iran-emrooz.net | Thu, 17.09.2009, 11:43
شكستمعنوى و سیاسى حكومتگران
شكنجههاى جنسى، اعترافات اجبارى
گفتگو با دكتر حسن زهتاب
|
پنجشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۸۸
شهرام فرزانهفر
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
قطعنامه ۴۶/۳۹ مجمع عمومى سازمان ملل متحد
ماده اول ۱ـ از نظر این كنوانسیون (پیمان نامه) واژهى "شكنجه" به هر رفتارى اطلاق مىشود كه عامداً بوسیله یك مأمور رسمى، یا به تحریك و رضاى صریح یا ضمنى او و یا بوسیله هر فرد دیگر كه در موضع یك مقام رسمى عمل مىكند، به قصد كسب اطلاع و اعتراف از فرد مورد عذاب و یا شخص ثالث، اِعمال و باعث درد و صدمه شدید بدنى و روانى او مىشود. همچنین شكنجه بمعناى هر عملى است براى كیفردادن شخص نسبت به جرمى كه مرتكب و یا مظنون به ارتكاب آن شده است و نیز بمعناى اِعمال تهدید و فشار بر فرد مزبور یا شخص ثالث و یا هر عملى است كه مبتنى بر انواع تبعیض بوده باشد.
این تعریف از شكنجه، درد یا صدمهاى را كه منتج از كیفرهاى قانونى و برآمده از ذات این كیفرها است شامل نمىشود:
۲ـ این ماده هیچیك از اسناد بینالمللى و یا قوانین در سطح ملى را كه مقررات وسیعترى را در بر مىگیرند و یا مىتوانند بگیرند، نقض نمىكند.
منبع: "كنوانسیون منع شكنجه و دیگر رفتارها یا مجازاتهاى بیرحمانه، غیرانسانى یا اهانتآمیز سازمانمللمتحد" دسامبر ۱۰، ۱۹۸۴
اخبار تكاندهندهى شكنجهها و تجاوزاتجنسى نسبت به بازداشت شدگان، وجدانِعمومىِایرانیان و باورمندان حقوقبشر در جهان را بشدت آزرده، موجى از خشم و نفرت و تأثر برانگیخته و به یكى از چالشهاى بزرگ بین مردم و حاكمیت جمهورى اسلامى در ایران بدل شده است.
شكنجهدیدگان از دردهاى عمیقِ جسمى و روانى بخود مىپیچند، نزدیكان آنها مبهوت از این همه بىرحمى حكومتگران، و مردم ایران همدرد آنها و منزجر از آمرین و مجریان این اعمالِ غیرانسانى در جستجوى راهى براى تأمین حقوقشهروندى هستند.
از آنجا كه سركوبِ خشن حركاتِ اعتراضىِ مردم با بكارگیرى انواع شكنجهها و پلیدترین نوع آنها یعنى شكنجههاى جنسى، نه یك فرد را بلكه كلیت معترضان بالفعل و بالقوه را دربر مىگیرد، لذا آسیبهاىروانى منتج از آن نیز گستردهی جامعه را دربر مىگیرد.
در این باره با دكتر حسن زهتاب روانپزشك و فعالِسیاسى كه اكنون پزشك ارشد بخش آسیبهاىروانى در یكى از بیمارستانهاى سوئد مىباشد، به گفتگو نشستیم. هدف از این گفتگو، تأملى بر آسیبشناسى ضرباتروانى، بررسى جنبههائى از چرائى بكارگیرى خشونتِعریان توسط حاكمان و روشهاى التیام رنج و درد قربانیان است.
آسیبشناسى ضرباتِروانى
- آقاى دكتر زهتاب، اگر ممكن است پیش از هرچیز دربارهى آسیبشناسىى ضرباتِروانى توضیح دهید.
یكى از شناختهشدهترین آسیبهاى ناشى از ضرباتِشدیدروانى Posttraumatic Stress Disorder (PTSD) نامیده مىشود كه دهههاست در آسیبدیدگان جنك و سوانح طبیعى مورد بررسى و درمانگرى است.
مشاهدات و مطالعات انجام شده در دو دهه اخیر نشان داده است كه آسیبهاى روانى/فیزیكى در اثر شكنجه و از آن میان تجاوزجنسى از شدیدترین و عمیقترین آسیبها در نوع خود است.
نشانههاى آسیبهاى روانى نزد این دسته از قربانیان به سه گروه تقسیم مىشوند.
