iran-emrooz.net | Mon, 22.06.2009, 23:35
جنبش خشونت پرهیز در ایران
دکتر اسفندیار طبری
http://www.falsafe.com
تیر ١٣٨٨
بعد از انتخابات ریاست جمهوری شکاف بین مردم و حاکمیت روز به روز به عمق بیشتری میرسد، که در طول حاکمیت جمهوری اسلامی بی سابقه میباشد. مردم برای اولین بار با تظاهرات میلیونی خود مشروعیت سیاسی تنگ نظران درون حکومت را به درستی به زیر سئوال میبرند و به تظاهرات مسالمت آمیز خود بی پروا ادامه میدهند. برای بسیاری از ما دیدن تصویرهای این تظاهراتها، خاطرات انقلاب بهمن را زنده میکند. چنین تحولی اجتماعی بعد از انتخابات ریاست جمهوری به همه روشنفکرانی که با نوعی تردید به شکاف درون حکومت مینگریستند پاسخی قطعی میدهد: این شکاف واقعی است و باید از آن به نفع خواستههای مردم استفاده نمود. تفاوت مهم جنبش کنونی با جنبش دانشجویان در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی در وهله نخست در وسعت و پهنه آن است. جوانانی غیر سیاسی که تا به امروز به آزادی در یک دیواره شخصی مینگریستند و با آن خود را قانع نشان میدادند، اکنون درایتی سیاسی از خود نشان میدهند و بی پروا با شعار مرگ بر استبداد آغازگر حرکتی نوین و جنبشی گسترده میشوند. سیاستهای انحصارطلبانه محمود احمدی نژاد و فشارهای اجتماعی، اقتصادی و ضد اخلاقی حکومت چهارسالانه او بدون شک نقش مهمی در بی پروایی این جوانان دارد.
در این رابطه اما نباید، حداقل درمرحله کنونی، انتظارات بزرگ و انقلابی از این جنبش داشت. جنبش کنونی در شرایط فعلی نمیتواند و نباید اهدافی انقلابی داشته باشد، زیرا در غیر اینصورت "در کوتاه مدت" با تلفات انسانی بسیاری به شکست میانجامد. این جنبش باید به هر شکل ممکن به خصلت مسالمت آمیز خود ادامه دهد و چنین تداومی از این نقطه نظر تنها با استفاده از شکاف درون حاکمیت و حمایت از نیروهای مخالف با جناح خامنهای - احمدی نژاد ممکن میباشد. از این رو سیاست فعلی حسین موسوی و مهدی کروبی، که سعی میکنند در چهارچوب قوانین موجود اسلامی از حق مردم در انتخاب رییس جمهور دفاع کنند از کارا و درست است. حسین موسوی (برخلاف محمد خاتمی در آن زمان) در دفاع از حق و خواسته مردم تاکنون پی گیر بوده است و این گونه که وقایع نشان میدهند پی گیر خواهد بود. این پی گیری در چهارچوب اصلاح طلبانهای در نظام جمهوری اسلامی قابل تصور است. اکبرهاشمی رفسنجانی که از حسین موسوی حمایت میکند، به عنوان رییس مجلس خبرگان، همچنان فردی قدرتمند در درون حاکمیت است. مجلس خبرگان میتواند با اکثریت آرا ولی فقیه را عزل کند. به احتمال قوی او از این ابزار علیه ولایت خامنهای استفاده خواهد کرد.
در نتیجه سالها محدودیت و ممنوعیت احزاب سیاسی مترقی در ایران جنبش کنونی فاقد یک ساخت منظم و سازمان یافته میباشد. اینکه حسین موسوی بعد از سالیان سال گوشه گیری به ناگهان نقشی مرکزی در این جنبش مییابد، نشان دهنده این است، که مردم برای حرکت اجتماعی خود به یک چهره کاریسماتیک و فرهمند محتاجند. در انقلاب بهمن این چهره روح الله خمینی بود. حسین موسوی تاکنون فاقد چنین کاریسمایی میباشد. از این رو سیر تکاملی این جنبش مردمی هنوز باز و گسترده است و برای تکامل خود مجبور است که در این مرحله از شکاف درون حاکمیت بهره جوید و از خواستههای انقلابی (تعویض نظام) دوری کند. این یک واقعیت است، که نظام جمهوری اسلامی با ساخت کنونی و نهادهای متفاوت و پیچیده قدرت نمیتواند به حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی مردم بپردازد و به عبارت دیگر فاقد یک کارکرد موثر میباشد.