iran-emrooz.net | Tue, 29.12.2009, 21:36
تأملاتی دربارهی آیندهی جنبش
خشونت دام جنبش سبز
محمد ابراهیمی
ــ رادیکالیسم در گفتار قابل مقایسه با رادیکالیسم در عمل نیست. هر چقدر هم شعارهای خیاباتی تند باشد نباید فراموش کنیم که شعار همچنان در حوزهی گفتار و در مقابل کسانی است که به ضرب و شتم، شکنجه، تجاوز و کشتن مبادرت ورزیدهاند. بنابراین گرچه بسیاری از شعارها را نمیپسندیم و آن را نابهنگام و تند میدانیم، اما سرزنش کردن شعاردهندگانی که از رفتار وحشیانه طرف مقابل به ستوه آمدهاند، منطقی نیست. در واقع تنها کار غیرخشونتآمیزی است که از عهدهی آنان برمیآید. منطق آقای بیژن حکمت در نقد شعارهای تند در تجمعات به این مضمون که نباید طرف مقابل حرکات ما را تعیین کند، مسئولانه است و میتوان آن را درک کرد. اما پرسشی که بیپاسخ میماند این است که آیا میتوان کاملاً مستقل از از طرف مقابل عمل کرد؟ آیا در صورت هر اتفاق و هر رفتار وحشیانهای همچنان باید جنبش سبز خط قرمزی را در مورد برخی مقامات حفظ کند (کاری که اصلاحطلبان تا پیش از انتخابات اخیر انجام میدادند)، حتا زمانی که خود رهبر مصرّانه مایل است در صف اول نبرد قرار بگیرد، بقیه را کنار بزند و همهی مسئولیتها را بپذیرد؟ بدیهی است بیاعتنا بودن به اقدامات طرف مقابل به آنان مصونیتی بیدلیل و آهنین میدهد تا به خودشان اجازه بدهند دست به هر جنایتی بزنند.
ــ جنبش سبز در نبرد با دولت کودتا و پشتیبانان آن در سه ساحت گوناگون در حال مبارزه است. در ساحت اخلاقی جنبش سبز پیروز قاطع میدان بوده است و هر حرکتی در سرکوب جنبش باعث پیشروی بیشتر جنبش سبز میشود. در ساحت عقلانیت نیز جنبش سبز پیروز بوده است. بیآن که نیاز باشد به مجادله با تکتک ادعاهای پشتیبانان دولت کودتا بپردازند، بازنمودن عین ادعاها و نشان دادن رفتارها و گفتارهای متناقض آنان حجت را بر هر عقل سلیمی تمام کرده است. تنها ساحتی که جنبش سبز در آن برتری ندارد، ساحت قدرت و زور است. شهروندان حامی جنبش سبز بیدفاعند و در طرف مقابل نیروهای مسلح نظامی و انتظامی قرار دارند. بدیهی است در صورت رویارویی خشونتبار جنبش سبز پیروز میدان نخواهد بود. بنابراین عقلانیت ایجاب میکند که جنبش سبز از ورود به این ساحت پرهیز کند و پرهیز از خشونت را به مثابهی روشی پسندیده برگزیند. نه تنها به این دلیل روشن که بازندهی بازی خشونت است، بلکه شکست در این ساحت برتری جنبش سبز را در ساحتهای اخلاقی و عقلانیت نیز زیر سوال خواهد برد.
ــ خشونت دور باطلی است که پایان ندارد. بر فرض محال اگر توسل به خشونت به پیروزی زودهنگام جنبش سبز هم بینجامد، خشونت ابزاری در دست این جنبش باقی خواهد ماند که معلوم نیست چه زمانی و چرا باید آن را کنار بگذارد. معمولاً انقلابهایی که با خشونت به پیروزی میرسند پس از پیروزی خشونت را در مبارزات درونی به کار خواهند بست و این دور همچنان تا یکدست شدن کامل ادامه پیدا خواهد کرد. پس اگر میخواهیم خشونت از صحنهی سیاسی کنار برود و آرمانمان این است که شهروندان باید امنیت خاطر داشته باشند، باید پیش از پیروزی جنبش و در حین مبارزه نیز آن را کنار بگذاریم. بدیهی است مبارزهی بیخشونت طولانیتر و طاقتفرساتر است، اما قطعاً نتیجه مطمئنتر و رضایتبخشتر خواهد بود.
ــ سوءاستفاده از مذهب ابزاری کهنه و نخنما شده است. حامیان کودتا زمانی که در ساحت اخلاقی در منجلاب غوطهورند، به خیال خود با تمسک به ظواهر دینی و تظاهر به مذهب میتوانند از این گرداب نجات پیدا کنند. از آنجا که حاکمان دینی گمان میکنند در ساحت دینی ولایت دارند، با برتری در ساحت دینی، میخواهد عقبماندگی خود در ساحت اخلاقی را جبران کنند. حال آن که بشر مدرن امروزی ساحت دینی را وابسته به ساخت اخلاقی میداند. دینی که اخلاقیات نداشته باشد، محکوم به فناست. لازم نیست کسی آشنایی عمیقی با علوم مذهبی داشته باشد تا بداند کشتن افراد بیگناه و تجاوز و سرکوب آنان به جرم اعتراض به دولت در هیچ مرام و مسلکی پذیرفته نیست. چگونه میتوان تظاهرات در روز عاشورا را حرمتشکنی قلمداد کرد و فریاد وااسلاما سرداد، اما در مقابل ریختن خون بیگناهانی که در همان روز به خاک و خون کشیده شدند، سکوت کرد؟
***
اگر چه با توسل به کثرت افراد میتوان در لحظاتی بر سربازان خسته و فرسوده فائق آمد و آنان را گرفتار کرد، اما در نهایت این جنبش سبز است که پس از ترک صحنههای خشونتآمیز باید در عزای قربانیان خشونت در سوگ بنشیند. پرهیز از خشونت هم به مثابه روش و هم به مثابهی هدف باید در دستور کار جدی جنبش سبز قرار بگیرد، البته در حوزهی گفتار پشتیبانان کودتا باید بدانند که در هیچ رده و مقامی مصونیت ندارند و زمانی که در مقابل جنبش سبز سینه ستبر میکنند، بیگمان باید منتظر پاسخ روشن و منطقی جنبش سبز باشند.