۱- به یاد آمدن صحنههاى دردناك:
آسیبدیده بطور مكرر وقایع دردناكى را كه بر او گذشته، در خواب و بیدارى، بیاد مىآورد. گاهاً صحنهها بقدرى واقعى هستند كه قربانى زمان و مكان را از دست مىدهد و در فضائى بین واقعیت و توهمات نوسان مىكند.
۲ -اجتناب از قرارگرفتن در شرایط و افكارى كه یادآور صحنههاى دردناك باشد:
دیدن صحنههاى مشابه، حتا شنیدن اصوات و بویژه حس بویائى خاطرات آن موقعیتهاى زجرآور را زنده مىكند، لذا آسیبدیده تلاش مىكند از مواجهشدن با موقعیتها و افكارى كه یادآور آن موقعیتهاى دردناك باشد، پرهیز كند. این امر گاهى منجر به درخود رفتن روانى و اجتناب قربانى از تماس با پیرامون خود مىشود.
۳- برانگیختگى و اظطراب شدید:
آسیبروانى موجب هراس شدید، بىقرارى، افسردگى، فراموشى، دلهره و توهمات مىشود كه مىتواند براى مدتى موجب اختلال در سیستم روانى آسیبدیده گردد.
باید توجه داشت كه ظرفیت دفاعى بدن، آسیبدیدگان روانى درمقابل بیمارىهاى جسمى مانند؛ بیمارىهاى عفونى، بیمارىهاى قلبى و مانند آن نیز كاهش مىیابد. قربانیان بمراتب بیش از افراد غیرآسیبدیده در خطر ابتلا به بیمارىهاى جسمى هستند.
قربانیان شكنجههاى جنسى و قربانیان اعترافات اجبارى، علاوه برآسیبهاى پیشگفته از مشكلات دیگرى نیز رنج مىبرند. این گروه از قربانیان، دچار احساس شرمندگى و گناه، احساس بىارزشبودن، تهىبودن، نپذیرفتهشدن در جامعه و ناامیدى مىشوند. عامل اخیر كه ریشه در فرهنگ و ارزشگذارىهاى اجتماعى دارد، از عوامل جدى بازدارنده در برداشتن گامهاى بعدى در تخفیف و درمان آسیبهاىروانى است.
اهداف شكنجهگران
- شكنجهگران از این اعمال خود چه اهدافى را دنبال مىكنند؟ آیا این رفتار تنها به دلیل تسویهحسابسیاسى با دگراندیشان یا رقباى سیاسى، ترس و وحشت ایجاد كردن در میان مخالفان است یا بدلیل ترس و بیمارى شكنجهگران است؟
- شكنجه معمولاً براى دو منظور استفاده مىشود.
۱. جهت كسب اطلاعات
در چنین مواردى هدف اصلى شكنجهگران تخلیهاطلاعاتى قربانى است. در رژیم شاه شكنجهگران اساس كار خود را بر تخلیه اطلاعاتى زندانیان قرار مىدادند و در این راه تعداد زیادى از شكنجه شدگان كشته شده یا دچارعوارض ناگوار جسمى و روانى ناشى از شكنجه مىشدند.
۲. درهمشكستن قربانى و یاران وى
آمرین و عاملین شكنجههاى اخیر در ایران عمدتاً هدف دوم را دنبال كردهاند، از جمله براى:
- ایجاد شوك و وحشت در جامعه
- درهمشكستن قربانى و حلقهى نزدیكان وى
- شستشوىمغزى و دراختیار درآوردن قربانیان و در صورت عدم موفقیت، تلاش براى محوسیاسى و حتا محوفیزیكى آنها.
- سركوبگران بر بستر برخى باورهاى دیرپاى در جامعه، كه بار گناه و شرمندگى را بردوش قربانیان تجاوزات جنسى و اعترافات اجبارى مىانداختهاند، قصد دارند قربانیان را در جامعه منزوى كنند.
- از اهداف دیگر آمران شكنجههاى جنسى برانگیختن احساسات و سوقدادن حركات مسالمتجویانهى مردم به عكسالعملهاى خشونتگراست، تا بدین بهانه بكاربردن خشونت و سركوب را توجیه كنند.
این نوع شكنجه قرابت دارد با تجاوزات و كشتارى كه براى پاكسازىهاى قومى و گروههاى اجتماعى بكار مىرود.
نمونهى این رفتار ازجمله در جنگ بالكان (یوگسلاوى سابق) نسبت به گروههاى مخالف مشاهده گردیده است. جنایات و تجاوزاتى كه در دادگاههاى بینالمللى به عنوان جنایت علیه بشریت شناخته شده است.
