iran-emrooz.net | Sat, 11.06.2005, 10:21
با ادامه کلایتتالیسم و غلبه پراگماتیسم
نگران برنده شدن خط راست نباید بود
دکتر کاظم علمداری
شنبه ٢١ خرداد ١٣٨٤
ابزارعمده تبلیغاتی اصلاح طلبان در انتخابات کنونی ترساندن مردم از انتخاب کاندیدای خط راست، و برگشت به دوره پیش از ٢ خرداد ٧٦ است. اصلاح طلبان شدیدا مبالغه میکنند. نه شرایط امروز ایران با ٨ سال قبل یکسان است و نه شرایط جهانی. خط راست ابدا قادر نخواهد بود که ایران را حتا به سه سال پبش برگرداند. اصلا نباید نگران بود، زیرا درعمل تفاوتی اساسی ندارد که معین، یا یکی از کاندیداهای خط راست رئیس جمهور شود. چرا؟
نخست، همچنانکه بارها نوشتم، ساختار نظام جمهوری اسلامی کلایتنالیستی یا حامیپروری، شامل ستونهای موازی قدرت است. این مراکز قدرت بی آنکه پاسخگو باشند، از پشتیبانی کامل دستگاه رهبری، دستگاه قضایی و نیروی انتظامی برخوردارند. اما رئیس جمهور بدون این پشتوانهها به مردمی که به او رای دادهاند پاسخگوست، او توان کنترل باندهای قدرت را ندارد.
دوم، سیاست حاکم بر نظام نیز کاملا پراگماتیستی است. یعنی دوری از معیارهای ایدئولوژیک و روی آوردن به سیاستی که کارآمدی است، نه اصولگرا. حتا آنها که خود را اصولگرا میخوانند نیز در عمل دریافتهاند که برای حفظ قدرت باید پراگماتیست بود. به شیوه حل بحران تکنولوژی اتمی با غرب نگاه کنید، به شیوه تبلیغات و شعارهای آنها در انتخابات توجه کنید تا در یابید که هیچکدام با شعارهای اسلامی و ادعاهای آنها خوانایی ندارد. بنا براین در طیف خط راست، اصول گرایان تفاوتشان با کارگزاران سازندگی (گروه رفسنجانی) که سالیانی است فلسفه پراگماتیستی را پشیوانه سیاست خود کردهاند، ظاهری است، درعمل تقاوتها فرعی و سلیقه ای است. این به آن معنا نیست که تقاوتی میان این کاندیداها وجود ندارد. خط راست هم تا به حال نتوانسته است حول یک کاندیدا توافق کند. اصلاح طلبان نیز مدعیاند که دکتر معین با خاتمی فرق دارد. اما هیچکدام ازتفاوتها تعیین کننده و بنیادی نیست. در میان آنها همان اندازه تفاوت وجود دارد که مثلا میان سوسیالستها و گلیستها در فرانسه، دمکرات مسیحیها و سوسیال دمکراتها در آلمان، و جمهوری خواهان و دمکراتها در امریکا وجود دارد. البته همه اینها تفاوت است و سیاستهای عملی متفاوتی را درپی دارد، ولی نه آنقدر که با انتخاب کاندیدای این حزب یا آن حزب، ساختار نظامهای آنها دگرگون شود. امری که نه درآن کشورها لازم است و نه مردم در پی آنند. ولی در ایران برای حل مشکلات عدیده ای که سرنوشت ایران را به گروگان گرفته است به یک تفاوت کیفی نیازاست. مردم شدیدا خواهان دگرگونی ساختار نظاماند. در ایران باید جبهه ای که معتقد به تغییر ساختار نظام است با آنها که التزام به قانون اساسی کنونی دارند، رقابت کند، نه آنکه گروه اول بطور کامل حذف و رقابت میان گروه دوم، خودیها، انجام گیرد. این جبهه، اصلاح طلبان دولتی نیستند. آنها خیلی که به خودشان فشار آوردند حاضر شدند نهضت آزادی وملی مذهبیها را با حفظ دو شرط بزرگ، یعنی التزام به قانون اساسی، و قبول اصلاحات دردرون همین نظام بپذیرند. این جریان مشکل ساختاری ایران را نمیتواند حل کند. نهضت آزادی و ملی مذهبیها هم باید خوب بدانند در شرایطی که علی لاریجانی، کاندیدای اصلی رهبر، بر خلاف گذشته، نام اصلی خود، اردشیر را در تبلیغات انتخاباتی خود بکار میبرد، و در شرایطی که مردم از نتیجه ادغام دین و دولت بیزار شدهاند، و در شرایطی که بخشی از اهالی فارس از دکتر معین میخواهند در سفر خود به شیراز درتخت جمشید به نام تمدن ایرانی سوگند یاد کند، یدک کشیدن صفت مذهبی هیچ حمایتی را برای آنها بر نخواهد انگیخت. آندسته از اصلاح طلبان برون حکومتی نیز باید تکلیف خود را با خواست و نیاز تغیر ساختاری نظام روشن کنند. یا با جبهه اصلاح طلبان دولتی برای حفظ نظاماند و قانون اساسی آن و یا با جبهه دمکراسی خواهی بدون این شروط.
