iran-emrooz.net | Tue, 22.09.2009, 20:56
راه دشوار اما درستِ سازش، به مدیریت رفسنجانی
محسن حیدریان
|
تظاهرات گسترده مردم در روز قدس فقط نشانه شکست کودتا نبود. بلکه دستور کار سیاست ایران را نیز تغییر داد. خطبههای فطر آقای خامنهای پس از سه ماه، نخستین نشانه بازتاب اثر جنبش گسترده سبز در درون حاکمیت بود. پیام فطر این بود که خواست فرماندهان سپاه و راست افراطی برای دستگیری موسوی و کروبی و برقراری یک رژیم پاکستانی، نتوانسته به میانگین خواست نظام تبدیل شود. اما مهمتر از آن اعلان رسمی هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان رهبری بود که از «تدوین متنی برای انتقال فضای فعلی جامعه به فضای نقادی صحیح» خبر میدهد. ترجمه سیاسی پیام رفسنجانی به معنای جستجوی راه آشتی، در پی شکست کودتا و بازتاب اثر جنبش گسترده سبز در درون حاکمیت است.
راز قفنوسوار جنبش سبز که آنرا سرکوب ناپذیر کرده، در این است که این حرکت از درون جنبش انتخاباتی و مشارکت گسترده مردم در انتخابات سر بر آورد. این واقعیت در کنار رفتار چالشگرانه کروبی و موسوی و تلاشهای میانجیگرایانه رفسنجانی، مهمترین دلایل شکست اخلاقی و سیاسی کودتاگران و استمرار پیکار مردمیاند.
اهمیت سازش برای جنبش سبز
اما دشواری راه جنبش سبز، تنها شکست کودتا نیست. بلکه هوشمندی و انعطاف پذیری، آنرا فرا میخواند که به راه حلهای عملی رئالیستی نیز بیاندیشد. دشواری اصلی جنبش سبز در جامعه بشدت قطبی شده کنونی، این است که نه حکومت و نه جنبش سبز، هیچ کدام نمیتوانند به نقطه قبل از کودتا بازگردند. این بدان معناست که خطر اصلی در ادامه جدالهای فرسایشی، هدر دادن نیروها و امکانات و رسیدن به نقطهای است که راه هرگونه میانجیگری و سازش و گفتگو میان شهروندان و زمامداران مسدود شود.
ایران در وضعیتی است که افکار عمومی و جنبش سبز، اجازه تبدیل نظام سیاسی کشور به نظام مطلوب احمدینژاد و رهبران سپاه که نظامی همچون پاکستان است را نمیدهد. اما از سوی دیگر وزن سنگین نظامیان، نیروهای بسیجی و اقشار محروم و بیسواد و کم سواد جامعه و هواداران احمدینژاد، به حدی است که امکان دور زدن کل نظام و تحول سریع ایران به یک نظام دمکراتیک، تنها یک خواب و خیال است. این واقعیات، جای هیچ تردیدی در عقلایی بودن راه حل میانی، یعنی راه سازش و مدیریت آگاهانه بحران باقی نمیگذارد. برای تحقق این راه نه تنها باید خوشبین بود، بلکه با تمام توان، کار و پیکار کرد.
راه میانی رفسنجانی، چیزی جز ادامه تلاشهای او برای شکستن بن بست کودتا نیست. این راه باید شامل آزادی زندانیان و آزادی رسانهها، بازگرداندن اعتماد به مردم و بویژه ایجاد یک دگوگونی مهم در روبنای سیاسی جامعه باشد.
مردم ایران هم در انتخابات و هم با حضور میلیونی، رای، سخن و خواست خود را گفتهاند. اینک باید این شانس را به سیاستورزان و بزرگان نظام داد که در یک فضای آرام در جستجوی راه حلهای سیاسی بر آیند. سرنوشت یک ملت را نمیشود در خیابانها رقم زد. اما راه حل سازش به معنای راه "برد-برد" باید باشد. به عبارت دیگر جبنش مردمی بدون آنکه نیازی به پرداخت هزینههای انقلابی و رادیکال داشته باشد، باید رهبران اپوزیسیون را در تحقق اهداف اعلام شده آنها در موقعیت برتری در چارچوب نظام و قانون اساسی قرار دهد. یک راه بارها آزمون شده در سی سال گذشته جمهوری اسلامی کاهش یا افزایش اختیارات نهادهای موجود و یا ایجاد نهادهای تازه سیاسی است.
این راه حلی نه تنها شدنی بلکه مطلوب و سازنده نیز است. از امتیازات این راهحل هموار ساختن راه برای لغو نظارت استصوابی شورای نگهبان و گزیدن راههای سیاسی و مسالمتآمیز، در تحقق اهداف جنبش سبز است. این "راه حل میانی" اما خواستههای دو طیف درگیر را باید دربرگیرد و در عمل راست افراطی را که هیچ کس از مردم و مجلس گرفته تا مجمع تشخیص مصلحت و قوه قضاییه، از آن مصون و در امان نیست، به درون بطری خود بازگرداند.
اهمیت سازش و توافق در صحنه سیاست ایران تنها در محدود کردن راه سرکوب خونین جنبش همگانی سبز نیست. اگر راه سازش در ایران هموار شود، بدون تردید به مهار و کنترل نظامیان و نیز کاربرد حداکثر ظرفیتهای قانون اساسی منجر میشود. تمام تجربه سی سال گذشته ایران نشان میدهد که قانون اساسی ایران در شرایط بحرانی، متن قابل ترجمهای است که باز تعریف آن به آرایش قوای سیاسی و ضعف و نیرومندی جناحهای سیاسی بستگی دارد. همین ویژگیهاست که با توانمند شدن اپوزیسیون قانونی، امکان نهادی شدن جنبش مردمی در صحنه سیاسی را به حداکثر میرساند. اهمیت راه سازش، در
تمايز بنيادی آن همچون حکومت قانونی، با حکومت جباری است که تا یک قدمی تسخیر همه سنگرها پیش آمده است.
نباید فراموش کرد که تنها راه قابل پذیرش ازدوسوکه قبول آن به نوعی همان سازش متقابل است، کنارگذاشتن خواست ابطال انتخابات وتاکید بر آزادی زندانیان سیاسی و رهبران دستگیر شده اصلاح طلب و آزادی مطبوعات و رسانههای ملی است. رسیدن به این توافق، خود کارو پیکارِ بزرگی است. بدون اینکه هدف سازش آن باشد که بود ونبود همه نظام را زیرسوال ببرد. در این صورت بار دیگر فعالیت سیاسی در چارچوب قوانین موجود و شرکت در انتخابات مفهومی واقعی خواهد یافت.
اگر سیاست مدار هوشمندی چون دنگ پیائو شینگ توانست با طرحهای اصلاح طلبانه خود، زیر فشار خرد کننده نظامیان و رهبران فرسوده و قدرقدرت حزب کمونیست چین، با وجود دوبار زندانی شدن و اتهاماتی "خائن" و ضدانقلابی" راه این کشور را از فقر و عقب ماندگی به سوی یکی از ثروتمند ترین کشورهای جهان هموار کند، چرا چنین رویکردی در ایران شانس پیروزی نداشته باشد؟ آن هم ایرانی که دارای دهها رهبر سیاسی عاقل، هزاران فرهیخته و میلیونها مردم آگاه و مسالمت خواه است!