iran-emrooz.net | Wed, 03.02.2010, 0:17
مصاف ۲۲ بهمن
دکترحسین باقرزاده
|
سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۸ – 2 فوریه 2010
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
در آستانه ۲۲ بهمن، رژیم جمهوری اسلامی آخرین حربههای خود را برای سرکوب جنبش آزادیخواهانه مردم به صحنه آورده است. گروگانکُشی - تاکتیکی که شقیترین جنایتکاران حرفهای برای پیشبرد هدفهای خویش به کار میگیرند - یکی از این حربهها است. این کار با کشتن آرش رحمانیپور و محمدرضا علیزمانی هفته گذشته آغاز گردید و بلافاصله اعلام شد که افراد دیگری را نیز برای سیری عطش خون حاکمیت ردیف کردهاند. بعد، امام جمعه محبوب ولی فقیه در نماز جمعه با عربدهکشی به این کار احسنت گفت و کشتار بیشتری را طلبید. سپس دادگستری رژیم نمایش محاکمه دیگری را به راه انداخت و پنج نفر جدید را بر صندلی اتهام محاربه با خدا (ولی فقیه) نشاند. اکنون معاون قاضی القضات میگوید کشتار نه اسیر دیگر «به زودی» انجام خواهد شد. همزمان سردمداران و ارگانهای تبلیغاتی رژیم به شدیدترین تهدیدها علیه فعالان جنبش سبز دست زدهاند و به شرکتکنندگان در تظاهرات ۲۲ بهمن چنگ و دندان نشان میدهند. این خشونتهای سبعانه و ضد انسانی بیش از هر چیز دیگر ترس حاکمیت را از رشد و پایداری جنبش سبز به نمایش میگذارد و تأییدی بر پذیرش این واقعیت در تحلیلها و ارزیابیهای حاکمیت است.
جنبش سبز بر آن است تا از فرصت ۲۲ بهمن برای نمایش قدرت و حضور خود بهره بگیرد و یک بار دیگر ندای آزادی و دموکراسی را سر دهد. از هنگام تظاهرات وسیع مردمی در روز عاشورا (۶ دی) - که به شدت به خاک و خون کشیده شد - ارگانهای حکومتی برای جلوگیری از یک روز قدس دیگر، یا ۱۳ آبان دیگر، یا ۱۶ آذر دیگر یا عاشورای دیگر به تلاش افتادند و سعی بر آن کردند که هر حربهای را که در اختیار دارند برای این منظور به کار گیرند. تظاهرات حکومتی ۹ دی با همه تلاش حکومتیان به شکست انجامید و نتوانست اثر تبلیغاتی لازم را بر روی مردم بگذارد. از این رو، رژیم باید به حربههای حاد تری متوسل میشد، و کاربرد اتهام محاربه برای اسیران و کشتن گروگانها گام بعدی بود. رژیم امیدوار است که کاربرد این حربه فجیع و ضد انسانی همراه با تهدیدهای خشونتباری که این روزها مرتبا از این سردار و آن روحانی شنیده میشود و یا در تبلیغات رسانههای حکومتی (از جمله کیهان شریعتمداری) با تندی هر چه بیشتر تکرار میگردد، معترضان مسالمتجوی جنبش سبز را در روز ۲۲ بهمن خانهنشین کند. ولی شواهد حاکی از آن است که این حربهها تأثیر چندانی بر مردمی که از ستم و خشونت حاکمیت به جان آمدهاند ندارد. ۲۲ بهمن میرود که به یکی از بزرگترین مصافهای بین حاکمیت خشن و مردم آزادیخواه کشور ما تبدیل شود.
اکنون همه نیروهای فعال در جنبش سبز از مردم خواستهاند که در تظاهرات ۲۲ بهمن شرکت کنند و حضور خود را به حاکمیت نشان دهند. این دعوت به خصوص از سوی رهبران اصلاحطلب جنبش سبز نیز صریحاً مطرح شده است. فراموش نباید کرد که برخی از حرکتهای پیشین بدون دعوت این شخصیتها صورت گرفت (که خود نیز در بیانیهها و اظهاراتشان به آن اشاره کردهاند). ۲۲ بهمن روزی است که همه نیروهای فعال در جنبش سبز را به خیابان میکشاند. و میتوان گفت که این تنها روزی است (از هفته اول پس از انتخابات ۲۲ خرداد) که همه این نیروها در آمدن به خیابان متفق القول شدهاند. از این رو، حاکمیت هر چه که در چنته خشونت و سبعیت خود داشته باشد و این روزها آن را به کار بگیرد نمیتواند از بروز این حرکت جمعی مانع شود. حاکمیت میتواند خون بریزد، گروگان بکشد، چوبههای دار بر پا سازد، جوخههای آتش را به کار گیرد و مردم آزادیخواه و صلحطلب ایران را به شدیدترین وجهی تهدید کند؛ ولی نخواهد توانست از حضور گسترده این مردم در روز ۲۲ بهمن مانع شود. روز ۲۲ بهمن میرود که به صحنه شکست سیاستهای ارعاب و کشتار رژیم حاکم در برابر مردم مصمم و آزادیخواه کشور ما تبدیل گردد.
