iran-emrooz.net | Wed, 10.06.2009, 8:48
آیا به راستی انتخاب موسوی انتخاب بین بد و بدتر است؟
رضا گوهرزاد، روزنامهنگار - آمریکا
Wed .June 10,2009
آیا به راستی انتخاب میرحسین موسوی انتخاب بین بد وبدتر است؟
به کدامین منطق و سنجه، میر حسین موسوی و ارزشهایش را بد خواندید تا در برابر بدتر (احمدی نژاد) قرار دهید؟
آری من هم بر این باور هستم که انتخابات ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی، غیردموکراتیک است و نمایندگان دگراندیش، از صافی شورای نگهبانش هرگز نمیگذرد، ولی تحریم را درست نمیدانم و افزون بر آن، گرچه هیچ یک از این چهار نفر، گزینش ایده آل و آرمانی من نیست، اما پشتیبانی نکردن از یک کاندیدا را، رفع مسئولیت از خود و بی تفاوتی نسبت به حرکتهای مردم در این راستا میدانم. شایسته است به جای پرسه زدن در لابلای متون کهن یا نوین برای منزه نگه داشتن خویش، با شفافیت آن کسی را که میتواند دست کم با پاکدستی در راستای بخشهایی از خواستهای مردم برای برون رفت از بحران موجود در ایران، گام بردارد، پشتیبانی کنیم. بر این مبنا است که بر اساس شناخت نزدیک خود از میرحسین موسوی در دوران نخست وزیری اش و عملکرد او در دوران جنگ و آگاهی از مخالفتهای او با تصمیمات خامنهای در همان دوران، از میر حسین موسوی، پشتیبانی میکنم.
دیگر اینکه واژهها بار ارزشی خود را دارند و بکارگیری عبارت "انتخاب بین بد و بدتر"، نشان از منزه طلبی ما است. هنگامی که مجبور هستیم از بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم، اگر معیارهای سنجش و مقایسه ما درست نباشد دچار حالتی از تعارض شده ایم که میتواند خط بطلان برتمامی قضاوت ما بکشد. بی تردید ینا بر گفته "هانا آرنت " انتخاب بین بد و بدتر "غیر اخلاقی" است چون ما را به سمت بد تر سوق میدهد .ولی آیا به راستی انتخاب میرحسین موسوی انتخاب بین بد وبدتر است؟
اگر باورهای میرحسین موسوی با مبانی عقیدتی ما برای یک حکومت سکولار، یگانه نیست آیا برای بد بودن او کافی است؟ و او را با احمدی نژاد و محسن رضایی در یک صف شخصیتی قرار میدهد؟ به یاد داشته باشیم که "بد و بدتر" ویژگی شخصیتی مبتنی بر عملکردهای فردی است.
چهار سال طول کشید و به بهای از دست رفتن آبروی ایران در برابر جهانیان، به بهای رشد فزاینده فقر و فساد، سر انجام اپوزیسیون و روشنفکران برون مرزی دریافتند که تا چه اندازه قهر سیاسی از روند دموکراسی به بهانه اینکه اصلاحات در درون حاکمیت و حکومت، امکان پذیر نیست، رای تحریمیها را به سود احمدی نژاد رقم زد ولی هنوز اصلاح طلبان در نیافتهاند که در انتخابات گذشته، آنها نیز با نداشتن سنجه درست از توانایی خود در محاسبه واقعبینانه از شمار هوادارانشان، با پرهیز از ائتلاف، با به میدان فرستادن سه کاندیدا، رای جبهه خود را سه پاره کردند و سرانجام، ما صاحب یک رییس جمهور بد اندیش، بدکردار و بد گفتار شدیم.
