iran-emrooz.net | Thu, 25.06.2009, 14:51
پيکار ملت ايران نماد “زنده” میخواهد!
جمشيد طاهریپور
|
اکنون ايرانيان و جهانيان؛ "ندا" را نماد جنبش دموکراسی خواهی ملت ايران باز شناختهاند. بيائيم به اين فکر کنيم که پيکار ملت ايران برای دموکراسی و حقوق بشر، نماد "زنده" میخواهد!
"ندا نه رهبر است و نه قهرمان، او انگيزه است. او دليل است. او نماد آزادی است. او افتخار تازه-ايست برای من و تو که دوباره خود را دست در دست يافتهايم."(۱) بسيار خوب! بيائيم دست در دست "ندا" يک "ما" شويم! بيائيم او را "انگيزه" و "دليل" بشناسيم برای غلبه بر تفرقه و پراکندگی دموکراسی خواهان اين کشور. بيائيم برای جنبش و خيزش خود، پيکرهای يکپارچه بسازيم و يکپارچه پژواک صدای سخن ملتی باشيم که بپا خاسته و آزادی و عدالت میخواهد! مگر نمیدانيم که "تازه اول داستان است."!
اين پيکارهای سترگ خونبار که در خيابانهای ايران جاری است، يک حرکت خود جوش و خود بنياد است. معنای روشن اين واقعيت عبارت از اين است که جنبش و خيزش مردم، نماينده و سخنگو ندارد. "... هيچ جريان و نيروی فعال سياسی کشور نه فقط در جريانهای آشوب کمترين نقشی نداشتهاند بلکه حتی از برقراری راهپيمايیها و تظاهرت مسالمت آميز چند روز گذشته هم اطلاعی نداشتهاند." (۲) ناشناخته ماندن سخنگوی سياسی برای جنبش مردم، يک ضعف اساسی است که در بستر آن خيزش مردم نمیتواند، استوار و در استمرار و پيوستگی، از خلال افت و خيزهائی که ذاتی هر پيکار اصيل است، ببالد، حکومت ولائی را در نوردد و به شهر اختيار و آزادی برسد. در فقدان سخنگوئی و نمايندگی سياسی، جنبش مردم قادر به تثبيت دستاوردهای خود نخواهد بود و مآلا" انتظار عبور از حکومت ولائی از آن، انتظاری خيالی بوده و جنبش حقوق مدنی و دموکراسی خواهی مردم را با خسرانهای بزرگ دست بگريبان خواهد کرد. مردم ايران با روشنرأئی تمام بر اين واقعيت وقوف کامل دارند و از اين روست که فرياد میزنند: "موسوی- کروبی رأی مرا پس بگير!". در حقيقت از "آقايان" میخواهند در برابر کودتا عليه آرایشان ايستادگی کنند و سقف مطالبه شان نيز "ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات آزاد" است.
در مرحله کنونی جنبش حقوق مدنی و دموکراسی خواهی ملت ايران روی تضمينها و تأمينهائی متمرکز است که مردم برای آزادیهای اوليه مدنی و سياسی، از "نظام حاکم"، میطلبند، از آن میستانند و بر آن تحميل کرده و خواهند کرد. چنين دستاوردهائی اهميت سترگ دارند و گامهای بلندی هستند که در راه پر فراز و نشيب، برای رسيدن به شهر دموکراسی و حقوق بشر، از ميان سنگلاخ راهه "نظام" میگذرد و گام به گام به پيش برداشته میآيند. نهادينه شدن دستاوردهای مردم البته مستلزم تغييراتی در رفتار و ساختار "نظام" است. با اينکه در اين باره هنوز نمیتوان نظر قاطعی ابراز داشت اما بر اين نظرم که تا همين امروز، "ملت"؛ پيروز بزرگ صحنه-ی نبرد است. بر اثر خيزش اعتراضی و نافرمانی مدنی ملت بود که سيد علی خامنهای در "نماز کودتا" مجبور شد اقرار کند و بگويد: "حق انتخاب حقيقتا" متعلق به مردم است"! بله! ايران از دايرهی قيموميت و رقيت "ولائی" بيرون جهيده است، هرچند حکومت ولائی با ارعاب و خشونت و سرکوب و تروردولتی، دست در کار مقابله با آن است! اکثريت بزرگ مردم ايران، ديگر "نمیخواهند" به شيوهای که در اين سی سال بوده، بر آنان حکومت شود، هرچند در اينکه "نطام" هم "نتواند" محل ترديد است!
ترجيح بند بيانيههای "آقايان" و تخت بند ايستادگیشان – که لازم است و درست است و اهميت دارد از ايستادگیشان پشتيبانی کنيم- داعيهی آنهاست داير بر خطر تبديل جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی! میگويند؛ "انحرافی در جمهوريت نظام پيش آمده"!! سوأل مردمی که "ندا" يک تن از آنان بوده است، اين است که در طول اين سی سال، "نظام" کی و کجا، حکومت اسلامی نبوده و يا "جمهوريت" داشته است؟ بويژه هرگاه "جمهوريت" و "حق انتخاب" را خلاصه نکنيم در انتخابات! بلکه در متن جنبش ضد تبعيض تعريف کنيم که اختيار و آزادی برای شهروندان را در گسترهی زندگی فردی و اجتماعی و در معنای آزادی باورهای دينی و وجدانی، آزادیهای مدنی، فرهنگی، سياسی و اجتماعی درک میکند، میطلبد و در افق جدا خواستن دين از سياست و دولت، دموکراسی و حقوق بشر را در ايران نهادينه میخواهد.
