iran-emrooz.net | Fri, 10.07.2009, 13:36
شیشه اعتماد شکست!
امید ساعی
گاه انسان و یا گروهی از انسانها به آنچنان درک متفاوتی از واقعیت میرسند که همه آنچه را تا دیروز میدیده اند٬ امروز با نگاهی دیگر میبینند. در اثر این تغییر پارادایم و تفاوتی که در نگرش روی میدهد٬ ناگهان نادرستی مفروضات پیشین آشکار میشود و حقیقت٬ خود را در چهرهای شفاف تر و دقیق تر٬ اما متفاوت با قبل نمایان میسازد. درست به همان صورت که درک گردش زمین به دور خورشید٬ تمام برداشت آدمی از صور فلکی و منطقه البروج را دگرگون میکند.
موضع گیری آقای خامنهای در نماز جمعه پس از انتخابات٬ در حکم تلنگری بود که شیشه اوهام و ذهنیت بسیاری از مردم٬ به ویژه بخش بزرگی از اصلاح طلبان را ناگهان شکست و فرو ریخت. ابعاد این زلزله به حدی بود که برخی از جوانان مذهبی نه فقط در مورد رهبری و ولایت فقیه و جمهوری اسلامی دچار تردید شدند٬ بلکه در ادای فرایض دینی خود نیز به تزلزل افتادند.
آقای خامنهای که تا قبل از خطبه دوم نماز در ذهن بسیاری از اصلاح طلبان یک شخصیت پیرو امام و آرمانهای انقلاب٬ عادل و بی طرف محسوب میشد و حداکثر انتقاد به او آن بود که در مورد برخی از مسایل برداشت نادرستی دارد و یا تحت تأثیر بعضی از اطرافیان خود قرار میگیرد٬ کسی که از نظر برخی از اصلاح طلبان٬ حتی روشنفکر آینده نگر محسوب میشد٬ کسی که از «دن آرام» به عنوان یکی از بهترین رمانها نام برده بود٬ کسی که اهل هنر و موسیقی بود٬ ناگهان از مقام فراجناحی سقوط کرد و به عنوان سازمان دهنده شعبده بازی انتخاباتی و فرمان دهنده خشونت عریان معرفی گردید.
وقتی مهندس موسوی میگوید اگر میدانستیم رهبری این قدر به رییس جمهور علاقه دارد فکر دیگری میکردیم٬ نشان دهنده آن است که زاویه دید ایشان نیز تغییر کرده است. واقعیت آن است که دروغ گویی آشکار احمدی نژاد و سرکوب وحشیانه معترضان و طراحی توطئه چند ساله بر علیه ملت٬ آنچنان باتلاقی است که هر کس از آن دفاع کند٬ خود را به زیر کشیده است. شورای نگهبان نخستین نهادی بود که احمدی نژاد آن را قربانی کرد. به نظر میرسد آقای خامنه ای٬ و در صورت اصرار بیشتر بر مواضع کنونی٬ شاید ولایت فقیه در تمامیت خود قربانی بعدی رییس جمهوری است که اکثریت مردم ایران او را رییس جمهور خود نمیدانند.
هر موضع گیری آقای خامنه ای٬ تا زمانی که به خواست و اراده مردم تن در ندهد٬ تأثیری معکوس خواهد داشت و فاصله ایشان را با مردم بیشتر میکند. سخنرانی ایشان به مناسبت ولادت امام اول شیعیان٬ ظاهراً فراخوانی برای وحدت مذاهب اسلامی و نیز وحدت جناحهای مختلف داخلی بود٬ اما در هر دو مورد تأثیر معکوسی بر مردم برجای گذاشت.
ام المؤمنین عایشه
آقای خامنهای در این سخنرانی روایتهایی از منابع اهل سنت نقل کرد و از جمله گفت: «در سنن ترمذی که از صحاح سته اهل سنت است٬ از قول ام المؤمنین عایشه نقل میکند که ایشان گفته است که “ما خلق الله خلق احب الی رسول الله (صلی الله علیه و آله) من علی” ٬ یعنی ایشان شهادت میدهد که در میان خلایق هیچ انسانی محبوب تر از امیرالمؤمنین در نزد پیغمبر و در چشم پیامبر مکرم نبود».
