iran-emrooz.net | Thu, 01.10.2009, 15:47
جنبش سبز چرا مخملی نیست؟
احمد فرزانه
جنبش سبز به خاطر آن مخملی نیست که مکمل چندین جنبش اجتماعی طی یک قرن گذشته است که "سرخ" بود ولی ناکام ماند، زیرا که جامعه مدنی، رشد ارتباطات و افزایش نیروهای تحصیلکرده هنوز اندک بود، اگر چه مقاومتها در طیفهای مختلف وجود داشت. شاید از اول هم این جنبشها سبز و مسالمتآمیز بود که "حق طلبانه" و دموکراسیخواهانه بود، که قدرت خودکامه به "خون" کشید، منتها جامعه عقبافتاده، روشنفکران هنوز در اقلیت محض، و رژیم وابسته و نفتی بود، که حافظ "چاهها" از سوی شرکتهای نفتی و نظام مصرف کننده جهانی بود.
مشکل از اول آن بود که این "حشرات" گرد چاههای نفت فرصت نفس کشیدن به کسی نمیدادند، امری که بیکباره منفجر میشد و حاصلش "فاشیسم انقلابی" یا "کودتایی" بود که اوضاع بدتر از اول میشد. منتها این بار جهان کوچک شده و زمان دیگر گردیده، درک این امر نیاز به تعمق بیشتر دارد که "متحجرین" حاکم بخاطر فقدان نگرش علمی از آن عاجز، و مستبدین قلدر از فهم شرایط ناتوانند، بدین خاطر خود در برابر خود چاهی کندند که از آن نتوانند بیرون شد.
با غفلت از بر آمدن نسلی متفاوت از گذشته، که غالبا تحصیلکرده و مایههای روشنفکری دارند، انتخابات را به هیچ گرفتند، و رایش را دسکاری نمودند، خشماش را برانگیختند.
با نسلی که حقوق "قانونی" خودرا طلب کرده، نا آگاهانه روبرو شدند که تابحال چنین کرده بودند ولی جوابی در خور نگرفته، که این بار غیر از گذشته شد. معروفست که "با هر جابجایی نسلی جامعه پوست میاندازد" و اینبار فراتر از پوست شاید با تجارب گذشته "جامعه استخوان ترکاند" یعنی لرزه بر چارچوبهای پوسیده نظام انداخت، یعنی بر همه گذشتههای "اوتوپیایی" قلم بطلان کشید و وارد عمل شد. آزمونی که قدرت "رودست خورد" و دستپاچه گردید، و با هر حادثه خرابتر و مرگ خود را نزدیکتر کرد اگر چه هنوز به زور و ضرب سرپاست.
نسلی که با واکنشی از سوی حاکمیت اقلیتی از "دوسه نسل قبلی" روبرو شده است. "فسیلهایی" که هنوز عقده شکست انقلاب مشروطه را دارند "جنتیها و...". اوضاع را روز بهروز بدتر و سقوط حتمی خود را این بار تسریع نمودند، که راه پس پیش خود را بستهاند. چه سرگیجه گرفته، چون همه دیکتاتورها اوضاع را بدتر از قبل نمودند.
امروز با اتهاماتی بیپایه که جنبش سبز "مخملی" یا "کودتای مخملی" است روبروییم، از سوی همین "فسیلها" که قدرت را ذره ذره در اختیار گرفتهاند، امری که با شرایط امروز و دیروز ایران بههیچوجه نمیخواند، با هیچ منطقی جور در نمیآید. کودتای مخملی متعلق به کشورهایی بود که با جنگ جهانی دوم از سوی اتحاد جماهیر شوروی آن روز "استالینی" اشغال شد. بارها جنبشهایی استقلال طلبانه انجام داد و ناکام ماند. شهدای ارزندهای در این راه دادند. مجارستان، چکوسلواکی، لهستان و بلغارستان و رومانی و... تا نیمی از آلمان "بخش شرقی" که دیوار بر لن هنوز از خاطرهها نرفته است. جنبش همبستگی در لهستان هنوز دریادها زنده است. بهعلاوه این جنبشها هنوز هم با بحرانهای خاص خودشان روبرو هستند باید مواظب بود "آب را بیش از این گل نکنند!!".
