شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ - Saturday 23 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 05.06.2005, 21:49

در ضرورت تداوم اصلاحات


مليحه محمدی

دوشنبه ١٦ خرداد ١٣٨٤

این نیرویی که امروز در اثبات شکست جنبش اصلاحات در ایران، و به قصد تحریم انتخابات، تلاش خستگی ناپذیر می‌کند، همه می‌دانیم، که مجموعه ناهمسازی است! اندیشه سیاسی، پایگاه اجتماعی و بویژه تاریخ آن نه متفاوت، که بسیار متضاد است. به نوعی که در مورد برخی از آنان تنها عاملی که هر ازگاه موجب هم رأی و هم آوایی شان می‌شود، همین رویداد ناگزیرِ انتخابات است!
به یک نمونه برجسته از این اتحاد پرتناقض، اما ناگزیر نگاه کنیم: ترکیب ناهمگونی از باسابقه‌ترین تحریم‌گران که به نظر می‌رسد ورزیدگی و تمرکزشان در امر تحریم به مانعی جدی در راه تلاش آنان برای یافتن نحله‌های دیگر اقدام سیاسی بدل شده است.
در مقام ادعا شاید عجیب به نظر برسد که شاخص‌ترین‌های مدافع تحریم دو گروهی هستند که تاریخ و سوابقی را با خود حمل می‌کنند که نه تنها متفاوت و متضاد بلکه علیه یکدیگر است! این دو دسته از مخالفان که از ثابت قدم‌ترین تحریم‌گران هستند، گروهی مبارزان باز مانده از جنگ با رژیم گذشته، و گروه دیگر هواداران آن رژیم هستند! آیا این همگرایی آنچنان روی داده است که بتوانیم خوشبین و امیدوار باشیم که پایانی منطقی بر تقابلی نهاده شده و یا بازنگری درستی در راهبردهای گذشته به وقوع پیوسته است؟ نه، و کاملاً به عکس! نکته ناخوشایندی در این همگرایی نهفته است و آن اینکه، منطق نهفته در استراتژی سیاسی هر دو، هم رژیم گذشته و هم فعال‌ترین مخالفان آن، همواره مخالفت با امر انتخابات را ایجاب می‌کرده است! از موضع خیر یا شر، در گذشته یا حال، و اگر بخت یاری نکند در آینده!
اینکه دو جریان سیاسی برخلاف مضمون متفاوت اهداف و آماج‌های‌شان، هر بار و در هر رویکرد نوینی، سیاست‌هایی اینچنین منطبق بر یکدیگر اتخاذ می‌کنند، فقط درنگاه اول غریب می‌نماید! اما واقعیت این است که همسانی رفتار سیاسی این دو گروه نه اینقدر که به نظر می‌رسد غریب است و نه اینک و امروز پدید آمده است!
داستان اینان داستان ِ حکومت کنندگانی ست که جز زبان زور، زبان دیگری را به رسمیت نمی‌شناختند و با لجاجت توانستند به حکومت شوندگان‌شان نیز این را بقبولانند!
حکومت شاه با اعتقاد به این اصل، کار زور و خشونت را به جایی رساند که توانست رهبر مبارزات ملی مردم را در حضور همان مردم و همه همرزمانش تا پایان عمر در خانه خود زندانی کند و اجازه برگزاری سنتی‌ترین رسم را نیز در عزای او نداد و با این خیال خوش که دیگر همه پادشاهان "آسوده بخوابند."