اکثر حاضران و شنوندگان شیعه در این جمله پیچیده متوجه نشدند “ایشان” کیست. از همین رو تعجبی نکردند چطور کسی که در مواقع دیگر مورد تأیید قرار نمیگیرد٬ اکنون مادر مؤمنان خوانده میشود. در واقع مخاطب تنها اهل سنت در کشورهای عربی بودند و هدف آن بود که اعتراض آنان نسبت به توهین احمدی نژاد در سیمای جمهوری اسلامی ایران به طلحه و زبیر که به اعتقاد اهل سنت دو نفر از عشره مبشره هستند٬ رفع و رجوع شود و انزوای سیاسی احمدی نژاد اندکی تخفیف پیدا کند. این بیان زیرکانه با صحبتهایی در مورد لزوم وحدت شیعه و سنی در جهان اسلام همراه شد.
اگر این صحبتها در دهههای قبل مطرح میشد٬ چه بسا بخش بزرگی از اصلاح طلبان آن را به حساب درایت رهبری و نقش اعلای او در حفظ وحدت و مراقبت از منافع عالیه نظام میگذاشتند. اما با نگاه تازه٬ دلایل و شواهد فراوانی برعلیه این خوش باوری گواهی میدهد.
در حالی که ارگانهای رسمی حکومت از مردم فلسطین و لبنان دفاع میکنند٬ دست اندرکاران حکومت در محافل خود میگویند حفظ تنش در آن منطقه از آن جهت ضروری است که منافع ما اقتضا میکند با دشمنان خود نه در داخل کشور٬ بلکه کیلومترها دورتر از مرز خود درگیر باشیم. در حالی که کشتار غزه در صدا و سیما محکوم میشود٬ در مساجد و محافل مذهبی به مؤمنین آموزش داده میشود که مبادا این تبلیغات را جدی بگیرید٬ ما از نظر دیپلماتیک مجبور هستیم آن حرفها را بزنیم٬ اما دشمن ما همانهایی هستند که به حرمین عسکریین در عراق حمله کردند٬ و شما حواستان جمع باشد که در خانواده و دوستان و آشنایان٬ خاطره فجایع اهل سنت همیشه زنده بماند و جشن عمرکشان هرسال با شکوه تر برگزار شود. مؤمنین میآموزند که از اهمیت زیارت عاشورا و سب سه خلیفه اول و معاویه و عایشه غافل نشوند و با فحش دادن به آنها٬ درهای بهشت را به روی خود باز کنند.
در عربستان٬ وجه عمده تلاش بعثه رهبری و مبلغان «نیروی گمشده» - که حتی روحانیون کاروانها نیز از آنها میترسند و آنها را گشتاپو میخوانند – آن است که بغض و کینه نسبت به اهل سنت تشدید شود٬ پس از هر نماز یومیه لعنت و نفرین سه خلیفه اول فراموش نشود٬ و هر حاجی شیعه ایرانی اگر میتواند در میان اهل سنت کشورهای دیگر انسان گمراه و گمشدهای را پیدا کند که قابل جذب باشد٬ نام و مشخصات و آدرس و تلفن او را در فرمهای مخصوص بنویسد و به مبلغان مذکور بدهد.
در حوزههای علمیه تشکیلات گستردهای با امکانات رایانهای و اینترنتی و با بودجه وسیع و کادر مجهز ایجاد شده است تا طالبانی از کشورهای مختلف اسلامی را با دید شدیداً ضد سنی تربیت کند و همراه با کتابهایی که به اکثر زبانهای ملل و حتی قبایل دنیا ترجمه شده است٬ به کشورهایشان اعزام نماید.
در یک نگاه کلی٬ هر روز که میگذرد در روستاها و کوره دهات ایران امامزادههای جدیدی کشف میشود٬ مراسم عزاداری برای دختر پیامبر با راه اندازی کاروان شتر و لعن خلفایی که پهلوی ایشان را شکستند و باغ فدک را غصب کردند گسترده تر میشود٬ وعاظ و نوحه خوانها جایگاهی بالاتر از مراجع تقلید پیدا میکنند٬ و مکانهایی نظیر مرقد ابن بابویه در برابر چاه جمکران رنگ میبازد.
وقتی در شرایط جدید٬ شیوع این تشیع صفوی بررسی میشود٬ نمیتوان نقش آقای خامنهای را در مدیریت آن انکار کرد. این شخص ایشان بوده که دستور داده است در تهران به هیچ وجه اجازه احداث مسجد برای اهل سنت داده نشود. برخی از اهل سنت٬ به ویژه کارکنان سفارتخانههای کشورهای عربی٬ نمازهای خود را در سفارت عربستان سعودی برگزار میکنند.