ضرورت پایان یابی ساختار کلاینتالیستی
تا ساختار کلاینتالیستی نظام تغببر نکند، چه اصلاح طلبان رئیس جمهور باشند، چه نباشند در بر روی همین پاشنه خواهد چرخید، که میچرخد. خاتمی در مدت ٨ سال تلاش فراوان نتوانست باندهای کلاینتالیستی قدرت را ار بین ببرد. برعکس در دوره ریاست جمهوری او این باند ها قدرت بیشتری گرفتند. چگونگی تغییر ساختارغیر طبقاتی کلاینتالبستی (حامی پروری) یا از طریق تحول اقتصادی و ادغام اقتصاد رانتی ایران در اقتصاد جهانی، (اقتصاد ایران باید به صورت نهادی "خود- رایان" در آید و دولت باید با خود داری از در گیرشدن مستقیم در اقتصاد، شرایط ضروری اقتصاد تولیدی را فراهم آورد. این تحول اگر رخ دهد، که باید رخ دهد، ضربه بزرگی به سیستم انگلی کلاینتالیستی حاکم خواهد بود). یا از طریق دگرگونی اساسی در ساختار حقوقی و سیاسی نظام و تشکیل احزاب طبقاتی، و یا شکل گیری حکومت قدرتمندی که توان خاموش کردن باندهای موازی قدرت را داشته باشد، انجام میگیرد. همین احساس نیاز است که محمد باقر قالیباف، یکی از کاندیداهای جناح راست، خود را "رضا شاه حزب الهی" خوانده است. یعنی کسی که همانند رضا شاه که به حکومت خان خانی پایان داد، او نیز به قدرت ملوک الطایفی دهها باند پنهان و آشکار پایان خواهد داد. ولی مشکل اساسی تبعیت مطلق او از رهبری است که ادامه ولایت مطلقه فقیه نیازمند حضور همین باندهاست. باندی که زهرا کاظمی را در چهار دیواری زندان به قتل میرساند و کسی قاتل را پیدا نمیکند!
جامعه پراگماتیست
با شکست اصلاح طلبان، جامعه سر خورده از وعدههای عملی نشده آنها، به پراگماتیسم روی آورده است. یعنی هر كس در پی حل مشکلات خود خواهد بود، نه حل مشکل همه جامعه، یا مانند آرمان گرایان چپ وراست حل مشکلات جهان. مردم به دنبال شناسایی امکانات موجود و ممکن رفتهاند و از خواستهای ایده آل و آرمانی دست کشیدهاند. دنیای سیاست در ایران ازاین قاعده جدا نیست.
اصلاحطلبان پراگماتیست
اصلاح طلبان نیز درعمل پراگماتیستی بر خورد میکنند، ولی پوشش ایده آلیستی خود را حفظ کردهاند. بی آنکه نشان دهند ابزارعملی کردن این وعدهها در کجاست. آنچه اصلاح طلبان وعده میدهند حتا اگر در وعدههای خود صاف و صادق باشند، (خاتمی نشان داد که نیست) ابزار اجرایی آنرا ندارند، ولی دست از تکرار وعدههای خود بر نمیدارند. این گروه اگر باز در قدرت اجرایی بماند درعمل حد اکثرآن خواهند کرد که خاتمی کرد. ممکن است کسانی بگویند که بالاخر بهتر از یکدست شدن حاکمیت است. این استدلال دیگر درست نیست. در شرایطی یکدست شدن حاکمیت لازم است. اگر چه خط راست نیز به سوی جناح بندیهای جدید پیش میرود. اگر این جناح بندیها ساختار قدرت را طبقاتی کند، مثبت است.
