iran-emrooz.net | Wed, 30.09.2009, 6:46
فقدان اقتدار حاکمیت و مذاکرات اول اکتبر
دکتر حسين باقرزاده
|
سهشنبه ۷ مهر ۱۳۸۸ – 29 سپتامبر 2009
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
حکومت احمدینژاد که در سطح ملی مشروعیت و اعتبار، و در نتیجه اقتدار، خود را از دست داده است اکنون در صحنه بینالمللی نیز با موقعیتی مشابه با نمایندگان ۵+۱ روبرو میشود. اگر کشورهای غربی خرده اعتمادی نسبت به جمهوری اسلامی داشتند حال با اعلام/کشف تأسیسات غنیسازی هستهای در کوههای نزدیک قم این اعتماد نیز بر باد رفته است. نمایندگان جمهوری اسلامی در روز اول اکتبر در شرایطی با کشورهای غربی (به اضافه روسیه و چین) روبرو میشوند که انگشت اتهام به سوی رژیم ایران نشانه رفته است و به قول و قرارهای آن اعتمادی نمیتوان کرد. کشورهای یادشده میدانند که با رژیمی روبرو هستند که در صحنه داخلی اعتبار و مشروعیتی ندارد. آنان همچنین از این که ایران در سالهای اخیر مخفیانه به ایجاد تأسیسات قم دست زده و رسما آن را به آژانس بینالمللی انرژی هستهای اطلاع نداده خشمگین و ناراضی هستند. تکرار مواضع احمدینژاد بر ضد اسراییل و نفی هولوکاست و نمایش موشکهای دوربرد شهاب 3 افکار عموی غرب را علیه ایران برانگیخته است. زمینه برای اعمال فشار هرچه بیشتر علیه ایران، بیش از هر زمان دیگر، آماده شده و ایران بیش از هر زمان دیگر در برابر این فشارها آسیبپذیرتر شده است.
حادثه 22 خرداد تنها یک کودتا یا تقلب انتخاباتی نبود. این حادثه ارکان حکومت را متزلزل کرد و نه فقط مشروعیت و بلکه اقتدار حکومت را نیز از آن سلب کرد. رژیم جمهوری اسلامی گرچه توانست با سرکوب خشن و خونین خود تجمّعات اعتراضی مردم را درهم بشکند، ولی در جریان آن به اعتبار و اقتدار خویش نیز ضربه زد. اگر تا دیروز مردم در محافل و جمعهای کوچک و صف مایحتاج و درون تاکسی به حاکمان بد و بیراه میگفتند امروز در خیابان و دانشگاه و مترو و هرجا که افرادی به هم میرسند شعار سر میدهند و مشروعیت حاکمان را نفی میکنند. هیچگاه حاکمان جمهوری اسلامی تا این حد نزد محکومان بیاعتبار نشده بودند. اکنون در داخل یا خارج کشور کمتر جایی است که حاکمان سفر کنند و با اعتراضات وسیع مردم روبرو نشوند. امپراتور لخت شده است، و مردمی که اکنون امپراتور را بدون لباس میبینند ترس را از خود راندهاند. ابهت و اقتدار امپراتور ریخته است.
حکومتهایی که با بحرانهای داخلی روبرو هستند البته سعی میکنند با دامن زدن به بحرانهای خارجی و «دشمنتراشی» بر بحرانهای داخلی خود سرپوش بگذارند. این تاکتیک بیش از هر جای دیگر در جمهوری اسلامی کاربرد داشته است. در 30 سال حیات این نظام، ستیزهجویی در سیاست خارجی یکی از مؤثرترین حربههای رژیم برای سرپوش گذاشتن بر بحرانهای داخلی و سرکوب مخالفان خود بوده است. رژیم همچنین بر تأثیر جنگ و حمله خارجی در بسیج مردم برای دفاع از سرزمین میهنی خود واقف بوده و از آن حد اکثر بهره را به نفع خود گرفته است. آیت الله خمینی جنگ خانمانسوز هشت ساله ایران و عراق را «نعمت آسمانی» دانست، و آیت الله خامنهای همواره بر وجود دشمن (های) خارجی که مترصدند تا جمهوری اسلامی را سرنگون کنند تأکید کرده است. در فرهنگ جمهوری اسلامی، اصولا ایران همزیست مسالمتآمیز با سایر کشورها و بدون دشمن خارجی تصوّر پذیر نبوده است.