وحدت به معنی تبعیت
در همان سخنرانی٬ مسئله انتخابات نیز مطرح شد و ایشان در این مورد هم بر وحدت تکیه کرد و گفت: «آن کسانی که نامزدشان رأی نیاورده٬ طبیعی است افسرده باشند٬ اوقاتشان تلخ باشد٬ اما این معنایش اغتشاش نیست٬ اینها اغتشاشگر نیستند». و خطاب به «سران کشورهای استکباری» اضافه کرد: «ملت ایران بین خودشان اگر اختلاف هم داشته باشند٬ وقتی پای شما دشمنان ملت ایران به میان بیاید٬ همه با هم متحد میشوند٬ یک دست واحد٬ یک مشت محکم علیه شما میشوند». و ادامه داد: «اینجور نیست که شما خیال کنید وقتی از یک جریانی به خیال خودتان دفاع کردید٬ حمایت کردید٬ این جریان به شما متمایل خواهد شد٬ ابداً».
این صحبتها هم شاید قبل از رویدادهای یک ماهه اخیر میتوانست از موضع وحدت ملی و تلاش برای آشتی و جلوگیری از اعمال خشونت برعلیه اصلاح طلبان تلقی شود. اما اکنون هنوز دفاع زودهنگام و بی بازگشت از تقلبی که وزارت کشور به عنوان نتیجه رأی گیری اعلام کرده بود٬ و طرح اتهام دروغین انقلاب مخملی در نماز جمعه٬ و تهدید به مقابله مردم با معترضین که روز بعد با هجوم نیروهای سازمان یافته لباس شخصی و گارد ضد شورش تحقق پیدا کرد٬ و خط و نشان کشیدن در مورد این که اگر ادامه بدهید دوباره خواهم آمد و شدیدتر صحبت خواهم کرد٬ از یادها نرفته است. هنوز فعالان سیاسی و رهبران همه احزاب و گروههای اصلاح طلب یا در سلول انفرادی تحت شکنجه برای اعتراف گیری هستند و یا دستگیری خود را برنامه آینده کودتاگران میبینند. هنوز مهندس موسوی٬ آقای کروبی٬ آقای خاتمی٬ حاج حسن خمینی و دیگران توسط نمایندگان ولی فقیه در مطبوعات دولتی به قتل و ترور و محاکمه تهدید میشوند. پس این فراخوان وحدت نمیتواند حاکی از تلاش آقای خامنهای برای بازگشت مجدد به موضع رهبر بی طرف باشد.
وحدت مورد نظر آقای خامنهای این است که مهندس موسوی و دیگر رهبران جنبش اعتراضی بپذیرند که یک خطا کرده اند٬ تا دوباره دوست محسوب شوند. از نظر ایشان «متن قضیه این است که رییس جمهوری با بیش از بیست و چهار میلیون رأی مردم انتخاب شده است». و اعتراض به تقلب و رعایت نشدن حقوق انسانها حواشی قضیه است که باید فراموش شود.
آقای خامنهای از یکسو به جهانیان میگوید ملت خودمان است٬ آنها را میزنیم٬ شما چه کاره اید؟ و از سوی دیگر میخواهد به رهبران جنبش اعتراضی بقبولاند که اگر خود را از حمایت افکار عمومی جهان محروم کنند٬ کاری با ارزش و مطابق با اصول و ارزشهای ملی و اسلامی کردهاند. بخشنامه قوه قضائیه در منع تماس با رسانههای خارجی نیز همین هدف خفه کردن صدای سکوت سبز مردم ایران را دنبال میکند.
اما در نگاه جدید٬ این مفاهیم هم نیاز به بازنگری دارد. نه تنها امروز٬ یلکه ۳۰ سال پیش نیز استفاده از رسانههای جهانی و نهادهای حقوقی بین المللی و تشکلهای غیردولتی برای بیان خواستهها و نظرات مردم ایران ناپسند تلقی نمیشد. اکنون که یک تریبون در اختیار معترضین قرار نمیگیرد٬ سیمای دولتی به تبلیغات یکسویه برعلیه آنان دست میزند٬ سایت نمایندگان مجلس فیلتر میشود٬ روزنامه حزبی اجازه انتشار بیانیه شخص اول حزب خود را ندارد٬ چرا جنیش اعتراضی باید خود را از حمایت افکار عمومی جهان محروم کند؟
آقای خامنهای به عنوان فرمانده کل قوا از مدتها پیش سپاه و بسیج را برفراز سر احزاب سیاسی و جناحهای داخلی مسلط کرده است تا «اختلاف خانوادگی» با قوه قهریه حل و فصل شود. در زمان دولت اصلاحات٬ این اختلافات خانوادگی با ترور امثال سعید حجاریان و حمله به کوی دانشگاه حل و فصل میشد٬ هرچند با پیگیری رهبر مشخص شد که یک ماشین ریش تراش از خوابگاه دزدیده شده است.