با پرچم شکسته و رهبری در بند، در میانه عمر و همه دردهای لاعلاجش... تسلیم زور شدن غریب نیست؛ غریب آن است که از جوانان چنین تسلیمی را چشم داشته باشیم.
آری! اگر ملیون ایران در تاریخی از سالهای عمر خود بودند که پس از آن غافلگیری، از پا درآمدند و روحیه و انگیزه‌های ادامه مبارزه یا ایجاد حرکت تازه‌ای را از دست دادند، نسل بعدی خود را بدون آنکه بخواهند، با همین باور که جز زبان زور زبان دیگری کارساز نیست به میدان فرستادند! آن اخطار تاریخی بازرگان در دادگاه که "ما آخرین اپوزیسیونی بودیم که با مسالمت با شما سخن گفتیم" اگر خواب خوش آنان را آشفته نکرد، اما پیامی نیز شد برای نسل آتی مبارزان!
جنبش چریکی قد برافراشت از فرزندان ملی‌یون مسلمان شکست خورده تا اولاد خشمگین توده‌ای‌های هم شکسته و هم انگ‌خورده! در اصرار بر گزینش شیوه‌ای دگرگونه از پدران خود، نانوشته هم داستان شدند تا همانگونه که حکومت خواسته بود ثابت کنند، زور را به عنوان تنها زبان گفتگو به رسمیت شناخته و بکارش می‌گیرند. اینبار علیه حاکمان، علیه ظلم و برای عدل!
برای بسیاری از بازیگران پنهان و آشکار صحنه سیاست، از آن پس هر چه رفت، هنوز در مقابل دیدگان است و به تاریخ گذشته نپیوسته است و آنچه را که از وقایع بر این ملت رفته است، همگان یکسان دیده‌اند. تفاوتی اگر هست در برداشت‌های گوناگون از رویدادهاست و پیش بینی‌های متفاوت برای آینده و ایضاً راهبردهای متفاوت برای امروز و از جمله اینکه ،برخی از ما در اتخاذ سیاست برای امروز، در پیش بینی آینده نزدیک، نگاهی به گذشته را دنبال کرده ایم که می‌تواند به روشنی نشان دهد که تا مقطع انقلاب بهمن، نه حکومت ونه اپوزیسیون هرگز انتخابات را برنتافته و ارجی برای آن قائل نبوده اند. نوعی از منطق سیاسی که هردو پذیرفته بودند این را حکم می‌کرد و کرد. حکومت خوشنود بود که مردم اغلب از تاریخ انتخابات‌هایی که او برگزار می‌کند نیز با خبر نمی‌شوند و در عین حال مجلسی هست و حقوق بگیرانی که همان اند که او نیاز دارد تا به مددشان در داخل و خارج حکومت کند و نمایش دهد.
اپوزیسیون نیز خوشنود بود که بانک مسلسل اوست که جایگزین صندوق‌های پر حقه انتخابات می‌شود. آینده نشان داد که هر دو چگونه برخطا بودند.
امروز باید که گذشته چنین آینده‌ای نگردد. مقصر هرکس و هر کجا که بوده و هست، از انواع گوناگون خشونت چه مسلحانه آنچنان که مبارزان زمان شاه کردند و چه سیاستمدارانه آنچنان که حزب توده ایران کرد، سودی نبرده‌ایم. خشونت همواره خشونت زاییده است و گشودن ِ راه جز به تأمل و درنگ ممکن نشده حتا اگر رکود ناخواسته‌ای را پیش آورده باشد آنچنان که فاصله فضای پر خشونت گذشته بود، تا خرداد ٧٦.
لازم است همه آنانی که در این سالها با هر بیانیه و خطابیه در صدد اثبات بیهودگی حرکتی برآمده‌اند که در فضای رکود و خمود، آگاهی نوین ملتی را نمایاند؛ به عمق تجربیات این ملت از تاریخ تشکیل احزاب و سازمان‌های اپوزیسیون تا همین اکنون، بار دیگر بیاندیشند. به تاریخ خود بنگرند و به یاد بیاورند که کی و کجا توانسته اند نهایت خواست خود یا جامعه را متحقق کنند و چرا هرگز برنامه کوچکتر اما اجرا شده‌ای را در تاریخ خود و میهن خود ثبت نکرده‌اند!
چگونه می‌خواهند ثابت کنند که به انتخابات به عنوان اهرمی برای دموکراسی ارج قائل‌اند وقتی در شرایطی که انتخاب‌های گوناگون ــ گیرم نه ایده‌آل ـ برای مردم ممکن است و آنان نه تنها گزینه ای ندارند که مردم را نیز به نشستن در خانه‌ها دعوت می‌کنند؟
دموکراسی در هر کجای جهان به درجات رشد کرده است و همزاد توأمان‌اش انتخابات، راهی همپای آن و به همان اندازه دشوار و کند سنگین پیموده است. انتخابات و شرایط برگزاری‌اش در هیچیک از دموکراسی‌های موجود به شکل امروزی از آغاز نبوده است؛ همیشه همه فرصت انتخاب کردن نداشته‌اند، همه از امکان انتخاب شدن برخوردار نبوده‌اند و هنوز در همه جای جهان این شرایط یکسان نیست! اما شرایط آزادی انتخابات در هیچیک از وجوه لازم آن خلاصه نمی‌شود. نه آزادی رأی دادن، نه آزادی انتخاب شدن، نه آزادی تبلیغ کردن، تکمیل هیچیک از این وجوه به تنهایی به منزله تحقق همه شرایط نیست و نیز این صحیح است که در ایران یکی از پرنقصان‌ترین شیوه‌های انتخابات رایج است! آنچه اما شرط اصلی باید باشد، پیشرفت ملموسی در همه این امور است و هیچ انصافی نمی‌تواند شرایط کلی آزادی انتخابات را که اینک در ایران موجود است با هیچیک از گذشته‌های دور و نزدیک در جمهوری اسلامی یا در نظام پادشاهی، کشوریکسان بگیرد.
نتیجه این انتخابات هر چه که باشد با این اعتلایی که جنبش آزادیخواهی در ایران به مدد پی‌گیری خواست‌های اصلاح‌طلبانه یافته، نمی‌تواند جامعه را به عقب بازگرداند و محکوم است که دستاوردهای مردم را در دوم خرداد ٧٦ پاسداری کند و غنا ببخشد. نیروی تحول طلب و آزادیخواه در ایران با توجه به همه تجربه‌ها، کمی و کاستی‌ها و توان خود و جامعه خود، به لحاظ تاریخی موظف است که از تلاشهای شرافتمندانه دکتر معین و متحدانش حمایت کند. گرچه من هنوز بر آنم که مصلحت جامعه ایران نه در پیروزی نهایی معین و در گیری فرسایشی او با مجلس هفتم که در برآمد درخشان یک اپوزیسیون معقول و قانونی در کشور است. باشد تا میهن ما نیز از دور تسلسل حماسه و فاجعه رهایی یابد، انتخابات با انتظارات و درآمد‌های معمول جهان توسعه یافته در آن شکل بگیرد و از زنجیره جنبش و نهضت و انقلاب رها شده به جاده ترقی و رفاه گام بگذاریم و تا بخشی از ما قادر شویم که آرمان‌های عدالتخواهانه مان را در امنیت پی بگیریم.

ملیحه محمدی، ١٥ خرداد ٨٤



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024