کشور ما در جنگ جهانی دوم اشغال شد، ولی با تدبیر سیاستمداران همانروز هم بالاخره بعد از مدتی کشور مارا تخلیه نمودند. حتی ما در سایه تضاد قدرتهای بزرگ آن روز و رهبری داهیانه آن زمان دکتر "مصدق " نفت مان را ملی کردیم، امروز در حدود هشتاد درصد بودجه ما از همان نفت ملی شده تامین میشود، که خیلیها بلد نیستند چگونه مصرف کنند و مارا با تورم افسار گسیخته روبرو کردهاند.
آن روز ما روسها را که به بخشی از کشور ما نظر داشتند راندیم، و اجازه ندادیم ایران لهستان و مجارستان و.... شود، بهمین دلیل در برابر کوچکترین حرکت روسها حساسیم که امروز "مرگ بر روسیه" را میشنویم. چه، همیشه از استبدادیان حمایت کرده است. حتی در انقلاب مشروطه و حمایت از استبداد صغیر، البته اینها دلیل نمیشود که در برابر انگلستان و آمریکا و سیاستهاشان منفعل باشیم.
"جنبش سبز" اعتراضی به انتخابات است که ربطی به "انقلاب مخملی" ندارد، خوبست مدعیان قدری به تاریخ رجوع کنند. ما سی سال قبل انقلابی کردیم که با گل در برابر تفنگ پیروز شدیم، انقلاب ما قبل از همه اینها مسالمتآمیز و سبز بود. بگذریم از اینکه به عللی "تسریع" و کم کم "سرخ"اش کردند. سرخیاش بخاطر تسریع و رادیکال بازی از همه طرفها وندانم کاریها و.. بود که به جنگ داخلی انجامید.
بعد هم جنگ با صدام که هشت سال طول کشید و... ، امروز بعد از سی سال هنوز هم با شعارهای پوپولیستی وعوامفریبانه به اصطلاح "رادیکال" که آتش بیاران معرکه دشمنتراشی از داخل و خارج میکنند روبروییم. وقتی شعار اصلی "رای من کجاست؟" بود اینهمه واکنش ندارد؟!! که امروز دوره رادیکالسم عوامفریبانه تا رادیکالیسم کور گذشته است و خریداری ندارد. واکنشی که در شب انتخابات خودرا و نیروهای "کودتا" را از قبل آماده کرده بودند. چه، معلوم بود با جو و فضای موجود "موسوی" برنده است. به مقدار زیاد "نه به دولت دروغپرداز و خرافهساز احمدینژاد بود که میلیاردها دلاررا حیف ومیل نموده بود.
"موتوریها" به رهبری لباسشخصیهای شیکپوش که فقط کراوات کم داشتند، با اتوموبیلهای مدل بالا که معلوم بود متعلق به کدام وزارت خانهاند، بهیکباره در جلوی وزارت کشور برآمده، و هنوز نتیجه اعلام نشده، احمدی نژاد را برنده اعلام کردند. با "موتور سوارها"یی بیشتر روستایی و نوجوان، که یکنفر هم با باطوم یا چوب ترک موتور خود، برای درگیری داشتند. محرومینی که در نبود آموزشهای مدنی "لومپن" شده، و از اول انقلاب در خدمت قدرت بودند. لومپنهایی که در تاریخ ما هر حرکت مدنی را به شکست کشاندهاند. مشروطه – نهضت ملی و امروز و.... حالا اینها را "لباس شخصیها" یا "بسیجی" مینامند. در صورتی که بسیجیها آنها بودند که غالبا در جبهه بوده و یا شهید شدند، چون "شهید همت و باکری و بسیاری دیگر". بقولی اینها "حزب الشیطانند" که نا آگاهانه با مردم خود میجنگند.