از چهار سال پیش که آقای احمدی نژاد را با تقلب و زیرپا گذاشتن شرایط رقابت سالم انتخاباتی بر سر کار آورند٬ پروژه طرح اتهام انقلاب مخملی در کار بوده است تا بتوانند اصلاح طلبان را قلع و قمع کنند و جمهوری اسلامی را به حکومت اسلامی تبدیل کنند. آقای خامنهای و نمایندگان ولی فقیه میدانستند که طبق اصول قانون اساسی و همه قوانین موجود٬ و مطابق با شرع و قوانین اسلامی و نص صریح قرآن و سنت رسول و دستورات حکومتی ائمه شیعه و حتی عرف بنی امیه و بنی عباس نمیتوانند جنبشی را که دست به اسلحه نمیبرد و قصد براندازی ندارد و تنها خواهان اصلاح امور و امر به معروف و نهی از منکر است٬ به رگبار ببندند یا به غل و زنجیر بکشند. پس آن توطئه طرح ریزی شد و اتهام انقلاب مخملی را عنوان کردند و برای کشور دشمن تراشیدند و معترضین را جاسوس و دست نشانده آن دشمنان جا زدند تا با این اتهامات ناچسب٬ بتوانند فتوای سرکوب مدنی ترین حرکت اعتراضی مردم ایران را صادر کنند.
طبق گفته آقای خامنهای وقتی پای دشمنان ملت ایران به میان بیاید٬ همه مردم ایران با هم متحد میشوند. اما چه کسی جز ایشان با بستن همه راهها برای اعتراض به تقلب٬ و با فرمان سرکوب وحشیانه اعتراض کنندگان٬ جهانیان را به واکنش وا میدارد؟ آیا نشان دادن جنایت لباس شخصیها از رسانههای بین المللی و یا مخالفت نهادها و مقامات کشورهای مختلف جهان با سرکوب مردم٬ به میان آمدن پای دشمنان ملت ایران است؟ آیا مطابق با قراردادهای بین المللی که خود ایران هم آنها را امضا کرده است٬ همه جهانیان موظف نیستند به این خشونت عریان اعتراض کنند؟ آیا تشدید خصومت میان شیعه و سنی٬ به میان آمدن پای دشمنان ملت ایران نیست؟ آیا تمام شواهدی که در این باره ذکر شد و شواهد بسیار دیگر نشان نمیدهد که توطئه گرانی در سطح جهانی مدتهاست پروژه رودررویی شیعه و سنی را در منطقه ما دنبال میکنند و همانها که در پاکستان و افغانستان و عراق٬ اسلام طالبانی را دامن میزنند٬ در ایران نیز از طریق کودتاگران همان پروژه را دنبال میکنند؟
اکنون که شیشه اعتماد شکسته است میتوان گفت هدف نصایح آقای خامنهای نه ایجاد وحدت٬ بلکه دور نگهداشتن جنبش اعتراضی ایران از حمایت جهانیان٬ وادار کردن آنان به پذیرش رییس جمهور غیرقانونی٬ و آمادگی برای کنار زدن کامل اصلاح طلبان٬ و نهایتاً حذف جمهوریت و ایجاد حکومت اسلامی است.
استحاله جمهوری اسلامی
آیت الله یزدی که رییس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم٬ نایب رییس خبرگان رهبری٬ و عضو فقهای شورای نگهبان است٬ شعبده بازی اخیر را سالم ترین انتخابات دانسته است. صحبتهای ایشان در دیدار با جمعی از دانشجویان هند و پاکستان و دیگر کشورها٬ اولاً سند مهمی در بی اعتباری انتخابات است زیرا نشان میدهد جمعی از اعضای شورای نگهبان اصولاً به رأی و اراده مردم اعتقاد ندارند و برای حذف انتخابات و اعلام حکومت اسلامی برنامه ریزی کرده اند٬ ثانیاً نشان دهنده ماهیت وحدت مورد نظر آقای خامنهای یعنی گردن نهادن اصلاح طلبان به اراده ایشان برای حذف جمهوریت و استحاله نظام است٬ و ثالثاً ردپای دشمنان ملت ایران و جریان طالبانی در منطقه را به خوبی نشان میدهد.