آنچه که در اين روزها، توجهی روشنگرانه به آن حائز اهميت فراوان است، از جمله اين نکته است که منازعه امروز، دستکم در يک موألفهی اساسی آن؛ "نزاع طبقه متوسط و مدعی مدرنيته با هيئت حاکمهای است که نمايندگی طبقات سنتی را عهده داری میکند... "(۳) و اين در حالی است که کروبی و موسوی هريک بدرجاتی، در برنامههای انتخاباتی خود بخشی از مطالبات جامعه تجدد خواه ايران را بازتاب دادند و از آن بدفاع برخاسته-اند، در شرايطی که "خاستگاه عقيدتی و سياسی" خود آنان، اساسا" در تعارض با "منويات و گرايشات کسر عظيمی از شيدائيان جوانشان" (۴) قرار دارد. بررسی موقعيت کنونی از زاويه اين طرز نگاه، به خطير بودن مسئوليت بازيگران سياسی و فعالين "اپوزسيون" ايران گواهی میدهد! خطر بزرگ، از ناحيه حکومت ولائی، دامن زدن به انشقاق در متن جامعه است و فرصت بزرگ، چنانچه توسط دموکراسی خواهان ايران، به هنگام درک و به درستی مورد بهره گيری قرار گيرد، گام نهادن در راه تشکيل "همگرائی ملی" در متن جامعه و در حيات اجتماعی و سياسی ايران است!
خيزش مسالمت آميز ملت عليه دولت کودتا، نافرمانی مدنی غرور انگيز مردم در برابر حکومت ولائی؛ مثل يک آينه است که ضعف و قدرت تمام جامعه ايرانی در آن پيدا است! به نظرم میرسد يک دستی پرده را کنار زده و يک فرصت تاريخی تازهای فراهم آورده تا ما علل ناکامیهای صد و پنجاه سالهی خودمان را در اينکه نتوانستهايم به آزادی و عدالت دست يابيم، ببينيم و از "نو" به آنها بيانديشيم! از دست آوردهای بزرگ، يکی هم دوباره ديدن و بجا آوردن و پيدا کردن خودمان است. بازبينی دوباره ايران و بازشناخت تازه ملت و درک تازه پيدا کردن از نسلهای جوان کشور و توان و ظرفيتهائی است که جامعه امروز ايران برای تحقق دموکراسی و حقوق بشر در اختيار دارد.
نگاه که میکنم میبينم "تنها " نيستيم. "ما همه با هم هستيم". در رنگارنگ و کثرت زندگی آفرين خود-مان "با هم هستيم". درست مثل قالی ايران، که در عين تمايز و تفاوت چشم نواز رنگها و نقشها، يک تخته قالی است! يک تخته قالی است در رنگارنگ نقشها اما در طرح منحصر به فرد خود! در ادامه-ی همين نگاه است که صفوف ايرانيان درون و برون مرز را پر از زنان و مردان آزاديخواه پيکارجوئی میبينم که شايستگی و توان آنرا دارند، به "ما" که "با هم هستيم"، پيکر و پيکرهای حياتمند ببخشند. برای تشکيل "همگرائی ملی"، فرا خوان بدهند و با به ظهور رساندن آن، نگذارند ندائی که فلک را سقف شکافته و طرح نو در انداخته؛ خاموش و بی جان، در گور کنند. مگر در رثای "ندا" نسروده-ايم: " تو مردی تا زندگی را ارج نهی"(۵) پس بيائيم ارج زندگان را قدر شناسيم و زندگان را ارج دهيم!
ايران بدون ائتلاف گستردهی همه آزاديخواهان کشور، نمیتواند به دموکراسی و حقوق بشر دست پيدا کند. تداوم جنبش ملت و ثمربخشی جوششها و خيزشهای زنان و مردان ايران، در گروی همرأئی ملی و ائتلاف فراگير دموکراسی خواهان کشور است. ما در اين راه تلاشهائی داشتهايم. ناکامیها دليل و علت داشته و اساسیترين دليل و علت، دورماندگی مناديان و کوشندگان آن از جامعه و مردم بود، اين واقعيت بود که خاستگاه آن مجاهدتها برای تشکيل همبستگی، جنبشهای مدنی و خيزشهای مردمی نبوده است. از دل و درون پيکار مردم حی و حاضر کوچه و خيلبانهای ايران نمیآمده، جوشيده و برخاسته از پيکار و پيکارهای سترک "ملت" نبوده، مجاهدتها پر از نيات ميهن دوستانه و مردم خواهانه بوده اما ناکامیها، اساساش جدا افتادگی ناخواسته از ميهن و مردم بوده است! اينک جنبش و خيزش ملت اين اساس ناکام کننده را از ميان برداشته است. اکنون همه آزاديخواهان ايران دست در دست يکديگر، در متن جنبش و خيزش ملت و مردم خود قرار داريم، که ايران را در دموکراسی و حقوق بشر میخواهند. امروز؛ "ندا"ی همبستگی، ندای برخاسته از درون پيکار ملت ماست! نياز پيکار ملت ماست. بيائيم به اين ندای "زنده" و جاری پاسخ بگوئيم!
ج – ط
24.06.2009
------------
(1): دکتر رضا تقی زاده- " ندا – تاريخ انقلاب" – ايران امروز -22.06.2009
(2): بيانيه جبهه مشارکت اسلامی- ايران امروز- 22.06.2009
(3) و (4): داريوش سجادی- ماهيت نبرد تهران- گويا نيوز- 28 خرداد1388
(5): مزدک بامدادان- به چشمان "ندا" که آئينه فردايند...- ايران امروز-22.06.2009