iran-emrooz.net | Sun, 14.02.2010, 16:29
از انقلاب بهمن تا جنبش سبز
اسفنديار طبرى
در حال حاضر بحثى رابطه بين انقلاب بهمن ۵٧ و جنبش سبز بين دوستان دمکرات جارى است، که لازم است در اين باره به چند نکته اشاره شود. اين دوستان معتقد هستند، که انقلاب بهمن ۵٧ به اهداف خود رسيد و پايان يافت و جنبش سبز امروز ادامه آن نيست بلکه کيفيت ديگرى دارد. من در اينجا نمى خواهم به اين بپردازم، که آيا اين جنبش ادامه آن انقلاب است يا نه، زيرا اساسن چنين بحثى را مهم نمى دانم زيرا: براى من روشن نيست، اين "پرسش" چه "مسئله اى" را حل مى کند؟ به نظر من اين پرسش از واقعيتى که از آن برخاسته (که نمى دانم کدام است) تا حدى جدا شده و در هوا معلق است. طبيعى است، که هر جنبشى در هر مقطعى داراى يک بعد تاريخى است و تحت تاثير آن مى باشد. اما اين که آيا يک جنبش ادامه جنبش ديگرى است، بحثى است با مولفه هاى تاريخى قوى، و از اين نظر شايد براى يک تاريخدان جالب باشد. با تحليل هاى سياسى روزانه نمى توان خود را با چنين پرسش هايى مشغول کرد.
اما برخى دوستان با پاسخ منفى به اين پرسش، به نتيجه اى مى رسند، که بسيار قابل تامل است و موضوع اين نوشته مى باشد: انقلاب بهمن به اهداف خود رسيد و پايان يافت. و استدلالى که در اين رابطه آورده مى شود چنين است: شعار انقلاب بهمن استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى بود. دو سال بعد از انقلاب سال پر از آزادى براى همه مردم بود. اما در همان سال ها به موازات، ساختارى ديکتاتور ى و ضد آزادى شکل گرفت، که به سرکوب آن آزادى انجاميد. به عبارت ديگر انقلاب به آزادى رسيد اما آن را خيلى سريع از دست داد. اما استقلال هنوز وجود دارد: حکومت اسلامى در انديشه و کردار خود مستقل عمل مى کند.جمهورى اسلامى هم که پابرجاست. به نظر من اين فکر و استدلال از يک سو دردآور و سوى ديگر خطرناک است:
- اين که هدف ما و به ويژه تمامى آن هايى که در راه انقلاب بهمن در طول رژيم شاه جان خود را فدا کردند، نهايتن اين استقلا ل و جمهورى اسلاميى است که مىبينيم (اگر از آزادى از دست رفته بگذريم)، دردناک است.
- اين ديدگاه تصويرى نادرست و ردوکسيونى از آزادى و استقلال دارد، که مى تواند براى تداوم ايده هاى جنبش سبز نيز مسئله ساز و خطرناک باشد. اين ديدگاه علاوه بر اين به ايده انقلاب بهمن به عنوان يک الگوى اجتماعى مقاومت عليه استبداد و براى آزادى صدمه مى زند.
آزادى به مفهوم منفى آن يعنى "رهايى" يا "آزادى از" مىباشد. انقلاب بهمن به اين هدف خود رسيد و از استبداد آن زمان رها شد. آزادى به مفهوم مثبت آن يعنى "آزادى براى" رسيدن به شرايطى آزاد، که درآن مردم علاوه بر آزادى هاى اجتماعى، نظير آزادى بيان، مطبوعات و تجمع، آزادى سياسى نيز داشته باشند. اهداف يک انقلاب دروهله نخست به عنوان يک پديده سياسى و اجتماعى، خصلتى سياسى و اجتماعى دارند. به اين دليل اهداف آزادى و استقلال در انقلاب بهمن بافت سياسى و اجتماعى داشت. آزادى سياسى در ماهيت خود با دمکراسى پيوند دارد، زيرا به معناى انتخاباتى دمکراتيک براى تعيين رهبران سياسى جامعه است. انقلاب بهمن به اين هدف آزادى سياسى هيچ گاه دست نيافت و مى توان گفت در مهمترين خواسته خود به نتيجه نرسيد. حتى در دو سال بعد از انقلاب خبرى از اين آزادى نبود: رهبران انقلاب با تسخير غير دمکراتيک دستگاه ها و ارگان هاى رهبرى راهى انحصارطلبانه طى کردند.
آزادى سياسى پيش شرطى براى همه آزادى هاى ديگر است، که اگر وجود نداشته باشد، آزادى هاى اجتماعى فاقد پايدارى و ضمانت لازم مى باشند. بنابر اين اين تصور که انقلاب به خواسته آزادى خود رسيده بود، تصورى اشتباه و ساده نگرانه است. اين تصور که جمهورى اسلامى استقلا ل دارد نيز درست نيست، زيرا استقلال نيز در بافت سياسى خود، موازين سياسى و اخلاقى تعريف شده اى بر مبناى دمکراسى دارد. يک کشور مستقل به استقلال کشورهاى ديگر نيز احترام مى گذارد. دخالت هاى مرموز در لبنان و فلسطين خلاف اين امررا براى جمهورى اسلامى ثابت مى کند. اگر شاه در تصميم گيرى ها ى سياسى اش از آمريکا و انگليس يارى مى جست، حکومت اسلامى با "وابستگى" ايدئولوژيک خود، از واقعيت جها ن به دور افتاده است.
قطعن هدف انقلاب بهمن يک استقلال سياسى بر اساس ارزشهاى دمکراتيک بوده است. به ياد آوريم که حتى شخص خمينى، در نتيجه فشار هاى اجتماعى، قبل از پيروزى انقلاب در مصاحبه هاى مختلفى به دمکراسى اشاره کرده بود و اينکه او هم با دمکراسى موافق است، که البته دروغى بيش نبود. بنا بر اين دمکراسى و قانونيت در جنبش سبز امروز پديدهاى تازه نيست. آنچه که تازه است، تصورى است که امروز ما از دمکراسى داريم، که بدون شک نقطه عطفى است در تاريخ مبارزات مردم ميهن ما.
به همين دلايل لازم به توضيح نيست، که جمهورى اسلامى نيز در کليت امروزى خود، هدف انقلاب بهمن نبود. ما همه شعار جمهورى مى داديم، اما کوچکترين تصورى از جمهورى نداشتيم. منظور ما از جمهورى يک حکومت بدون شاه بود. متاسفانه روشنفکران آن زمان نيز در اين زمينه پيشاهنگ نبودند و به جاى آن به غرب زدگى و شرق زدگى پرداختند. ما در زمان انقلاب مشروطه تجربه ايده جمهورى را داشتيم که بلافاصله توسط رضا خان به انهدام رسيد و مانع از آن شد، که انقلاب مشروطه نيز به اين هدف مهم خود نايل شود.
جنش سبز اما کيفيت ديگرى دارد. اگر در آن زمان مفاهيمى نظير ديکتاتورى پرولتاريا، اقتصاد توحيدى، جامعه بى طبقه توحيدى، راه رشد غير سرمايه دارى، جامعه صلواتى يا جمهورى اسلامى نماينده پاراديگماى انقلاب بهمن و بازگو کننده شرايط آن زمان بودند، امروز در جنبش فراگير مردمى سبز، مفاهيمى نظير دمکراسى، سکولاريسم و انتخابات آزاد رايج است، که نشان تکامل فکرى مردمى را مى دهد، که از روشنفکران خود سبقت گرفته اند.