روشهاى درمانى و التیام بخشى قربانیان شكنجه
- براى التیام بخشیدن و درمان قربانیان شكنجه، چه روشهایى وجود دارد و نقش جامعه، و افراد در این مورد چیست و چگونه باید در این باره عمل كرد؟
عكسالعمل به ضرباتروانى و همچنین دورههاى التیامیابى در افراد مختلف یكسان نیست.
هر شخص با توجه به مجموعهى عوامل فردى، خانوادگى و اجتماعى داراى ظرفیتهاى معینى است. هر فرد به میزان معینى مىتواند در مقابل شكنجههاى جسمى و روانى مقاومت كند.
نكتهى قابل تأكید آن است كه، این تجاوزاتجنسى پیش از همه، اهدافسیاسى را دنبال مىكند نه ارضاع جنسى را، لذا در اینجا توجه به عوامل اجتماعى-سیاسى از اهمیت بسزائى برخوردار است.
۱. عوامل اجتماعى
یكى از اهداف شكنجهگران منزوى كردن قربانیان در جامعه است. در گذشتهاى نه چندان دور، افرادى كه مورد تجاوز قرار گرفته و كسانى كه در اثر شكنجه به اعتراف وادار شدهاند، نهتنهاموردحمایت جامعه قرار نمىگرفتند، بلكه تعدادبسیارى مورد بىمهرى، سرزنش و حتا انزوا نیز قرار داشتهاند. شكنجهگران روى اینگونه قضاوتها در جامعه حساب باز مىكنند.
برخورد منفى با آسیبدیدگانجنسى در جوامعى مانند ایران، بر بستر مجموعهاى از باورهاى مذهبى و مفاهیم دیگر فرهنگى كه غیرت و شرف را با مسائل جنسى منطبق مىكرده است، شدت بیشترى داشته است. اكنون شاهد صحنههائى هستیم كه نشان از دگرگونى در نوع نگرش وعملكرد مردم ایران دارد.
كشور ما خیزشى را تجربه میكند كه مهر و نشان نسلى جدید را با درجه بالاى بلوغ فكرى و سیاسى برخود دارد.
مردمى كه دادگاههاى تفتیشِعقاید جمهورىاسلامى، واداركردن متهمان به اعترافاتِاجبارى را به تمسخر گرفته و فریاد برمىآورند "من هم اعتراف مىكنم كه..." و شكنجهدیدگان جنسى كه با بیان آنچه بر آنها رفته است، تمامى دستگاه حاكم را در پیشگاه مردم ایران و جهان به محكمه كشیدهاند. اینها نشان از ارزیابی غلط شکنجهگران، از رسیدن به اهدافیست که دنبال میکنند.
۲. انگیزه و امید
بههرمیزان انگیزه، آرمانخواهى، باورمندى وامیدوارى فرد آسیبدیده به راهى كه در آن ارتباط مورد آزار قرار گرفته است بیشتر باشد و تقویت شود، زمینهى مساعدترى براى التیام آسیبهایش وجود خواهد داشت.
علاوه بر باورمندىهاى فردى، ابراز همدردى با آسیبدیده كه نشانگر درك موقعیت و شرایط وى باشد، مىتواند تحمل آسیبهاى روانى را نزد قربانى افزایش دهد.
بخاطر داریم آنهنگام را كه زندانیان سیاسى زمان شاه پس ازسالها زندان، با داغ شكنجهها بر تن و روان، با خیزش عظیم مردم در سال ۱۳۵۷ از زندان رهائى یافتند. استقبال پرشور و آغوش پرمهر مردم و قدردانى از آن مبارزان، التیامبخش آسیبهائى شد كه بر آنها وارد آمده بود.
۳. مراجعه به متخصصین درمانى
درمان آسیبدیدگان معمولاً با تركیبى از روشهاى داروئى و غیرداروئى همراه است. تماس با درمانگر آسیبهاى روانى در بسیارى از موارد به التیام و درمان، كمك شایانى مىكند.
در برخى از موارد، فرد آسیبدیده آمادگى و یا تمایل به تماسگیرى با درمانگران را ندارد. در چنین مواقعى نباید به آسیبدیده اجبار كرد، بلكه مناسب است كه یكى از نزدیكترین افراد كه مورد اعتماد فرد آسیبدیده باشد با وى در تماس نزدیك قرار گیرد و از سوى دیگر خود از راهنمائى یك مشاور و متخصص بهره گیرد.
