iran-emrooz.net | Wed, 10.06.2009, 8:14
پرچم “آزادی انتخابات” را برافراشته نگهداریم!
محسن قائم مقام- نیویورک
|
"من در عجبم ز میفروشان کیشان
به زانجه فروشند، چه خواهند خرید؟"
خیاّم
پرچم " آزادی انتخابات و فضای دمکراتیک آن" را برافراشته نگهداریم!
مبارزه انتخاباتی در میان حامیان و وابستگان رژیم همچنان و با شدت ادامه دارد. گفتگوی "کاندیداها" بیش از آنکه یکدیگر را افشا نمایند رسوا کننده رزیم جمهوری اسلامی است. احمدی نژاد از دزدیها و غارتگریهای کلان دوران رفسنجانی و پسران وخانواده او میگوید و از بذل و بخش در آندوران عناوین دکترا به "رؤسا"ی وقت، نظیر پخش عناوین و نشانها به اعیان کشور از سوی مظفرالیدن شاه، سخن سر میدهد. و پاسخ آقای میرحسین موسوی اینست که ایشان اینجا حضور ندارند تا از خود دفاع نمایند و اینکار احمدی نژاد را غیر اخلاقی میداند. معلوم نیست چگونه ایشان در زمان نخست وزیری خود از غارتگریهای شاه و خانوادهاش گفتند بدون آنکه آنها برای دفاع حاضر باشند. گوئی هربار که از متجاوزی به ثروتهای ملی نام میبریم باید متجاوز را جلوی خود داشته باشیم تا بتوانیم شرح غارتگریها را بدهیم. و از پس مرده هم بد نباید گفت و لذا صحبت جنایتهای آقای خمینی و سایر رفتگان را هم باید فراموش کرد! صحبت "دکترا" بخشیدنهای قلابی را میکنند ولی عنوان قلابی "آیت العظمی و مرجع تقلید" بیک روضه خوان قبل از انقلاب، که بعنوان فاش کردن اسرار دولتی حکم اعدام دارد، را هرگز نمیبرند.
در این گفتگوها هیج اعتراض مشخصی بواقعیتهای تلخ جامعه و تجاوزات بحقوق بشر بخصوص زنان نیست. صحبت از زندانیان رژیم، اعدامها و اعدامیها و اینگونه جنایات نمیشود ، چون پای همه شان در میان است. همه شان امام راحل را مرجع همه کارهای پسندیده و میزان صحت اعمال خویش میدانند. همه شان حفظ رژیم را پایه کار خود میشمارند و اشکال کار را در این میبینند که با ادامه اینگونه اعمال بیرویه که در حساب ایشانست، نظام از هم پاشیده شود. آقای موسوی میخواهد دوران به سه سال اول انقلاب باز گردد. صحبت از "بهار آزادی" را میکند ولی صحبت "زهرا خانم" و قداره کشان رژیم دوران بهار آزادی و بقول دکتر حاج سید جوادی "صدای چکمه فاشیسم" در خاطرهاش اثری بجا نگذاشته است. صحبت تیربارانهای بدون محاکمه بالای پشتبان آقا در میان نیست! صحبت اعدام چند هزار جوان در زندانهای رژیم بدون محاکمه ، در زمان نخست وزیری خود ایشان در هرگز نمیشود. انگار ایشان گذشته ی همراه جنایتهای بزرگی را بیاد ندارند. موضوع " احترام بحقوق بشر" ترجیع بند صحبت آقایان کاندیدا است. در حالیکه در ذهن ایشان تنها حفظ رژیم مطرح است تا احترام به "حقوق بشر" که بصورت مد روز، همه شان خود را بآن پای بند معرفی مینمایند. تهدید ایشان بهم آنست که افشا نمایند که زن یکی از "کاندیدا"ها یکروز بی حجاب بوده است، از گناهان کبیره و ایشان هم در دفاع از عیال خویش سواد او را مطرح میکند تا حق او درانتخاب لباس، که یکبار امام راحل هم درحالیکه همه قدرت را در اختیار داشت، مثل دوران زیر درخت سیب، این بار بجای شاه با مردم بقول خود "خدعه" کرد، چون اینبار مردم در لباس دشمن بودند ودر اعتراض وسیع و خیابانی زنان در اول انقلاب بحجاب اجباری، گفت که کسی بدنبال حجاب اجباری نیست و زنان دراتنخاب لباس خود آزادند: خدعه در برابر دشمن مشروع است!