رییس جمهوری که بر اساس مبانی روانشناسی شخصیت از مبتلایان به اختلالات شخصیت است و به مراتب بیش از دیگران، آمادگی سایر اختلالات روانی را دارد.رییس جمهوری که از نظر فردی چون به هیچ روی، دارای گونهای ازشایستگی جسمی، فردی و اجتماعی در خور تحسین نیست، برای جلب توجه مردم، دررویارویی با دیگران از روشهای اغواگرانه همچون لبخندهای ساختگی و بی مورد و جملاتی با بار احساسی سطحی به طور مبالغه آمیزی بهره میگیرد و حتی در برخوردهای رسمی و سیاسی به طرز نامناسبی خودمانی رفتار میکند. او که تشنه سیری ناپذیر توجه است، برای به دست آوردن نظرها و آرای دیگران از هر فرصتی سود میجوید،حتی اگر به قیمت نابودی منافع ملتی باشد که مسؤولیت آنها با وی است. رییس جمهوری که تصمیمات بحث انگیز و پیشنهادها و اظهارات احمقانه اش در زمینههای گوناگون، که به گونهای افراطی بر حدس و گمان و اندیشههای پوشالی و کودکانه استوار است. رییس جمهوری که خیالباف و دروغگو و به شدت ساده لوح است و به سبب احساس خودکم بینی نافذی که بر او حاکم است، هنگامی که برای نخستین بار به محفلی بسیار پرشکوه و رسمی چون سازمان ملل متحد برای سخنرانی پا میگذارد، دچار استرس شدیدی میشودو به سبب دچار شدن به حالتهایی نظیر شخصیت زدایی یا واقعیت زدودگی، خود و جهان پیرامون خود را به طور واقعی درک نمیکند و گویی در رویا به سر میبرند و به صورت گذرا دچار توهمات شنوایی یا بینایی میشود در اطراف خودهالهای نور احساس میکنند. تجربهای که بسیاری از مبتلایان به اختلال شخصیت هیستریونیک، دچار آن هستند. رییس جمهوری که همانند همانندهای بیمار خود، در معرض خطر ابتلا به اختلال شخصیت دیگری به نام اختلال شخصیت خودشیفته (نارسیسیستیک) است. رییس جمهوری که در این مرحله افزون بر احساس خود کم بینی درونی، به نمایش خود بزرگ بینی فوق العادهای دست میازد تا رنج درونی خود که ناشی از اختلال شخصیت نمایشی درون است را با واکنشی ناخودآگاه،خود را در نقطه مقابل آنچه واقعاً تصور میکند، نشان دهد و با کلام و گفتار، خود را فردی استثنایی نمایش دهد و همواره حوادث را طوری تفسیر کند که به دیگران نیز این باور را القاء نماید؛ این گونه است که در این راه آنچنان افراط میکند که گاه تا حد زیادی سخنانش مسخره و احمقانه به نظر میرسد. او از خود قهرمان میسازد و همواره بر این تصور است که همه قصد ترور یا نابودی او را دارند تا رهبری جهان را از دست او بگیرند او برای این نمایشها، با هزینههای بسیار به اقداماتی بیهوده و سفرهایی پرخرج مبادرت میورزد تا هر چه بیشتر امکان ابراز و نمایش خود را فراهم سازد.
احمدی نژاد، با انتصاب نزدیکان و خویشاوندانش بر مهمترین مشاغل دولتی، دایره امنیتی برای پیشگیری از آسیب پذیری شخصیت خود فراهم ساخت. رییس جمهوری که در دوران اودرامد نفت بشکهای ۱۴۰ دلار گم میشود و بیشترین دانشجویان از دانشگاهها اخراج میشوند و بسته ترین فضا برای آزادی مطبوعات ایجاد میشود.
بی تردید آنقدر احمدی نژاد بد است که نیاز نباشد تا برای نمایش چهره بد او، نخست، موسوی را بد بخوانیم تا احمدی نژاد بدتر باشد. این دو چهره تنها در یک مقوله با هم ویژگی مشترک دارند، آن هم باور به نظام غیر دموکراتیک و دین سالار جمهوری اسلامی است. باوری که برخاسته از خواستهای عقیدتی این دو است، نه برخاسته از ویژگیهای شخصیتی شان.
شایسته است با شناخت بهتر، بیش از این از خواست مردم برای برکناری احمدی نژاد فاصله نگیریم.