آسیبدیدگى روانى جامعهى ایرانى
- در جامعه ایران با درنظرداشتن مجموعهى زمینههاى فرهنگى، شرایط سیاسى و امكانات موجود، تا چه اندازه به آسیبدیدگىهاى روانى توجه مىشود؟
- اقدام شجاعانه و مسئولانهى مهدى كروبى در برملا كردن شكنجهها و تجاوزات سیستماتیك جنسى موجب شد تا درد و رنج عمیق قربانیان در سطح ملى و بینالمللى پژواكى عظیم بیابد.
بغض نهفته در سینههاى ایرانیان تركید، میلیونها ایرانى همراه با قربانیان و خانوادههاى آنها دردمند شدند، دچار كابوس گشتند، گریستند و از خشم و نفرت به حاكمان انباشته شدند.
خشم، نفرت و تأثر همراه با دهها خاطره از ضربات روانى كه طى سالهاى متمادى بر ایرانیان گذشت، دوباره جان گرفت. چهرههاى معصوم نداها، سهرابها، ترانهها، محسنها و... یادآور هزاران قربانى بىنام و نشان یا نامآشنائى شد كه طى سالهاى متمادى پرپر شدند. یادآور سالها تحقیر و سركوب ایرانیان توسط حكومتگرانى شد كه ابتدائىترین حقوق انسانى را لگدمال قدرت طلبى، جهل و خرافهپرستى خود كردهاند.
اكنون فریاد مظلومانهى هزاران قربانى كه طى سالهاى گذشته گوش شنوائى نیافته بود، بربستر زمینه مساعد اجتماعى پژواكى درخور یافت. برملا شدن جنایاتى كه نه تنها رسوائى حكومتگران و سردمداران جمهورى اسلامى را درپى داشت، بلكه امكانى فراهم آورد تا جامعه ایرانى نیز در اعماق خود به كنكاش بنشیند.
این همه نشان از تغییر در فرهنگسیاسى و روانشناسى اجتماعى جامعهى ایرانى دارد. اكنون مردم با آسیبدیدگان ابراز همدردى دارند، آنها را قربانى مىدانند و حكومتگران را محكوم میكنند. این بلوغ اجتماعى غرورانگیز نیاز به حراست و تعمیق هرچه بیشتر دارد.
- شرمسارى از آن كیست؟ قربانى یا شكنجهگر؟
- همانگونه كه پیشتر گفته شد، رابطهاى مستقیم بین احساس شرمسارى قربانیان شكنجههاى جنسى و قضاوتهاى جامعه وجود دارد.
قربانى احساس شرمسارى مىكند زیرا براین باوراست كه جامعه، مورد تجاوز قرار گرفتن و یا تن دادن به اعترافات اجبارى را موجبى براى شرمسارى قربانى مىداند. اینگونه باورهاى جان سخت با ترفندها و فشارهاىروانى شكنجهگران تشدید مىیابد هنگامیكه شكنجهگران به قربانیان مىگویند: "بلائى سرت مىآوریم كه تا عمر دارى نتوانى سرت را بلند كنى" و یا "كارى مىكنیم كه به مرگ تدریجى دچار شوى و یا خودت را بكشى" و...
اكثر قربانیان تجاوز دچار بحران درونى مىشوند. حتا آنهائى كه ظرفیت بالاى تجزیه و تحلیل مسائل را دارند، به لحاظ احساسى دچار التهاب شدیدى مىشوند كه براى غلبه برآن احتیاج به حمایتهاى عاطفى و درمانى دارند.
مبارزه در عرصههاى مختلف جریان دارد. یك عرصهى بسیارمهم، نشان دادنِ شكستِمعنوى، اخلاقى و سیاسىِ جنایتكاران حاكم است. قربانیان شكنجه با برملا كردن آنچه بر آنها رفته است ،نقشى جدى دراین مبارزه بعهده گرفتند.
جرأت و شهامت قربانیان و بستگان آنها، نیازمند حمایت عاطفى، معنوى و عملى جامعه است تا در یك كنش و واكنش بر قدرت تأثیر و نفوذ خود بیفزاید. پىگیرى این تجاوزات در ایران و مجامع بینالمللى براى به مجازات رساندن آمرین و عاملین آن اهمیت بسزائى دارد.
نهاد روحانیت نیز در بوته آزمایش قرارگرفته است
اگر در این لحظات حساس كه مردم در خیابانها كشته مىشوند، مورد شكنجه، تحقیرو تجاوزات جنسى قرار مىگیرند، نهاد روحانیت به حمایت ازآسیبدیدگان نشتابد وبه احقاق حقوق آنها یارى نرساند، مطمئناً جایگاه خود را بعنوان تكیهگاه معنوى باورمندان دینى متزلزل خواهد یافت.