اصلاحطلبان بر خلاف مردم عادی در ادامه این نظام و آینده آن سهیماند. به همین دلیل در شرایطی که عمده تحلیلها، اشکال اساسی را در قانون اساسی جمهوری اسلامی میبینند، آنها التزام به قانون اساسی و ادامه اصلاحات در همین نظام را شرط همکاری با دیگران کردهاند. اصلاح طلبان درعمل نشان دادهاند که اختلاف آنها با کسانی که در پی دمکراسی و جدایی دین از دولتاند بیشتر است تا با خط راست.
"انشاالله گربه است"!
پراگماتیستهای اصلاح طلب در نشستی که برای تصمیم گیری در باره حکم رهبری برگزارکردند، علی رغم آنکه دریافتند آن دامی بوده است که خط راست با همآهنگی نهاد رهبری تنظیم کرده بود، بر مصداق "انشاالله گربه است" به دنبال تیله ای که خط را غلطانده بود راه افتاند. در این نشست حضور سعید حجاریان فضایی پر از احساس و هیجان بوجود آورد. ولی در کنار آن، حجاریان دو نکته بسیار برجسته ای را نیز در تحلیل خود از وضعیت حاکم و حکم رهبر ارائه داد، که اصلاح طلبان به صلاح دیدند آنها را ندیده و نشنیده بگیرند. حجاریان در تحلیل از وضعبت حاکم از دوعفو ملوکانه در زمان شاه نام برد که اولی در اوج قدرت شاه بود که کسانی با سپاس گویی از آریا مهر از زندان بیرون آمدند، و دومین عفو ملوکانه درنقطه حیضیض قدرت شاه که به سقوط شاه منتهی شد. او حکم رهبر را به دومی تشبیه کرد. پیام دوم حجاریان تاکید بر توطئه خط راست در فرمان حساب شده رهبری برای به دام انداختن اصلاح طلبان در رسمیت بخشیدن به حکم حکومتی بود. اصلاح طلبان دولتی چشم و گوش خود را براین دو پیام بستند وحکم حکومتی را اصلاح شورای نگهبان توسط رهبری خوانند و در فضای احساسی علی رغم وعده پیشین دکترمعین مبنی بر نپذیرفتن حکم حکومتی به راه خود ادامه دادند.
هدف اصلاحطلبان در این انتخابات عملی کردن وعدههای خود نیست زیرا خوب میدانند که اهرم اجرای آنها بطور حقوقی و حقیقی در دست خط راست، و در راس آن شخص رهبر است. ولی هدف آن گروهی که اصرار به حضور دکتر معین در انتخابات دارد سودجویی است. این همان گروه به قدرت چسبیده است که امروز برای تظاهرات مسالمت آمیز زنان از صدور مجوز سر بازمیزند. و برای تظاهرات ٥٠٠ نفره زنان در پارک لاله نتوانست مانع حمله انصارحزب الله و دستگیری تعدادی از شرکت کنندگان بشود. حال چگونه باید باور کرد که ازاین پس اوضاع چنین نخواهد بود؟ هشت سال است که اصلاح طلبان همین سیاست را دنبال کردهاند. واقعیت این است که آنها از شکل گیری سازمانهای مسقل بیمناکند. از این پس نیز اگر در انتخابات برنده شوند همین است. درحالیکه مدافعان دمکراسی و حقوق بشر در ایران سخت به سازماندهی مستقل خود نیارزدارند. امروز نیز دولت دردست اصلاح طلبان است. آنچه در این میان اصلاح طلبان پراگماتیتستی دنبال میکنند چندین هزار پست و مقام درجه دو و سه وچهار در وزارت خانهها و استانداریها و فرمانداریها و سایر سازمانهای تحت قدرت دولت است. مردم دیدند که پس از گذشت حدود دو سال از قتل زهرا کاظمی دولت خاتمی حتا نتوانست بگوید که بالاخره قتلی رخ داده است و باید قاتلی وجود داشته باشد و قاتل را به مردم معرفی کند. هر بار دولت کانادا خواستار رسیدگی به این جنایت شد، سخنگوی وزارت خارجه ایران، (سخنگوی دولت) کانادا را به دخالت در امور داخلی ایران متهم کرد. خاتمی نیز خود طبق معمول به اندرز گویی جنایتکاران ادامه داده است. مطمئن باشید از دکتر معیین نیز چیزی جز این بر نخواهد آمد. زیرا مشکل نه در ابن فرد و آن فرد، بلکه در ساختار نظام است که دکتر معیین به مانند خاتمی، به آن التزام دارد.
