يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 06.01.2010, 8:46

هشدار: چوبه‌های دار و جوخه‌های آتش در راهند


دکتر حسین باقرزاده

سه‌شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۸ – 5 ژانویه 2010
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

حاکمیت جمهوری اسلامی که ظاهرا در برابر رشد و گسترش جنبش سبز به مرحله استیصال رسیده است اکنون می‌رود که آخرین حربه خود را وارد میدان کند: اعدام‌های سریع و فله‌ای. تظاهرات اعتراضی وسیع روز عاشورا (6 دی ماه) که یکی از نقاط اوج جنبش سبز بشمار می‌رود سران رژیم را به شدت وحشت زده کرد. عوامل رژیم این تظاهرات را به خاک و خون کشیدند و به دنبال آن تبلیغات وسیعی برای سرکوب و قلع و قمع فعالان جنبش به راه انداختند. تظاهرات روز 9 دی هواداران رژیم عمدتا به منظور آماده سازی زمینه‌های ذهنی این سرکوب تدارک دیده شده بود. هم‌زمان، رسانه‌ها و بلندگوهای تبلیغاتی و عوامل روحانی و سیاسی رژیم به صورت سازمان یافته‌ای به کار افتادند تا یک موج جدید اسیر کشی به راه بیندازند. حاکمیت ظاهرا به کاربرد خشونت علیه دستگیرشدگان مصمم است و ممکن است بیانیه «آشتی‌جویانه» موسوی نتواند آتش شهوت خشونت‌طلبی مستبدان حاکم را خاموش کند. چوبه‌های دار و جوخه‌های آتش در راهند.

از هنگام شکل‌گیری جنبش سبز در بهار و تابستان گذشته، حاکمیت تنها با زبان تهدید و ارعاب با مردم سخن گفته است. در این فاصله، کسانی در مقام خیرخواهی از حاکمیت خواسته‌اند که به خواست‌های معترضان گوش دهد، و راه حل‌هایی نیز برای برون رفت از بحران ارائه کرده‌اند. این خیرخواهی‌ها که از سوی کسانی مانند هاشمی رفسنجانی یا آیت الله منتظری و روحانیان عالی‌رتبه دیگر مطرح شده مرتبا از سوی جناح حاکم رد شده است. به جای آن، رژیم با قتل و جرح و دستگیری و شکنجه سدها نفر از تظاهرکنندگان به اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم پاسخ گفته است. رشد فزاینده جنبش سبز و تهور بیشتر معترضان، اما، نشان داده است که سیاست سرکوب رژیم تأثیری در کاهش اعتراضات یا سکوت مردم ندارد و بلکه جنبش را رادیکال‌تر و معترضان را در ادامه راه خود و پیگیری آرمان‌های خویش مصمم‌تر می‌کند.

تظاهرات روز عاشورا نقطه عطفی در جنبش آزادی‌خواهانه مردم ایران بود. در این روز، مردم ضربه دیده از خشونت‌های چند ماه گذشته با شجاعت و عزم راسخ‌تری به صورت وسیع به خیابان‌ها ریختند تا مخالفت خود را با حاکمیت کشور فریاد بزنند. این اعتراض نیز به صورت وحشتناکی به خاک و خون کشیده شد و ده‌ها کشته و مجروح بر جای گذاشت. گسترش اعتراضات و شعارهای معترضان بی‌سابقه بود. مردم رادیکال‌ترین شعارها را علیه شخص علی خامنه‌ای سر دادند و تردیدی در مخالفت خود با نظام حاکم باقی نگذاشتند. سردمداران رژیم حاکم به خوبی دیدند که مشروعیت و اعتبار خود را در بین توده‌های مردم از دست داده‌اند و خشونت‌های اعمال شده از سوی حاکمیت مردم را بیش از هر زمان دیگر در برابر حاکمیت قرار داده است.