- آیا بكار بردن خشونت، برپائى دادگاهها بدون حق دفاع، اجبار به اعتراف و مجازات متهمان جایز است؟ اساساً چه تفاوتى بین شكنجهگران و شكنجهشدگان پیش و پس از انقلاب وجود دارد؟
- در نگاه اول بنظر مىرسد پاسخ روشن است. جامعهى ایرانى نزدیك به ۳ ماه است اعمال حكومتگران ایران را بشدت محكوم كرده و با برپائى تظاهرات و بسیارى از ابتكارات دیگر خواهان رعایت حقوقبشر در ایران شده است.
نكتهى قالب تأمل این است كه آیا همین خواستهها و حقوق را براى جنایتكاران هم قائلیم؟ یعنى ما معتقدیم جنایتكارانى مانند مرتضوىها كه دستشان تا آرنج درخون مردم فرو رفته، مىباید با حق وكیل و با حق دفاع از خود محاكمه شوند؟
پاسخ به این سئوال نگرش ما را به امر دمكراسى و حقوقبشر محك مىزند.
در انقلاب ۵۷، زمانیكه نصیرى رئیس ساواك، مسئول شكنجهها و كشتار مبارزان و مخالفان رژیم شاه، بدون داشتن حق وكیل و دفاع از خود با حكم دادگاه انقلاب تیرباران شد، اكثریت قریب به اتفاق مردم ایران ابراز شعف كردند.
آن روز با تأیید این روش، دمكراسى و حقوقبشر زیر پا نهاده شد و پایههاى جنایات امروز هموار گردید.
باید اینرا در ذهن خود حک كنیم: حقوقبشر و اصول دمكراسى را پاس داریم و آن را به زمان، مكان، شرایط و افراد مربوط نكنیم.
ایرانیان اكنون بیش از هرزمان دیگر باورمندى خودرا به حقوقبشر، نفى خشونت درهمه اشكال آن، بیان مىدارند. این دست آورد بزرگى است.این نهال را باید پاس داشت و پرورش داد تا در اندیشه و رفتار اجتماعى جامعهى ایرانى نهادینه شود.
- در خاتمه شما بعنوان یك روانپزشك و یك فعال سیاسى جه رهنمودى براى مقابله با اعمال شكنجه و عواقب ناشى از این عمل دارید؟
در نگاهى كلى میتوان گفت كه در مقابله با شكنجه ۲ پارامتر نقش جدى دارند.
۱- رشد آگاهى اجتماعى كه شكنجه و نقض حقوق بشر را برنتابد
۲- برقرارى دمكراسى و ایجاد مكانیسمهاى كنترل قدرت
نشانههاى روشنى دیده میشود كه رشد آگاهى اجتماعى در ایران، خواست آزادى و حقوقشهروندى را از مرحلهى گفتمانى به مرحله كردارى وارد كرده است، لذا آنچه را آرزو مىكردیم، یعنى همنوائى ایرانیان براى دفاع از حقوق خود، وارد مرحله عملى مىشود.
بر بستر چنین تحولاتى است كه پتانسیل بالاى مشاركت را، نه تنها براى پسراندن استبداد، بلكه در وجه ایجابى آن، یعنى برقرارى دمكراسى را مشاهده مىكنیم. این امر براى جامعهى ایرانى، بیش از پیش روشن شده است كه در نبود دمكراسى همواره خطر استبداد و شكنجه وجود دارد.
امروز مردم ایران رأى خود، مشاركت در سرنوشت كشور را مىخواهند و براى بدست آوردن این پایهاىترین حق خود هزینههاى گزافى مىپردازند.
در مرحله كنونى براى موفقیت در راه محو شكنجه و التیام آسیبهاى روانى ناشى از آن مىتوان از جمله به راهكارهاى زیر اشاره كرد:
* برملا كردن هرچه بیشتر جنایات حكومتگران در عرصه ملى و بینالمللى وجلب حمایت براى رعایت حقوقبشر در ایران
* حمایت همه جانبه از قربانیان شكنجهها و اعترافات اجبارى
* همبستگى با خانوادههاى قربانیان
* تلاش براى تقویت همبستگى ملى در مخالفت با شكنجه و براى رعایت حقوق بشر
* هرچه رساتر كردن فریاد مردم ایران براى دادخواهى در عرصه ملى و بینالمللى درمحكومیت متخلفان و به مجازات رساندن آنها.
توجه داریم كه هرموفقیتى براى جنبش اعتراض هم یك پیروزىسیاسى براى مبارزه در راه دمكراسى و هم التیامبخش آسیبهاىروانى در بعد اجتماعى و فردى است.
با سپاس از وقتی که در اختیار ما قرار دادید