از سوی دیگر گروهی را "نیروهای خودسر!! نامیده" یا للعجب؟!! یعنی اینها با همه ادعاهای حکومت و قدرت در برابر جهان "هرکاری میخواهند در کشور گل و بلبل میکنند!!" اگر شاه روزی این حرفهارا میزد که نزد، شاید میشد قبول کرد، ولی از سران امروز حاکم کشور غیر قابل قبول است. بویژه که این رژیم در سبعیت روی بسیاری رژیمهای استبدادی را سفید کرده است و از نظر امنیتی فضا را حتی به یاران خود بسته است که معروف است "یکصد کارشناس امنیتی روسها در خدمت اینآنند" و مهمتر حالا بیشرمانه ریزه خوارانشان رهبر خود را با "علی" و دیگران را "خوارج" مقایسه کرده، واز خاتمی و موسوی میخواهند برگردند. "از ایلنا مصاحبه با حبیبی رییس موتلفه"، همانها که یک روز فداییان اسلام بودند و امروز موتلفه، همانها که در سایه این رژیم واردات و صادرات در اختیار و انحصارشان است از آهن تا لوازم خانه، یعنی قدرت اقتصادی را که هیچ دولتی حریفشان نیست.
همینها که حالا بخاطر حفظ خود و ثروت باد آورده و رانتی از هر جنایتکاری حمایت میکنند، حتی هاشمی در زمان خود با وزیر بازرگانیاش "جعفری" حریف اینها نشد که انحصار بازار را از اینها بگیرد. وامهای کلان که بانک ملی نمیتواند اصل و بهرهاش را وصول کند متعلق به همینهاست. "چهل هزار میلیارد تومان" که غالبا با یکی از آقازادهها شریکند، اینها وجوهاتشان را هر چند وقت یکبار به "آقا" میدهند.
و ما امروز با این باندهای مافیایی که طشت رسواییشان از بام به زمین افتاده است روبروییم. بعد دیگر این شارلاتانیسم "اقتصادی" - "شارلاتانیسم سیاسی" است که روزی نامه کیهان و روزینامههای دولت چون "ایران" و "رسالت" و "وطن امروز" و... بوقهای تبلیغاتی و بشدت کذاب و فحاش وهتاک جمهوری اسلامی شدهاند و بالاتر از همه "صدا وسیمای ما که ننگ امروز ماست ".
نسل جدید اینها را خوب میداند و امروز با بلوغ خود خط بطلان بر همه کشیده است، که حتی "توکلی" هم خطر را احساس کرده، که برایشان نظام "نفتی" مهم است، نه نظام اسلامی که از اول ذره ذره از درون خالی شد و اینها " پوستین وارونه تنش کردند". همینها که از روز اول بورسهای تحصیلی گرفته و دراندک مدتی با "دکترا" از انگلیس، به ایران بازگشته که بعضیشان مدعییند "وکالتی"!! گرفتهاند "کردان" مشاور امروز احمدینژاد و دیروز "لاریجانی" درصدا و سیمای ننگین ما و امروز توکلی که معلوم نشد ۱۱ ماهه چگونه بدون لیسانس و فوق لیسانس دارای دکترا در کشور بیگانه شده است (از روزنامه اعتماد ۲ مهر)
توجه داشته باشید نسل جوان و تحصیلکرده امروز حماسه آفرینان دوران ماست، که با تمام محرومیتها به میدان آمده. آینده متعلق به اوست. تا بحال بخاطر بیتوجهی بدان انتخابات را تحریم میکرد. متوجه شد که با تحریم کسی اورا به رسمیت نمیشناسد. عملکردها بحرانساز و گوشها ناشنواست. علیرغم نسل پدران، با دانش مدرن و تحلیل با مسایل روبرو شده و راهکارهایی ارائه داده و میدهد. راه توسعه که ما از دوره "رمانتیسم و ایدالیسم" گذشتهایم، همینها که از بستر مطالعات علوم انسانی برآمدهاند، بهمین دلیلل همه را غافلگیر نمودند. میخ خودرا در همان راه پیمایی اول کوبیدند که شهرداری گفت "سه میلیون نفر" و البته راه پیمایی بعدی "پنج میلیون نفر" (۱) که مانع از انتشار آمار نهادها شدند.
دیدیم حجاریان شجاعانه در دادگاه گفت "گناه من آن بود که بعد از دهسال تجربه فهمیدم که باید علوم انسانی بخوانم" (نقل به مضمون) که به ضرورت اصلاحات رسید. حالا از او میخواهند توبه کند، چه، او کتاب قطور "جمهوریت" را نوشته است که اینها امروز با اصل "جمهوریت" مشکل دارند. امری که مشروعیت را ناشی از رای مردم میداند. نه امام زمان و حتی "خدا" که آن مشروعیت دینی است نه سیاسی. بدون گذار از این مرحله رسیدن به توسعه غیر ممکن است که با جنبش سبز ازآن رد شدیم. زیرا که دین بجای "اخلاق" دکان عوامفریبی شد.
