iran-emrooz.net | Thu, 18.06.2009, 22:11
چرا «رهبر نظام» شکاف جامعه را عمیقتر میکند؟
مصطفی مدنی
|
پنجشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸
نماز جمعه فردا آخرین آزمون سرشت رهبری و تعیین کننده جایگاه نهائی آیتالله خامنهای در پذیرش اراده اکثریت مردم و یا ایستادن در کفه کودتاست. تشنگان آزادی بیتاب در انتظارند که رأیشان به حساب بیآید. خواستاران جمهوریت عزم کردهاند که نگذارند حق قانونیشان پایمال شود. همه منتظرند لشگریان دولت کودتا به پاسدارخانهها بازگردند و دولت اکثریت، ریاست قوه مجریه را بدست گیرد. آیا «رهبر نظام اسلامی» به خواست اکثریت جامعه بیتوجه خواهد ماند؟ آیا دولت دروغین را همچنان سردست نگه خواهد داشت؟ آیا حکم به سرکوب تظاهرات مسالمت جویانه و آرام مردم صادر خواهند کرد؟ آیت الله خامنهای آیا تیشه به ریشه نظام خواهد زد؟ و یا نه گستره عقلانیت که بر بخش بزرگی از جامعه سایه افکنده است بر باورهای وهم آلود سنتی چیره خواهد گشت و رهبر نظام اسلامی را بسوی منافع دراز مدت این دستگاه خواهد کشید؟ دستگیریهای مداوم شخصیتهای اصلاح طلب، ضرب و شتم و کشتار پراکنده جوانان در خیابانهای شهرها و چفت و بست ساده ترین سیستم رسانهای کشور، همه و همه شاهد حضور آقای خامنهای در هیبت یک استبداد نوین است. او آیا میآید تا کار را به نفع دولت کودتا یکسره کند؟ آقای خامنهای نماز جمعه را آیا بدست گرفته است تا شکاف امروز جامعه را هرچه عمیقتر سازد؟
تردیدی نیست که این میان، آقای احمدینژاد و بسیاری از اقشار سنتی و خرافی جامعه این آرزو را در سر میپرورند. بسیاری از کسانی که در آرزوی سرنگونی رژیم اسلامی روزشماری میکنند، معدود کسانی که این انتخابات را تحریم کرده بودند، با چنین ارزیابیهائی خود را توجیه میکنند. واقعیت جامعه اما همه این رویاها را پشت سر گذاشته است. چنین اندیشهای تنها در دستگاههای تحلیلی شرایط پیشین ایران خاصیت انطباق و کاربری میتوانست داشته باشد. امروز سیر و سلوک جامعه بر محور دیگری چرخیده است. از صدقه سر دولت چهارساله آقای احمدی نژاد ایران به دو قطب رو در رو تقسیم گشته است، این دو قطب برای اولین بار صف آرائی مردم در برابر حکومت نیست. این صف بندی، در عرصه سیاسی صف بندی بخشی از مردم همراه با بخشی از حکومت در مقابل بخش دیگری از مردم با بخش دیگر حکومت است. صفی که دولت را رأی ملت میداند و صفی که ملت را برای دولت میخواهد. این شکاف در عرصه نظری صف بندی دو قرائت از اسلام است. اسلام مدرنتر و متناسب با نیازی امروز جامعه و اسلام سنتی و مبتنی بر اصول و قواعد عصر بادیه نشینی عربی! آنچه در این سالیان تغییر کرده است غلبه آشکار صف اول و در اقلیت قرار گرفتن بارز صف دومیهاست.
گذشته آقای خامنه تاکنون نشان داده است که افکار و آمالهای ایشان همواره دل در گرو دومیها داشته است. علت اصلی دفاع ایشان از آقای احمدی نژاد و صحه گذاشتن بر تقلب انتخاباتی اخیر را میباید در این راستا بررسی کرد. رهبر امروز نظام اسلامی یک بار دیگر در سال ۱۳۶۵ با همین چالش بزرگ روبرو گشته بود و از قضای روزگار دردوران دولت همین آقای میرحسین موسوی. آن زمان ایشان بعنوان رئیس جمهور کشور، در سکوی دفاع از احکام اولیه اسلام و مربوط به اعصار گذشته در برابر احکام ثانویه و مبتنی بر شرایط زمان قرار گرفته بود. نقش کاریزماتیک آیت الله خمینی در آن شرایط و نهیب خشم آلود ایشان به رئیس جمهور وقت با این جملات که: «رئیس جمهور هنوز مفهوم ولایت مطلقه فقیه را درک نکرده است» آقای خامنهای را به خود آورد. او بطور رسمی در رسانههای کشور به «بدفهمی» خود اعتراف کرد و با اکراه به نظرات آقایان موسوی نخست وزیر و هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت گردن گذاشت. آن زمان آیت الله خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی منافع نظام را به درستی نمایندگی میکرد. در دایره تدبیر او این حقیقت ملحوظ داشته میشد که بی توجه به ملزومات «زمان» سنگ روی سنگ نظام بند نمیشود.
امروز آقای خامنهای در مقامی بالاتر از گذشته با همان چالش بزرگ و همان شرایط خطیر روبرو گشته است. اینبار اما درغیاب آیت الله خمینی، نیروی تازهای سر برآورده است که آن زمان خود نیروی قدرت بخش آیت الله خمینی بوده است. امروز خواستهای بی برو برگرد جامعه مدنی در سراسر امپراطوری آقای خامنهای ریشه دوانیده است. جز طالبان افغانستان، حزب الله لبنان و حماس فلسطین کسی برای اسلام هزاره گذشته ارجی قائل نمیشود. جز مافیای قدرت در روسیه که چشم به گنجینههای دریای خزر دوخته است، هیچ کشور قابل اهمیت جهان، حکومت کنونی ایران را به بازی نمیگیرد. آیت الله خامنهای میباید فقط در دنیای خیالات سیر کند، اگر بخواهد در وضعیت این انزوا در برابر نیروهای صفوف اول نیز بایستد و خود را قربانی راه احمدی نژاد نماید.
همه هنر دولت چهارساله احمدی نژاد فقط به این خلاصه میشود که در شکاف جامعه چنین ژرفای عظیمی ایجاد کند. تمامی محاسن دولت او فقط این بوده است که صف مدافعان اسلام سنتی، صف نیروهای آرمانگرای خرافی را بسیار تقلیل ببخشید. شاهکار رئیس جمهور سابق فقط این بوده است که نیروهای مدافع امیال سنتی رهبری را بی اندازه ضعیف کند. نه احمدی نژاد و نه مقام رهبری با این نیروی لاغراندام و با اتکأ به نیروهای مسلح و شبهه مسلح هرگز قادربه حفظ نخواهند بود. این شعار نیست «رهبر» جمهوری اسلامی میتواند با عبور از تجربه آرمانهای استالینیستی، حسن ختام جنایات هیتلری و آخرالامر عاقبت تمامی دیکتاتورهای تاریخ یکبار دیگر این راه رفته را به محک بگیرد.
رهبر جمهوری اسلامی اگر حقیقت این شرایط را به باور بیآورد و در عوض تقابل راه تعامل را تدبیر کند، تردیدی وجود ندارد که مردم مسالمت جوی کشور ما و طبعا آقای میر حسین موسوی نخست وزیر منتخب آنها، منافع صفوف اقلیت سنت گرا را محترم خواهند داشت و حقوق آنان را به رسمیت خواهند شناخت.