iran-emrooz.net | Sun, 14.02.2010, 23:19
درس اصلی ۲۲ بهمن
محسن حیدریان
|
از نگاه دو گروه یعنی هسته سخت قدرت جمهوری اسلامی و نیز رادیکالهای خارج از کشور روز ۲۲ بهمن روز شکست جبنش سبز تلقی میشود. حامیان دولت در تبلیغات رسمی، با مصادره کردن حضور گسترده سبزها، این روز را "فتح الفتوح" خود نامیدند و برخی از نویسندگان اپوزیسیون نیز مقصر این شکست را "فقدان رهبری" و یا "فقدان استراتژی سیاسی" میدانند.
اما با نگاهی عمیق تر به رفتارهای سیاسی در روز ۲۲ بهمن بدون نگرانی میتوان به یقین گفت که هر دو تلقی افراطی فوق نادرست و ناکام از آب در آمدند. زیرا روز ۲۲ بهمن نشان داد که حکومت قادر به یک سره کردن کار چنانکه بارها اعلام کرده بود از طریق خفه کردن جنبش سبز نیست و نیز اینکه جنبش سبز در برابر کسانی که با رهنمودها و شعارهای رادیکال در عمل جنبش را از نفس میاندازند و به بیراهه جنگ نابرابرِ تن به تن با سرکوبگران میکشاند، یک مصونیت درونی یافته است. ایران به درجهای از رشد عقلانیت و بلوغ سیاسی رسیده است که شانس زیادی در بکارگیری روش ترور رهبران اپوزیسیون از سوی حکومت و نیز پیروی از روشهای رادیکال مبارزه سیاسی از سوی مردم را نمیدهد.
هماهنگی و ظرفیت اجرائی امنیتی و انتظامی و اطلاعاتی حکومت در روز ۲۲ بهمن گرچه یک پیروزی تبلیغاتی کوتاه مدت را نصیب او کرد، اما همزمان دو واقعیت جامعه کنونی ایران را نیز رونما ساخت. نخست حضور گسترده، انکارناپذیر و مسالمت آمیز جنبش سبز و سپس وجود حامیان میلیونی دولت و ولی فقیه به شکل بسیجیان و بخشی از مردم را.
لذا آنچه در زورآزمایی نابرابر روز ۲۲ بهمن براستی رخ نمود، نه شکست بکله بلوغ جنبش سبز و استمرار و خودباوری آن است. روز ۲۲ بهمن یکبار دیگر روشن شد که جنبش سبز به درجهای از خود باوری رسیده است که گوشی برای شنیدن پیامهای رادیکال و اقدامات و تغییرات ضربتی و به اصطلاح، «انقلابی» ندارد. حضور میلیونی سبزها در روز۲۲ بهمن همانگونه که رهبری جنبش سبز خواسته بود، پا بر زمین واقعیتها دارد و بدون آنکه اسیر هیجانات زودگذر گردد و نیروی خود را به تنگنای مبارزه خشونت آمیز اندازد، خود را با وجود همه فشارها و در میان محاصره نیمه نظامی خیابانها، با هزار زبان و شکل به رخ میکشد، بدون اینکه تعیین میدان مبارزه را به دست سرکوبگران وانهد.
آنچه که در روز ۲۲ بهمن شکست خورد تصوّر تغییرکل نظام در یک چشم انداز نزدیک از طریق نادیده گرفتن رهبری واقعی این جنبش در داخل ایران و رادیکالیسم بیشتر و صف بندی ستیزه جویانه تر، در مصاف رودررویِ خیابانی و یا بحثهای بیپایان در باره جدا کردن صف سکولارها از اقشار باورمند در جنبش کثرت گرای سبز است. این نیز روشن شد که جنبش سبز به دلایل کاملا طبیعی و عقلایی، به رویکردهایی تن نمیدهد که درصورتِ نیروگرفتنِ نسبیِ آن، درعمل پیامدی جز تفرقه در صفوف جنبش سبز و تضعیفِ آن؛ وانسجام نیروهای رادیکالِ سرکوبگرِ حاکمیّت و تقویتِ حسّ انتقام گیری این جناح، ببار نمیآورد.
روز ۲۲ بهمن این واقعیت را بر همگان آشکار کرد که حفظ وضع موجود از طریق بکارگیری نیروهای نظامی برای کشورداری نه تنها در آینده بلکه در میان مدت امکان ندارد. از سوی ديگر با استمرار جنبش سبز، اقتدارگرایان کار خود را به جائی رسانيدهاند که هر امتياز با معنی از سوی آن به جنبش سبز داده شود دير يا زود سرشت اين نظام را تغيير خواهد داد. اما این تغییر بنا به ظرفیّت نیروهای اصلی متشکلۀ و رهبرای کنندۀ جبنش گسترده سبز، تغییرنظام نیست. بلکه ایجاد تغییرات و اصلاحات در درون نظام، در راستایِ تقویت جمهوریت آن وتامین حقوقِ پایمال شده و به فراموشی سپرده شدۀ ملت بااستفاده از مبانی و امکاناتِ موجود در قانون اساسی است.
روز ۲۲ بهمن صحت رویکرد کسانی را نشان داد که از سالها پیش همواره تاکید کردهاند که مشیِ سیاسیِ برایِ تحقّقِ مطالبات مردم ایران، انجامِ اصلاحات و تغییراتِ گام به گام و آرام در قانون اساسی است، نه تغییر یکبارۀ تمامت آن که ابزار و وسایل دیگری را میطلبد. این راه و روش، ناشی از مصلحت اندیشی یا یک امر تاکتیکی نیست. بلکه یک باور حقیقیِ، و برخاسته ازدهها سال تجربههای تلخ و شیرین است.
تناسب قوای کنونی ایران نشان میدهد که دستیابی به آزادیها و دموکراتیزاسیون جامعه، جز از راهِ پیکارِ آرام و گام به گام و با مشارکت آزاد و آگاهانه و گستردۀ مردم، میسّر نیست. بدین منظور باید در راه آرام کردن فضای سیاسی جامعه در جستجوی راه قابل پذیرش از دو سو که قبول آن به نوعی همان سازش متقابل است، آگاهانه کوشید. باید باایجاد یک تعادل تازه سیاسی در حیات کشور، با بهره گیری از قوانین موجود، خواستهایِ اصلاح طلبانۀ جنبش سبز را از راه نیرومندترکردن این جنبش و جلب نیروهای بینابینی اصول گرا و گروههای تازهای از شهروندان وروستا نشینان، متحقّق ساخت.
اکنون هیچ کس بهتر از سرکردگان حکومت نمیداند که خواستهای حداقلی نظیر آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و لغو نظارت استصوابی در گوهر خود، کلید هرخواست و آرمان برزگ تر، از جمله خواست انتخابات آزاد و دیگر خواستهای آزادی خواهان ایران در راستای تامینِ تمام وکمال حاکمیّت ملّت در همۀ ارگانهاست.