در زمانیکه با سی سال تجربه از گذشته معلوم شد بالاخره توسعه و پیشرفت بدون "جمهوری" غیر ممکن است، چه در جمهوری است که "انسان" در سیاست و زندگی جمعی خودرا مییابد، اگر با پسوند "اسلامی" همراه شد، هدف جمهوری اخلاقمدار بود که متاسفانه امروز بیش از همه "اخلاق" از یاد رفته است.
توسعه بدون مسئولیت دادن به این نسل غیر ممکن است. همیشه در آمد نفت نیست. تحقیر این نسل به انقلاب راه باز میکند. همان کاری که شاه در ۲۸ مرداد با اتکا به خارج انجام داد، تا جاییکه بازرگان در نهایت گفت "انقلاب را محمد رضا پهلوی کرد".
این نسل بعد از همه حرفها وارد انتخابات شد و رای داد. باید حضورش را ارج نهاد. قرار نبود که با او چنین رفتاری شود. قانون اساسی هرگز چنین اجازهای به کسی نداده بود که "رای" مردم بدون نظارتشان شمارش و تجمیع شود و... از اول همه هشدار دادند که "صیانت آرا" مهمتر از انتخابات است زیرا کسی به اینها بویژه شورای نگهبان جنتی اعتماد نداشت و مهمتر از همه "اسلام" که قرنها تبلیغ میشد دین "رحمت" است، جاذبههایش فراموش و بیکباره همهاش "دافعه" شد و بارها بوسیله اینها ارزشهایش زیر پا گذاشته شد.
ما امروز گرفتار دافعههای عدهای شدهایم که به بهانه اصول، اصول انقلاب و اسلام و... همه را زیر پاگذاشتهاند. با دفاع از محرومین و مستضعفین اقدامات مستکبرانه کرده، همه انقلابیون اولیه را زیر سوال برده، مانده همین روزها کل انقلاب هم زیر سوال برود. اصلاحطلبهای امروز فرزند انقلابند، بیمهری با آنان طبق چه اصولی است آنهم بدینگونه. غالب اینها در جبهه بوده، بسیاریشان شهید داده، نه یکی، نه دوتا حتی چند تا. ما وقتی زندگی آقای "جلاییپور" را میخوانیم از خودمان خجالت میکشیم. عشق به مملکت، مردم، آزادی شاید عدهای نپسندند، ولی اینها سرمایههای این مملکتند، اینگونه برخوردها بسود کیست؟ به سود غربی که مرتبا نفیاش میکنید. که میبینیم در دنیا چگونه رسوا شدهاند.
پیام ما در انقلاب اسلامی بیشتر معنوی بود. اینها دیگر توحش است، حتی نمیتوان پذیرفت که ایرانی هموطن ایرانی خودرا چنین شکنجههایی دهد چه رسد به "مسلمانی" که مرتبا از این نامردمیها پرهیزش دادهاند " تقوا" ولی با شستشوی مغزی همه چی ممکن است که شاهد آن هستیم...
ما مرتبا از سوی فرزندانمان زیر سوالیم که "چرا انقلاب کردید؟!! " شاید هم درست میگویند که ما از دیکتاتوری و خفقان شاه به فغان آمده بودیم، جایی نبود تا به "خدا" پناه ببریم، در فرهنگمان مسجد خانه "خدا" و آخوند مسجد نماینده خدا بود. در محل هر وقت مشکلی پیش میآمد بهترین داور پیشنماز مسجد بود، بگذریم از اینکه "ناخالصی"ها هم گاهی بود ولی در مجموع استثنا بود. حالا هم اصلاحطلبها میخواستند اصلاحاتی مطابق قانون بکنند، حق شان این بود؟!!اینهمه تهمت و درد و فشار و....
اینها فرزندان انقلابند با همه امیدها وآرزوها و.... "گرمسلمانی همین است که حافظ دارد / وای اگر از پی امروز بود فردایی" (حافظ) ما درد دیکتاتوری و خفقان و کودتارا فراوان دیدهایم. نگذارید امیدهای ما بر باد رود اگرچه بسیار رفته است.
