iran-emrooz.net | Wed, 17.06.2009, 2:38
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
عبدالکریم سروش
بنام خدا
باز این چه ابر بود که مارا فروگرفت / تنها نه من،گرفتگی عالمست این
یکدم نگاه کن که چه برباد میدهی / چندین هزار امید بنی آدمست این
چندین هزار امید بنی آدم را برباد دادند و قومی را داغدیده و دردمند کردند و پای اهانت برشعور و غرورشان نهادند و دست خیانت در صندوق امانتشان بردند و با نیرنگ و فریب، باطلی را بجای حق نشاندند تا دوباره عزت و کرامت را پایمال جهالت کند و نام را به ننگ بفروشد و فرومایگان را بر کرسی ریاست بنشاند و دروغ و دغل در کار مدیریت کند و خرافه بگسترد و سفاهت بپرورد و از چاههای نفت بردارد و در چاههای جمکران بریزد و آزادی را خفه کند و آگاهی را بکشد و استبداد دینی وقراءت فاشیستی از دین را قوام بخشد و دیانت را ملعبه دست سیاست کند و سرهنگان را بر فرهنگ بگمارد و فرهنگیان را بدست سرهنگان بسپارد و دست تطاول در حقوق مردم دراز کند و پشت به قبله حقیقت، بسوی خدای خدیعت نماز کند.
هیچ چیز مهیبتر از زخمی کردن غرور یک قوم نیست. سرمایه اعتمادشان را ستاندن و آب دهان برویشان افکندن. پلیدی و بیشرمی ازین بیشتر نمیشود. آدمیان دزدی و دغلی را تحمل میکنند اما اهانت مکرر به عزت و کرامتشان را هرگز.
اینک روح مجروح وغرور رنجور ایرانیان بجوش آمده است و تا ننگ آن خیانت زدوده نشود و تا غاصبان بدست عدالت سپرده نشوند التهابشان فرو نمینشیند.
والبته جای هیچ نومیدی نیست، "که بد بخاطر امیدوار ما نرسد" .اجتماع هزار در هزار زنان و مردان حقجو و مطالبهگر پنجرههای امید را بر تاریخ آینده ما گشوده است و نوید گشایش بکار فروبسته ما میدهد.
اسم اعظم بکند کار خود ایدل خوشباش که به تلبیس و حیل دیو سلیمان نشود
بحقیقت اسم اعظم، شما حق جویانید که دیو تیرهبختی را از تخت سلیمان بزیر میکشید و باعصای موسوی، دولت فرعونی و شعبده سامری را به دونیم میزنید و حکومت ارعاب و تزویر و چماق و نفاق را با فریادهای جگرشکافتان درهم میشکنید.
استبداد دینی غرور و شعور شما را به تمسخر و توهین گرفته است و خشم مقدس شما خاموش نمینشیند تا امانت حق و رای را از غاصبان خاین بستان دو به کاردانان امین بسپارد. نقد، تقوای سیاست است و حقجویی فضیلت دوران ماست و شما این فضیلت را فرو نمینهید.
همت پاکان دوعالم و بخشایش ارواح مکرم با شماست، "با همه کروبیان عالم بالا".
درین معرکه حق و باطل و جنایت و شهادت آیا مشایخ و مراجع عظام احساس تکلیف نمیکنند که با قلمی و قدمی "بازار ساحری و ناموس سامری و قلب ستمگری" را بشکنند؟
شمس و قمر این حرکت یعنی آقایان موسوی و کروبی نیز نیک میدانند که "صحبت حکام ظلمت شب یلداست" و بر در ارباب ب مروت دنیا نشستن که " خواجه کی بدرآید" شرط خردورزی و سیاستورزی نیست. به سواد اعظم روآورند که اسم اعظم در آنجاست. "نور ز خورشید خواه بو که برآید".
اینک که فساد و خیانت، ظاهر و عریان از پرده بدر افتاده است، من هم در پایان نصیحتی از زبان باباطاهر عریان برای حاکمان دارم:
مکن کاری که برپا سنگت آیو / جهان با این فراخی تنگت آیو
چوفردا نومه خونون نومه خونند / تو نومه خود ببینی ننگت آیو
در توبه هنوز بازست. آب رفته را بجوی باز گردانید. قرعه فال بنام شما زده اند و امانتی را که آسمان نتوانست کشید برشانههای شما نهاده اند. به عهد امانت وفا کنید و در زمره جهولان و ظلومان منشینید.
حقا کزین غمان برسد مژده امان / گرسالکی بعهد امانت وفا کند
عبدالکریم سروش
خرداد ۱۳۸۸