حضور رهبران اصلاحطلب جنبش سبز در تظاهرات ۲۲ بهمن به لحاظ روانی برای تشویق مردم به شرکت در این مراسم اهمیت زیادی دارد. آقایان کروبی و موسوی بارها نشان دادهاند که در برابر تهدیدهای حاکمیت ایستادگی میکنند و ترسی از آنها به دل راه نمیدهند. آقای کروبی به کرات اظهار داشته است که از هیچ تهدیدی نمیترسد و حاضر نیست سکوت اختیار کند. آقای موسوی که خواهرزاده خود را با ترور عوامل خشونت حاکم از دست داده در واکنش گفته است که خون خود او و بستگانش از خون دهها نفر دیگر که به دست عوامل حکومتی کشته شدهاند رنگینتر نیست. و امروز (سه شنبه) که کیهان شریعتمداری از موسوی به عنوان «آلت دست شبکه صهیونیسم مسیحی» یاد میکند و «جرم» او و کروبی را در ردیف «خیانت سران بهایی رژیم شاه» میداند (تعبیری برای توجیه قتل آنها مانند کشتار سران رژیم شاه؟) آقای موسوی در یکی از صریحترین اظهارات خود علیه حاکمیت نشان میدهد که از این تهدیدها واهمهای ندارد.
مصاحبه امروز آقای موسوی با سایت «کلمه» از جهات مختلفی برای جنبش سبز حائز اهمیت است که موضوع این سخن نیست. در این مصاحبه، آقای موسوی با قرینهسازیهایی حاکمیت فعلی را در ردیف حاکمیت رژیم شاه میگذارد و معتقد است که رژیم شاه هم میتوانست با رعایت «اصالت رای مردم» به حیات خود ادامه دهد. او همچنین مقاومت مردم ایران در برابر رژیم حاکم را ادامه مقاومت «دفاع مقدس» در جنگ هشت ساله ایران و عراق میشناسد - تعبیری که در شبیهسازی برای رژیم حاکم جای تردید چندانی باقی نمیگذارد! آقای موسوی البته از توهّمات خود در آستانه انقلاب نیز یاد میکند و میپذیرد که انقلاب ساختارهايی را که «می توانست منجر به استبداد و دیکتاتوری شود» از بین نبرده است. علاوه بر این، او نهادهای قدرت در جمهوری اسلامی به جز دولت را بی اثر میبیند، و از قوه قضاییه با تعبیر زیبای «ضابط نیروهای امنیتی» یاد میکند تا نشان دهد این قوه تا چه حد آلت دست خامنهای و عوامل امنیتی او شدهاند.
صراحت و شجاعت موسوی در این اظهارات نشان میدهد که تاکتیکهای خشن و ارعابآمیز حاکمیت دست کم برای وادار کردن او به سکوت تأثیری به عکس داشته است. این روحیه در بسیاری از فعالان دیگر جنبش سبز نیز دیده میشود. به جراّت میتوان گفت که حاکمیت نیز این واقعیت را دریافته است، و اظهارات و اقدامات جنونآمیز عوامل حاکمیت در تشدید تصاعدی خشونت در این روزها نوعی واکنش به درک این واقعیت است. و به راستی اگر چنین نبود تسریع در کشتار زندانیان سیاسی در آستانه ۲۲ بهمن و کوبیدن دیوانهوار بر طبل خشونت در روزنامه و تلویزیون و نماز جمعه و مجلس و نهادهای دیگر حکومتی چه انگیزهای میتوانست داشته باشد؟
حکومت در مصاف با مردم بازی را باخته است و از این رو روز به روز به آخرین حربههای خود و از جمله کشتن گروگانها متوسل میشود. در کاربرد این حربه، حکومت مانند هر جنایتکار اسیرکُش دیگر فاجعه میآفریند و بر جامعه و به خصوص خانوادههای قربانیان درد بار میکند. ولی این تاکتیک تازهای نیست، و در جمهوری اسلامی ایران بیش از ۳۰ سال است که از این حربه جنایی برای ارعاب مردم بهره گرفته شده است. پایان دادن به این جنایات، همانند جنایات هر گروه جانی اسیرکُش دیگر، در گرو خلع قدرت مرتکبان این جنایات است.