در مملکتی که قانون اجرا نمیشود حداقل اگر دین هم نباشد سنگ روی سنگ بند نمیشود، همه اینها لطمه به دین و باور مردم زده و اخلاق اجتماعی را متزلزل کرده است. نگاهی به فساد واعتیاد وارتشاء و حوادث و.... بکنید. در تمام جهان برای کنشگران اجتماعی، سیاسی، فرهنگی در توده جوان سرمایه گذاری کرده، و اجازه میدهند به بالندگی و رشد و پویایی رسیده، البته در عمل نه در کلمات و شعارها، که سخت دولت نا مسئول شعارزده است، حتی در میان طرفداران خود هم مسئله ساز شده است. چه کسی مسئول است؟ من اصلا نمیتوانم فکر کنم یک ایرانی با "هویت ایرانی" این فجایع را انجام دهد.
ما نیاز بیک تمدن تازه داریم "خودمان را گول نزنیم" تمدن باستانی – ایرانی – اسلامی در طی قرون متمادی با تهاجمات اقوام مختلف "بیرونی" و استبدادهای سیاسی و فرهنگی از درون پوسیده، با خرافات ولاطائات در هم تنیده، راه هر گونه پیشرفت و توسعه را بسته است. باید فکری کرد بویژه که امروز ما با "جامعه مدنی" روبروییم و با نگاههای قبیلگی عدهای واپسگر، خرافاتی که صدای مراجع را هم در آوده است.
گناه خاتمی آن بود که ابتدا "جامعه مدنی" را مطرح کرد که ویژگیهای خود را دارد، که اولین آن انتخابات آزاد فارغ از هر قید و بندی است که در کشورما هزاران قید و بند قانونی وغیرقانونی دارد. اولینش شورای نگهیبان و دومیناش "نهاد رهبری" و... که دیدیم همه واکنشها حتی "تقلب" را بهبهانه مصلحت نظام بارها تحمیل نمودند، چه "فصل الخطاب" که قانون بود و یا "رای مردم" نادیده گرفتند.
دراین انتخابات هم با همین نگاه بسیار عمل خلاف قانون انجام دادند که این بار با حماسه آفرینی نسل جوان روبرو شدند. درنهایت هم به بهانه اسلام و"نظارت استصوابی" حتی خودیها را هم که قبلا مورد اعتماد و نماینده بودند تصفیه کردند، زیرا که روزی یک کلمه خلاف نظر "حاکمیت" قلیلی حاکم گفته بود.
نسل تحصیلکرده که امروز اکثریتی است بدون واکنش نمیتواند باشد. اینها ربطی به انگلیس وامریکا ندارد، اینها را دریابید که سرمایه مملکتند. اگر چه با شما اختلاف دارند. حداقل به "رای " اینها باید احترام میگذاشتید. باید توجه داشته باشید که سی سال از انقلاب گذشته است با نسلی دیگر و شرایطی متفاوت روبرویید. "خود را به خواب نزنید".
طبیعی است الگوهای دموکراتیک و عدالت طلبانه فراوان داریم، که با روشهای علمی و مدیریت سیاسی و اجتماعی به نسبتی مسایل خودرا حل کردهاند، دنیا کوچک شده است. حتی فرزندانتان همه تحصیلات بالا کرده وغالبا با خارج رفت وآمد دارند، با کلام همه بحرانها را نمیتوان توجیه کرد. شما یک روز بیبحران نگذراندهاید، دورهی بازی با کلمات گذشته است. تعداد بیکاران را نگاه کنید، اغلب جوان و تحصیلکردهاند. همه چیز حتی دین را "پلیتیزه" کردن راه حل نیست. در کشوری که حتی ورزش هم سیاسی شده و از نفس افتاده است. اطراف خودرا نگاه کنید ببینید فساد در نظام بیش از همه جا رسوخ کرده است. جابجایی قدرت با انتخاباتها از ابتدا یکی از هدفهای انقلاب بود. بنابراین روند حوادث را که مایه انبوه نفرت و خشونت شده است تشدید نکنید. حداقل نسل جدید را درک کنید، شما همیشه خواستهاید افرادی راکه چهره شدهاند خرد کنید، ولی قهرمان آفریدهاید.
