iran-emrooz.net | Sun, 05.06.2005, 21:31
برای ایستادگان در میانه شکاف
ضرورت پرهیز از غبارآلودگی سیاسی
شایا شهوق
دوشنبه ١٦ خرداد ١٣٨٤
انتخابات دوم خرداد ٧٦ سبب شد تا در فضای سیاسی ایران، نوعی صف آرایی به شکلی پر رنگ خود را به نمایش در آورد. اما این صف آراییها خواستههایی را با خود حمل میکردند که شاید نظام حقیقی و در نهایت حقوقی کشور ظرفیت پذیرش آنها را در خود نمیدید. خواستههای صفآرایی جدید در یک جمله توزیع کردن قدرت سیاسی و اقتصادی مردم در سطوح جامعه بود. با مروری بر تحلیلهای سیاسی منتشر شده در هشت سال گذشته میتوان نام گذاریهای متعددی را برای مشخص کردن دو سوی این صف آرایی یافت. "چپ و راست"، "اصلاحطلب – محافظهکار" ، " اصلاح طلب – اقتدارگرا" و "دموکراسی خواه - اقتدارگرا" از نامهایی است که برای ایستادگان بر دو سوی صف آرایی سیاسی فعال در این هشت ساله به کار رفت. این نامها که در یک نگاه اجمالی میتوانند به یکدیگر شباهت داشته باشند، با تفاوتهای ظریفی از یکدیگر تمیز داده میشوند. چنین تفاوتهای اسمی میتوانست در عمل فضای سیاسی را دچار غبار آلودگی کند و البته در چنین غبار آلودگی سیاسی بسیاری از نیروهای سیاسی آگاهانه و یا نا آگاهانه در جایی غیر از صف خود ایستادند. یعنی شاید یک "چپ اقتدارگرا" به واسطه "چپ" بودن در لیست انتخاباتی اصلاحطلبان جای میگرفت و یک راست قایل به انجام تغییرات در جناح محافظهکار قرار میگرفت. و در نهایت اقتدارگرایان نیز این حق را به خود میدادند که بگویند "ما اصلاحطلبتریم".
یکی از واژههایی که بیشترین کاربرد را در نامگذاری این صف آرایی داشت،واژه "اصلاحطلبی" بود. این واژه بیان کننده "روش" است و نه "هدف". به همین خاطر هر نیروی سیاسی میتواند خود را اصلاحطلب بداند. به عنوان نمونه با پیش فرض قرار دادن بازی در عرصه حاکمیت دوگانه، "جمهوریخواهان" میتوانند خود را اصلاحطلب بدانند و برای تقویت "جمهوریت" راهکار "اصلاح" شاخ و برگ هسته مرکزی قدرت را در پیش گیرند و در طرفی دیگر اقتدارگرایان نیز با انتخاب روش "اصلاح" شاخ و برگهای "جمهوریت" ، خود را "اصلاحطلب" بنامند. اما جریانی را در نظر بگیرید که هدف اصلی خود را رعایت هرچه بیشتر " حقوق بشر" در جامعه میداند ، لازمه رسیدن به چنین هدفی را استقرار "جمهوری و دموکراسی (بنا بر تعاریف حقیقی)" در کشور میداند؛ این امر طبیعی است که جریانهایی که دموکراسی را به رسمیت نمیشناسند و هیچ الزامی به رعایت حقوق بشر نمیبینند، نمیتوانند خود را دموکراسیخواه و طرفدار حقوق بشر بنامند.
ذکر این مقدمه فتحبابی است برای ورود به بحثی که امروز به دغدغه اصلی نیروهای دموکراسی خواه در داخل کشور تبدیل شده است. امروز دو جریان در داخل کشور از تشکیل جبههای واحد برای گرد آمدن دموکراسی خواهان سخن میرانند. در یک سو اصلاحطلبانی قرار دارند که هنوز بر وجود ظرفیت اصلاح پذیری و دموکراتیزه شدن نظام با ساختار موجود پای فشاری دارند و گروهی نیز بر این باورند که این ساختار بیش از این قدرت دموکراتیزه شدن را ندارد. به باور نگارنده در شرایط موجود این دو جریان را نمیتوان در زیر یک سقف گرد آورد. چرا که گروههای مرجع سیاسی باید بر مبنای جهت گیریهای اجتماعی صف آرایی کنند و به نظر میرسد که این صف آراییها نسبت به سالهای پیشین دچار تغییر شده است.
در هر جامعه صف آراییهایی وجود دارد که بر مبنای شکافهای موجود در آن جامعه شکل میگیرد. برخی از صف آراییهای اجتماعی به صورت فعالتری خود را نمایانتر میسازند و این امر در بازههای زمانی مختلف متغیر است. فرض نگارنده بر این است که شروع پر رنگ شدن شکاف "ملت – دولت" پدیدآورنده دوران "اصلاحات" شد. در حقیقت مردم به طلب کاری حقوق خود از حاکمیت، وارد عرصه انتخاباتی کشور شدند و برخی از فعالان سیاسی پذیرفتند تا به نمایندگی از این مردم وارد عرصه حاکمیت شده و حتی برای بقای سیاسی خود ، کف مطالبات مردم را به حاکمیت گوشزد کنند. نزدیک شدن بخشی از جامعه و نیروهای سیاسی بیرون حاکمیت و بخشی از نیروهای سیاسی درون حاکمیت به یکدیگر ، سبب شد تا نیروهای یاد شده با قرار گرفتن در میان شکاف "ملت - دولت" از فاصله گرفتن دو سوی شکاف و در نهایت ایجاد نزاع بین این دو سو برای مدتی جلوگیری شود.