به گزارش مرکز خبر حوزه ایشان برای طالبانی که به دور خود گرد آورده است٬ از شیوه تشکیل حکومت اسلامی صحبت میکند و معتقد است نه با تشکیل مدینه النبی و انتخاب پیامبر توسط مردم مدینه٬ بلکه قبل از آن دستور حکومتی برای هجرت به حبشه صادر شده٬ و پیامبر بعد از خود نیز حاکم مسلمین را نصب کرده است. به اعتقاد ایشان در عصر غیبت هم حکومت به فقیه به شکل نیابت منتقل شده است.
http://www.hawzahnews.com/showdata.aspx?dataid=10823
چنین فردی که اصولاً اعتقادی به رأی و اراده مردم ندارد٬ چگونه میتواند به عنوان عضو فقهای شورای نگهبان ناظر بر انتخابات و مرجع رسیدگی به شکایات باشد؟
گفتههای آقای یزدی دقیقاً مخالف قانون اساسی و مغایر با آن نظریه ولایت فقیه است که تصمیم گیری در همه زمینهها را به نمایندگان مردم واگذار میکند و حتی تصمیم آنان را در مواردی که از نظر شرعی قابل قبول نباشد اما به مصلحت جامعه باشد٬ مورد پذیرش قرار میدهد. گفتههای آقای یزدی نقض عهدی است که در سال ۵۷ با مردم بسته شد و گفته شد جمهوری٬ به همان شکل که در همه جهان شناخته شده موردنظر است. تمامی مقاماتی که برای پاسداری از قانون اساسی سوگند خورده اند٬ باید در مقابل این سخنان، ایشان را به دادگاه احضار کنند وگرنه در نقض قانون اساسی شریک جرم محسوب میشوند.
سخن پایانی
دیوار اعتماد فرو ریخته است. به نظر میرسد آن که از وحدت شیعه و سنی میگوید٬ خود سالها در عمل و با برنامه ریزی به این وحدت ضربه زده است. به نظر میرسد کسی که اصلاح طلبان را به وحدت میخواند٬ سالها برای ریشه کن کردن آنان مشاوره و طراحی کرده است. به نظر میرسد آن که رهبر جمهوری اسلامی بوده است٬ خود جمهوری را از محتوا خالی کرده و اکنون قصد دارد نام و ظاهر آن را هم تغییر دهد. به چه چیز میتوان اطمینان کرد؟ از کجا میتوان مطمئن بود آن کس که دستیابی به سلاح اتمی را حرام اعلام میکند٬ به چه اقداماتی مشغول است؟
اگر جنبش اعتراضی در نگاه کنونی خود این وحدت طلبی دروغین را فریب میداند٬ اگر این جنبش میبیند با فرو ریختن دیوار اعتماد٬ همه باورها و آنچه سالها مسلم دانسته شده است یکی پس از دیگری فرو میریزد٬ باید برای آینده فعالیت خود تعریف دقیقی از وحدت به دست دهد و از همان ابتدا در جهت اعتماد سازی بین نیروهای خود کوشا باشد.
وحدت این نیست که نیروهای مختلف مجبور شوند از شعارها و روشهای واحدی تبعیت کنند. استقلال هم این نیست که هر نیرویی شعارهای خود را سر دهد و روشهای خود را دنبال کند. وحدت٬ به رسمیت شناختن یکدیگر و توافق روی شعارها و برنامههاست. طبیعی است هر نیرویی نفوذ و حمایت بیشتری داشته باشد٬ در این توافق دست بالا را خواهد داشت. اما مطلق کردن خود و به رسمیت نشناختن دیگران٬ دامی است که به تضعیف جنبش و کشیده شدن آن به بیراهه منجر خواهد شد. این درس اگر در انقلاب اسلامی سال ۵۷ به کار گرفته میشد٬ اکنون شاهد آن نبودیم که به اسم انقلاب و به نام اسلام٬ تمامی نیروهای فعال در آن انقلاب را این چنین سرکوب کنند.
جنبش اعتراضی نباید از این ابایی داشته باشد که نیروهای داخلی و خارجی خود را به رسمیت بشناسد و نیز حمایت کنندگان از جنبش در سطح بین المللی را با شفافیت تمام گرامی بدارد. این کار به معنی از دست دادن استقلال نیست.
امید ساعی – ۱۷ تیر ۱۳۸۸ - تهران