مدافعان دمکراسی و حقوق بشر
جریانات سیاسی نیز اگر میخواهند در جامعه دگر گونی ایجاد کنند باید پراگماتیستی عمل کنند. یعنی برای تغییر وضعیت سیاسی جامعه، اپوزسیون بدون سازماندهی نمیتواند کاری کند. سازماندهی تنها ابزار مقابله با زور گویی است. اصلاح طلبان هم علاقه ای به سازمان یابی مردم ندارند. آنها بسیار علاقمندند که مردم وابسته به قدرت آنها باقی بمانند، و حل مشکل خود را به آنها حواله دهند. برای آنکه مردم سازمان و تشکیلات یابند، باید بدانند که با ایجاد تشکیلات، تفاوتی در زندگی آنها حاصل میشود و سودی نصیب آنها نیز خواهد شد، نه آنکه از نتیجه تلاش آنها کسان دیگر به قدرت میرسند و سود میبرند. آنطوری که اصلاح طلبان تا به حال نشان دادهاند.
مثال روشن سازماندهی مردم حول سود خود، اتحادیه کارگری و سازمانهای حرفه ای و ان جی اوها، و شکل گیری سازمانهای زنان است که بر خلاف مردان با مشکل ملموس و روزمره خود در این نظام زن ستیزمواجهاند. حرکت زنان به درستی برای حل مشکل خود است، نه کسب قدرت، مشکلاتی که مردها آنرا لمس نمی کنند. ایجاد اتحادیه مستقل کارکنان شرکت واحد، اولین گام مثبت در این مسیر است که آنها توانستند از حمایت فداراسیون جهانی کارگران نیز برخوردار شوند. زنان ایران نیز باید خواستهای خود را به حمایت سازمانهای جهانی زنان گره بزنند. آنچنان که امروز کردهاند و از پشتیبانی گروه بزرگی از زنان سر شناس جهان، و از جمله ٥ برنده جایزه صلح نوبل برخوردار شدهاند. باید چنان عمل کرد که جهانی شدن در شکل و شیوه مبارزات نیروهای سیاسی ایران بازتاب یابد.
شعارهای عام که دمکراسی خوب است، و حقوق برابر شهروندی لازم است، زندانی کردن نویسندگان و شکنجه زندانی بد است، دیگرمردم را سازمان نمیدهد. این شعارها مربوط به دوران غلبه ایدئولوژی و آرمان گرایی است که امروزجامعه ایران از آن فاصله گرفته است. جریانات سیاسی باید در یابند که چگونه یک هزارم جمعیتی که برای شرکت در شادی مسابقات فوتبال به خیایانها آمدند را جلب کنند. در حالیکه بیبیسی گزارش داد که بزرگ ترین تجمع خیایانی پس از انقلاب در ایران در پی پیروزی تیم فوتبال ایران بر بحرین رخ داده است، گروه کوچکی جلوی زندان اوین به اعتراض به زندانی کردن دکتر ناصر زر افشان تحصن کرده بودند. باید پرسید چرا از این جمعیت ملیونی خیابانی حتا ٥٠ نفر سری به این تحصن نزدند و دولت اصلاح طلب خاتمی نیز کاری برای این ظلم بزرگ نکرده و نمیکند. آیا انتظار دارید در شرایطی که شاه کلید در زندانها در دست كس دیگری است معین زرافشانها را از زندان آزاد کند؟