از دو- سه میلیون تا در نهایت پنج میلیون نفر! به عنوان معترض در خیابانها پیام خودرا با تمام فشارها چندین بار رساندهاند، آیا " قدرت " برای قدرتمداران متظاهر به دین و خدا تا این حد میارزد؟!! بگذریم که "قدرت منطق خود را دارد". امری که روز اول انقلاب ۲۲ بهمن باید درک میشد. بهمین دلیل رهبر فقید انقلاب گفت "میزان رای ملت است" و بدین خاطر انقلاب شد که به مردم بها داده شد، ولی امروز مردم جایشان کجاست؟ سپاه و بسیج برای جنگ با عراق ایجاد شد نه جنگ با مردم. قرار نبود اینها استبدادی تازه و پوسیده را حمایت کنند.
انقلاب اسلامی با تفاسیر مدرن از اسلام انجام شد نه با اسلام عقب افتاده و خرافاتی که تازه مطالبات مردم را به چاههای "جمکران" حوالت دهد و میلیاردها دلار بیحساب و کتاب حیف و میل و یا بحساب عدهای خاص رود که "۱۸ میلیارد" آن از ترکیه سر در آورد. به علاوه سیصد میلیارد تومان بدون سند که در شهرداری احمدینژاد "ملا خور" شد و جالب آنکه مجلس رای داد بدان رسیدگی نشود!
و فراتر "مجلس خبرگان" که روی مجلس سنای شاهان مستبد گذشته را سفید کرد. با قطعنامهای که بیشتر عرض بندگی بود تا قطعنامه. البته اینها همه محصول دلارهای نفتی است. که باید راه حلی برای آن پید ا کرد که امروز در کشورهای نفتی " مشروعیت " از توزیع عادلانه درآمدهای بدین گونه ناشی میشود، آنهم با برنامه ریزی کارشناسی شده دولتهای منتخب مردم، وگرنه این درآمدهای رانتی هرفرد وگروهی را که قدرت گرفت غالبا به انحطاط میکشد.
درانقلاب اسلامی خواستیم از این انحطاط رهایی یابیم، فراموش کردیم که با مکانیسمهای جدید باید قدرت بیش از این غیر متمرکز و مهار شود، بر عکس در شرایط انقلابی ریش و قیچی بدست آقایانی افتاد که در زمان نبوده و تغییرات اجتماعی و فرهنگی زمانه را درنیافتند، که امروز خوشبختانه همه از خدا طلب مغفرت مینمایند، امری که نشان از آغاز دورانی تازه و افول نظامی پر بحران دارد، که شاید دست اندرکاران هنوز هم متوجه نشده "از کجا خوردهاند".
فهم این مطلب نیاز به درک علمی از نیازهای انسان روز گار ما دارد که در دنیای مدرن در در محافل اکادمیک بنام "علوم انسانی" تدریس میشود که شامل "تاریخ – فلسفه –سیاست- حقوق وعلوم اجتماعی است". نیروهای دانشگاهی ما امروز دراین امر در حال تحقیق و تفحصاند. نیروهایی که امروز در حدوود نیمی از جمعیت کشور را شامل میشود که هر خانواده حداقل یک دانشجوی ا تحصیلکردهی دانشگاهی دارد. این نیروها دیگر اجازه نمیدهند بههرنام و بهانه رای شان بسود قدرتمداران مصادره شود و در معادلات قدرت باید رویشان حساب باز کرد. نیروهایی که "تغییر" را حتی از طریق حضور مرتب در خیابان به قدرت تحمیل خواهند کرد حضوری که ادامه دارد... "جنبش سبز محصول این "حضور" بهعلاوه همه تجربههای گذشته و تغییرات فرهنگی و اجتماعی است" که نیاز به تغییرات سیاسی و حقوقی دارد.
----------------
پانوشت
۱. راه پیمایی ۲۸ خرداد قبل از جمعه نماز رهبر در "۲۹ خرداد" که راه پیمایی را قدغن کرد، که خطر احساس شد، از میدان سپه شروع شد در حدود پنج میلیون نفر بر آورد شد که از خیابانهای جنوب شهر "ری – ناصر خسرو و... تا شهرری" فراهم آمده بود و نهادهای مربوطه این بار از دادن آمار منع شدند، و تحلیلهای طبقاتی را که حاشیهنشینان علیه جنبش بلند شدند، نفی نمود. چه، گرانی و دروغ همه را به میدان کشیده بود.