سیاستگزاران رژیم در برابر این سلب اعتبار و مشروعیت دو راه حل داشتند. اول این که با سازمان‌دهی تظاهراتی از سوی هواداران خود نشان دهند که هنوز می‌توانند توده‌های مردم را به خیابان‌ها بکشانند. این کار در روز 9 دی انجام شد. در این روز تمام امکانات حکومتی به کار افتاد تا نیروهای وابسته به حکومت از بسیج و سپاه گرفته تا کارمندان دولتی و محصلان مدارس را با بخشنامه و تطمیع و تهدید از دور و نزدیک به این تظاهرات بکشانند. تظاهرات انجام شد. ولی آیا وسعت تظاهرات آن قدر بود که بتواند برای رژیم اعتباری کسب کند و حس اعتماد به نفس را به آن برگرداند؟

شواهد تصویری و گزارش‌های شاهدان عینی حاکی از آن است که حاکمیت در این مسابقه «به خیابان آوردن مردم» شکست خورده است. در تهران جمعیت ظاهرا آن قدر نبوده که میدان آزادی را برای اجتماع انتخاب کنند و به جای آن میدان انقلاب را برگزیده‌اند. تصاویری از شهرستان‌ها نشان می‌دهد که جمعیت کوچکی به راه‌پیمایی پرداخته‌اند در حالی که مردم عموما در حال رفت و آمدند و دنبال کسب و کار خویش هستند. علاوه بر این، بلندگوهای حکومتی اصرار عجیبی دارند که در هر ترجیع‌بندی از سخنان خود مرتبا از جمعیت شرکت کننده در تظاهرات در مقیاس «ده‌ها میلیون» نام ببرند و یا از ۴۰ میلیون شرکت کننده در تظاهرات این روز سخن بگویند. این تأکیدها، و تعمد در تکرار این ارقام، تنها یک دلیل می‌تواند داشته باشد: دروغ را باید آن قدر بزرگ کرد و به تکرار گفت تا دست کم بین هواداران رژیم جا بیفتد و به آنان اعتماد به نفس بدهد. اگر تظاهرات واقعاً میلیونی یا «ده‌ها میلیونی» بود این قدر گفتن نداشت.

راه دومی که سیاستگزاران رژیم برای مقابله با تظاهرات وسیع و ساختارشکنانه روز عاشورا برگزیده‌اند اعمال قهر و خشونت حد اکثر است. رژیم از حربه‌های متعددی در چند ماه گذشته ‌- از ضرب و شتم و قتل در خیابان‌ها تا دستگیری‌های وسیع و شکنجه‌های تا حد مرگ و محاکمه‌های نمایشی و محکومیت‌های طولانی زندان ‌- برای سرکوب جنبش سبز بهره گرفته است. ولی این همه در کار مؤثر نبوده است و بلکه جنبش را عمیق‌تر و رادیکال‌تر کرده است. اکنون رژیم بر آنست که آخرین حربه‌های سرکوب در زرادخانه خشونت خود را به کار بگیرد. یکی از این حربه‌ها که در دهه اول حاکمیت جمهوری اسلامی وسیعا به کار گرفته شد و اکنون زمزمه‌های تکرار آن شنیده می‌شود اعدام‌های سریع و فله‌ای است: قتل عام اسیران سیاسی.

رژیم جمهوری اسلامی طرح اعدام تعداد زیادی از اسیران سیاسی را تحت عنوان محاربه با خدا در دستور کار خود قرار داده است. این موضوع از تظاهرات روز عاشورا به بعد به تکرار از سوی بلندگوهای رژیم مطرح شده است. در تظاهرات حکومتی روز 9 دی، شعارهای دستوری حاکمان عمدتا حول اعدام دور می‌زد. از آن پس نیز همه عوامل رژیم، از کیهان شریعتمداری و تارنماهای وابسته به حاکمیت گرفته تا امامان جمعه و نمایندگان ولی فقیه و تا وزیران کشور و اطلاعات و فرماندهان انتظامی و سپاه و رییس قوه قضاییه و دادستانها و نمایندگان مجلس جمهوری اسلامی ایران پیوسته از شدت عمل و قتل و اعدام سریع زندانیان و اسیران و مخالفان حاکمیت سخن می‌گویند. یک آیت الله (حائری شیرازی) با هیجان و تأیید، اعدام‌های سریع نوجوانان در سال ۱۳۶۰ به دست موسوی تبریزی را به یاد بینندگان تلویزیون ایران می‌آورد و آیت الله دیگری (علم الهدی) از قتل عام زندانیان سیاسی سال ۶۷ می‌گوید و می‌خواهد که امروز نیز این عمل تکرار شود. احمد جنتی و واعظ طبسی نیز از لزوم اعدام مخالفان به عنوان محارب سخن گفته‌اند.