ولی تاکتیک بهرهگیری از بحرانهای خارجی برای سرکوب و تضعیف بحرانهای داخلی وقتی کارآیی دارد که حاکمیت از یک حد اقل اقتدار سیاسی برخوردار باشد. در دورانهای پیش از 22 خرداد 88، رژیم جمهوری اسلامی با مخالفان زیادی روبرو بوده است. ولی این مخالفتها همواره از حمایت اقلیتی از مردم روبرو بود و مخالفان هیچگاه نتوانسته بودند حمایت مردم را به صورت میلیونی جلب کنند. در این شرایط، سرکوب مخالفان چندان سخت نبوده، و بحرانهای خارجی (از جمله جنگ) این کار را به مراتب آسانتر میکرده است. ۲۲ خرداد این وضع را در هم ریخت. برای اولین بار در طول حیات جمهوری اسلامی، حاکمیت نه با اقلیتی کوچک و پراکنده یا محدود و بلکه با موجی عظیم از شهروندان روبرو شد که مشروعیت او را زیر سیال بردهاند و اقتدار او را به چالش میکشند. حکومت البته به این اندیشه افتاد که با اتخاذ روشهای معمول سرکوب خود این موج را بخواباند و هر نوع حربهای را (از جمله تهدیدهای مستقیم آقای خامنهای) به کار گیرد، ولی حوادث بعدی و از جمله روز قدس نشان داد که این حربهها به هیچ عنوان کارآ نبوده است.
جنبش سبز نشان داده است که وسیعتر از آن است که بشود آن را با تهدید و خشونت سرکوب کرد و عمیقتر از آن است که حکومت بتواند با دامن زدن به بحرانهای خارجی آن را خنثا کند. حکومتی که اقتدار داخلی خود را از دست داده است به سختی میتواند در شرایط حمله یا فشار خارجی به حمایت مردم دل ببندد. این حکومت همچنین در روبرویی با قدرتهای خارجی نمیتواند به عنوان حکومتی با اقتدار داخلی به مذاکره بنشیند و از منافع ملی کشور خود دفاع کند. حکومت در برخورد با مخالفان خود در سطح جهانی پشت خویش را خالی میبیند و نخواهد توانست از موضعی مقتدر و با اعتماد به نفس سخن بگوید. جمهوری اسلامی اکنون در چنین شرایطی و با علم به اقتدار ضعیف داخلی خود با نمایندگان کشورهای ۵+۱ به مذاکره مینشیند و نمایندگان یادشده نیز آگاهند که با چنین رژیمی روبرو هستند. اگر جمهوری اسلامی در مذاکرات مربوط به بحر خزر و مانند آن در شرایطی که از اقتدار داخلی به مراتب بیشتری برخوردار بود مجبور شد امتیازاتی بدهد تردید نباید کرد که در این مذاکرات به اعطای امتیازات بیشتری مجبور خواهد شد.
البته این امکان نیز وجود دارد که حاکمیت جمهوری اسلامی هنوز صدای مردم را نشنیده باشد و شیفته تبلیغات خود در مورد رأی 24 میلیونی برای احمدینژاد همچنان به ماجراجوییهای خود در صحنه بینالمللی ادامه دهد. در این صورت، حاکمیت ممکن است به سیاست سه جانبه خود یعنی عدم قطع غنیسازای هستهای، انکار هولوکاست و تهدید اسراییل با نمایش شهاب 3 ادامه دهد با این هدف که اسراییل یا کشورهای غربی را به واکنش شدید وادارد و آنان را به تحریمهای اقتصادی یا جنگ تحریک کند تا شاید مردم را به حمایت خود بکشاند. حاکمیت فعلی جمهوری اسلامی نشان داده است که در دیدن واقعیتها بسیار کور است، و از این رو نمیتوان اتخاذ چنین سیاستی را دور از انتظار تلقی کرد. در واقع با توجه به سیاست صاحبالزمانی حاکمیت و عملکرد گذشته آن، این رویکرد میتواند محتملتر باشد. کسانی که وظیفه خود را زمینهسازی برای ظهور امام زمان میدانند قاعدتا باید از تهدیدهای اسراییل استقبال کنند و یأس باراک اوباما از حل مسالمتآمیز بحران هستهای ایران را مبارک بشناسند.
روابط جامعه جهانی با جمهوری اسلامی به وضعیتی رسیده است که حاکمیت ایران یا باید بر خلاف رجزخوانیهای شبانه روزی خود از مواضع خویش عقبنشینی کند و به خواست قدرتهای غربی تن دهد یا با مقاومت در برابر آنان مردم ایران را در معرض تحریمهای اقتصادی یا خطر جنگ قرار دهد. برای حکومتی که اقتدار داخلی خود را از دست داده است اتخاذ هر یک از این دو راه هزینه سنگینی بر مردم ایران تحمیل خواهد کرد. اکنون کشورهای غربی بیش از هر زمان دیگر آمادهاند که تحریمهای جدیدی را علیه ایران وضع کنند. روسیه نیز در واکنش به تصمیم آقای اوباما مبنی بر حذف طرح ایجاد سیستم دفاع موشکی در اروپای شرقی، آمادگی یافته است تا با حرکت تحریم همراهی کند، و چین که در اقلیت واحد میماند به سختی میتواند در برابر تصمیم سایر اعضای دایمی شورای امنیت مخالفتی بکند. اسراییل نیز همچنان به شیپور جنگ میدمد. رژیم ضعیف ایران یا مجبور است به خواست غرب تن دهد یا با مقاومت خود تحریم و یا جنگ را برای مردم به ارمغان آورد. مذاکرات اول اکتبر به هر نتیجه بینجامد تأثیر سرنوشتسازی بر جمهوری اسلامی و مردم ایران باقی خواهد گذاشت.