوج آن حمله نظامی احتمالی اسراییل است، آن طور که دولت احمدی نژاد امیدوار میباشد. با این استدلال نمیتوان با غرب به گفتگو نشست، که با دولت دمکراتیک آینده در ایران مسئله اتمی خود به خود حل است. باید موضع مشخص گرفت: این امری کاملن واضح است، که غنیسازی ٢٠ درصد نه از نظر سیاسی، نه اقتصادی، نه انرژی و نه محیط زیست، نفعی برای مردم ما ندارد، پس چرا جنبش سبز در این باره سکوت کرده است؟ با موضعگیری دراین باره میتواند رهبری جنبش سبز از خود به جامعه بین الملل رنگ سیاسی نشان دهد. از این راه میتوان، اعتماد جامع بین الملل را جلب کرد و بر انزوای دولت احمدی نژاد در جها ن افزود. از سوی دیگر وظیفه ما در خارج از کشور این است، که جهان را به خطر یک حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران متوجه سازیم و به عنوان عضوی از این جنبش به گفتمان بپردازیم.