این غوغای سازمان یافته حاکمیت از یک برنامه‌ریزی خطرناک و خونین حکایت می‌کند. احتمالا درک همین خطر است که میرحسین موسوی را واداشته تا بیانیه‌ای آشتی‌جویانه صادر کند و در آن با ذکر این که خود نیز از قربانی شدن در این موج سرکوب واهمه‌ای ندارد راه‌هایی را فرا روی حاکمیت قرار دهد تا اگر اراده‌ای برای خروج از این بن بست هست از آن راه‌ها استفاده شود. ولی ظاهرا این اقدام نیز به مذاق تدارک‌کنندگان موج اعدام خوش نیامده و تبلیغات وسیعی برای خنثی کردن اثر آن در رسانه‌های جناح حاکم شروع شده است. از جمله کیهان شریعتمداری با حمله به محسن رضایی که از بیانیه موسوی استقبال کرده موضوع را به پروژه‌ای از سوی هاشمی رفسنجانی ارتباط داده است تا از پیش هرگونه اقدام آشتی‌جویانه موسوی را خنثا کند و پروژه حاکمیت برای سرکوب خونین را پیش ببرد.

در هر صورت، در این روزها خبرهای وحشتناکی از داخل کشور به گوش می‌رسد. علاوه بر روحانیانی که به خود حق می‌دهند جواز آدم‌کشی صادر کنند، بسیاری از مقامات اجرایی، قضایی و تقنینی نیز به کوره آدم‌کشی می‌دمند. مصطفی محمد نجار وزیر کشور می‌گوید مخالفان دولت اگر در تجمّعات حاضر شوند محارب هستند. اسماعیل احمدی مقدم فرمانده پلیس ایران نیز گفته است کسانی که شعارهای تند می‌دهند محاربند. روح الله حسینیان و 35 نماینده دیگر مجلس اسلامی طرحی برای اعدام سریع محاربان به مجلس تقدیم کرده‌اند. محسنی اژه‌ای دادستان کل کشور از اعدام قریب الوقوع چند تن از دستگیرشدگان روز عاشورا سخن گفته است. علاوه بر این که به ادعای مقامات رژیم در بین دستگیرشدگان روز عاشورا تعدادی بهایی مذهب نیز وجود دارند، دست کم 9 شهروند بهایی دیگر نیز در روزهای اخیر در تهران دستگیر شده‌اند. در فضای ایجاد شده، خطر قتل و اعدام تعداد بسیاری از زندانیان و دستگیرشدگان تحت بهانه‌های مختلف و به عنوان محارب جدی است.

جمهوری اسلامی از فرط استیصال و از دست دادن پایه‌های اجتماعی خود به آخرین حربه سرکوب خویش یعنی اعدام پناه می‌برد. کاربرد خشونت بهترین دلیل بر ضعف حقانیت و مشروعیت است، و خشونت هرچه شدیدتر، حقانیت و مشروعیت مرتکبان آن کمتر. کسانی که در رؤیای تجدید دهه اول پس از انقلاب هستند می‌خواهند قتل عام‌های آن دهه را نیز تجدید کنند ‌- غافل از این که در شرایط امروز و با وجود جنبشی فراگیر که در برابر حاکمیت قرار گرفته چنین سیاستی تنها زوال حاکمیت را تسریع خواهد کرد. حاکمیت را جنون خون و خشونت گرفته و از آن نمی‌توان انتظار خردگرایی داشت. این بر عهده دیگران است که برای جلوگیری از این فاجعه بزرگ از هر امکانی در سطح ملی و بین‌المللی بهره گیرند و با تلاش هرچه بیشتر این جنایت جنون‌آمیز را در هر جا که ممکن است متوقف کنند.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024