با پذیرش این امر که امروز شکاف "ملت – دولت" فعالترین شکاف اجتماعی – سیاسی موجود در آستانه انتخابات است، میتوان این نتیجه را استنباط کرد که صف آرایی نیروهای سیاسی نیز باید بر مبنای "اپوزیسیون – پوزیسیون" سازمان یابد. به عبارت سادهتر امروز شکاف "ملت – دولت" چنان پر رنگ مینماید که ایستادن در میان این شکاف را هم برای اصلاحطلبان و هم برای اپوزیسیون غیرممکن مینماید.
شواهد نیز بر آن دلالت دارد که مرزبندی در دو سوی این شکاف بیش از پیش در حال شفاف شدن است. از طرفی عدهای از نیروهای سیاسی پیش از اعلام صلاحیتها با انتشار بیانیهای معروف به ٦١٥ امضایی ، با اعلام عدم شرکت خود در سمت خارج از قدرتِ شکاف ایستادند و از سوی دیگر آقای مصطفی معین نامزد جریان اصلاحطلب درون حاکمیت نیز با پذیرش ادامه حضور در انتخابات پس از تایید با "حکم حکومتی" نشان داد که خود و هوادارانش سمت قدرت حاکمه را برای ایستادن برگزیدند.
در روزهای اخیر برخی حرکتهای سیاسی از تلاش برای دوباره سازی یک جریان در میانه شکاف "ملت – حاکمیت " خبر میدهد. هم زمان با تلاش نیروهای اپوزیسیون برای تشکیل جبههای فراگیر، مصطفی معین در بیانیهی اعلام حضورش در انتخابات از عزم برای تشکیل جبههای فرگیر بر دو محور "دموکراسی" و "حقوق بشر" سخن گفت و چند روز پس از آن "نهضت آزادی ایران" و "فعالان ملی – مذهبی" به عنوان دو گروه از اپوزیسیون از این حرکت استقبال کردند.
هر چند که وجود یک جریان اصلاحطلب با گفتمان دموکراسی خواهی در درون حاکمیت ، به شرط توان ادامه حضور در قدرت، موجب خرسندی برای سایر نیروهای دموکراسی خواه است، اما توجه به چند پرسش ضروری مینماید.
١ – آقای معین و حامیانش به صراحت نسبت به دموکراسیخواهانی که خواهان تغییرات ساختاری در نظام حقوقی کشور هستند، مرزبندی کردهاند. با توجه به اینکه خیل عظیمی از دموکراسیخواهان، از جمله افراد و نیروهای دوست و همفکر قدیمی ایشان ، امروز قایل به تغییرات ساختاری هستند، آقای معین چگونه میتوانند پرچمداری جبههای فراگیر از تمام نیروهای دموکراسیخواه را بر عهده بگیرند؟ در صورت گرد هم آمدن تمام دموکراسیخواهان در زیر یک سقف ، با توجه به این امر که دو جریان دموکراسیخواه درون و بیرون حاکمیت در هدف مشترک اما در روش با یکدیگر اختلاف دارند و با وجود این اختلاف روش کلی و اساسی چگونه میتوانند در مورد هر عمل سیاسی به جمع بندی برسند؟
٢ – نهضت آزادی و ملی – مذهبیها به کرات از تغییر در ساختارهای حقوقی و حقیقی نظام سخن گفتند و از این امر دفاع کردهاند. با توجه به خط قرمزهای اصلاحطلبان، آیا در صورت پذیرش حضور این دو جریان اپوزیسیون در جبهه دموکراسیخواهیِ اصلاحطلبان حکومتی، در میان همفکران و هواداران خود به عدول از مواضع خود متهم نمیشوند؟ و آیا این دو جریان سیاسی حاضر میشوند با قرارگیری در "پوزیسیون" ، آن دسته از هواداران اجتماعی خود را که تنها به دلیل داشتن نقش "اپوزیسیون" از آنها پشتیبانی میکردند، از دست بدهند؟ در صورت کاهش پشوانه اجتماعی، این دوجریان سیاسی چگونه میخواهند حضور سیاسی خود را به قدرت تحمیل کرده و اهداف جنبش دموکراسی خواهی را پیش برند؟
٣ – آیا اعلام تشکیل جبهه دموکراسیخواهی توسط اصلاحطلبان و پشتیبانی نهضت آزادی و ملی – مذهبیها، یک استراتژی برنامه ریزی شده است یا تنها یک تاکتیک انتخاباتی است؟ تمام این جریانها باید به این نکته توجه کنند که ممکن است پس از انتخابات شرایطی فراهم شود که دیگر اجازه حضور در قدرت که لازمه اصلاح از درون است به ایشان داده نشود. در صورت بروز این احتمال این جریانها تا چه زمانی میتوانند کماکان روش ورود به قدرت و اصلاح از درون را بدون تهدید بقای سیاسی خود دنبال کنند؟
به هر حال طرح این مطالب و پرسشها از سوی نگارنده تنها برای کمک به شفاف شدن فضای موجود است و باز هم تاکید میکنم که بر این باورم که تشکیل جبههای از دموکراسی خواهان درون حاکمیت، به موازی تشکیل چنین جبههای در بیرون حاکمیت میتواند کمک بزرگی برای پیشبرد جنبش دموکراسی در ایران باشد. به شرط اینکه تمام نیروها از تجربه هشت سال گذشته پند آموزی کنند و این بار صف آرایی خود را بر مبناهای حقیقی و نه اسامی مشابه برگزینند. باز هم مایلم تاکید کنم که امروز شکاف "ملت- دولت " چنان پر رنگ مینماید که هیچ جریانی را یارای ایستادن در میان این شکاف نیست. پس تمام نیروهای سیاسی ناگزیرند تا در سویی از شکاف، متناسب با جریان سیاسی خود بایستند و صف آرایی کنند.