انتخابات با همه گرمی و حرارتی که شرکت مردم در آن ایجاد نموده است بجلو میرود و تلویزیونهای رژیم هم تنور انتخابات را همچنان گرم نگهمیدارند. بعبارتی رژیم میکوشد که اتنخابات با شرکت هرچه بیشتر مردم انجام شود و خیالش از آرام کردن هر شکل احیانآ ناجوری بعد از انتخابات آسوده است. از سوی دیگر انتخابات در میان مبارزین، وچگونگی روبروئی با این چالش بزرگ مملکتی، بحثهای بسیاری را بمیان آورده است و گروهها و شخصیتهای مختلف راه حلهای مختلفی را بمیان کشیدهاند. عمده این برخوردها در تحریم یا عدم شرکت و شرکت بدون رآی دادن بکاندیدهای رژیم و بالاخره شرکت و رای دهی بیکی از کاندیداها که علیه احمدی نژاد است، خلاصه میشوند. و در این مجموعه ما شاهد اعلامیهها، مقالات و مصاحبههای گوناگونی درنشریات، رادیو تلویزیونها و انتریت میباشیم.
یک صحبت آنستکه مردم در گروههای بزرگ در گرد "کاندیدا"ها حلقه زدهاند و اگر ما خود را کنار بکشیم خود را از مردم جدا کرده ایم. بعبارتی بشکلی باید "همرنگ جماعت" شد"! و گرنه تماشاگر "بدون اثر" باقی خواهی ماند. در میان هزار پاسخی که باین اعتراض برای عدم رآی دادن به کاندیداهای حکومتی یا رژیمی باقی است یکی هم آنستکه، آیا کاری که جماعت مرعوب قدرت، در پیش گرفته اند، اثر گذار است؟ اینکه در مبارزات انتخاباتی تا بآخر شرکت داشته باشیم و تبلیغ ازادی انتخابات و آزادی فضای انتخاباتی را بنمائیم یک حرف است و اینکه بیکی از نمایشگران "خودی" که برای نجات سیستم و دعواهای قدرت در میان خودیها بمیدان آمده است رأی بدهیم حرف دیگری است. در رآی باین کاندیداها ندادن، بقول عبدالله نوری باید برای رأی خود و شخصیت خود احترام قائل باشیم[۱]. اگر پرچم ازادی انتخابات را برافراشته نگهداریم، از هر فرصتی، حتی در عرصه نمایشات تبلیغاتی "خودی"ها هم میتوانیم راهی برای عرضه راهمان پیدا نمائیم
واقعیت آنستکه شکستهای پی در پی و عدم رضایتهای بسیار، و سرکوب و زورگوئی مداوم، مردم را نرم و شکننده کرده است. روزگار سختی است. مردم نه بدنبال ستارخانی هستند که همانچه تاکنون تاریخ در قرن پیش نشان داده است، تفنگ را از دست حاکمین بکمک ایشان بگیرد و در دست تفنگدار جدیدی قرار دهد. و نه راهی دیگری برای بیان خواستههای خود در پیش میبینند. از سوی دیگرعقب نشینی "گرگها" را، که حاصل ندانم کاریها، سیاستهای غلط اقتصادی همراه چپاولگریهای سردمداران رژیم و جنگهای سرد ماجراجویانه با تمام دنیا، بدون پشتیبانی مردم است را، آشکارا میبینند و و خوش باورانه بدنبال چوبدستانی "خودی" که برای "سهم" خود و "حفظ رژیم" بمیدان آمده اند، بخیابان ریختهاند. دختران خوبرو با روبانهای سبز بر پیشانیشان بسته و لاکهای درخشان سبز بر ناخنهایشان بجای دفاع از زنان مورد تهاجم و در زنجیرهای رژیم، "حقوق بشر" سید سبزپوش که از حقوق بشر تنها عنوان مد روز و دهان پر کن آنرا بکار گرفته است، پشتیبانی میکنند. با همان لاک و آرایش صورتی که چند ماه پیش خودش و سایر دختران و زنان را در خیابانها مورد تهاجم پلیس و خواهران زینب قرار میدادند. آیا بهر دری زدن راهگشای گره اصلی مملکت که همان رژیم پای گیر جمهوری اسلامی است، میباشد؟ یا آنها را از این ستون بآن ستون نخواهد برد که خود برای حکومتیها فرج است؟
آنهائیکه این راه و روش دنبال "خودی"های "معترض" افتادن را بر گزیدهاند میگویند ما سه دهه، که تنها همان حرفهای خودمانرا زدیم بجائی نرسیدیم، پاسخی بسؤال اینستکه مگر شما درنزدیک به دو دهه، با قبول حفظ رژیم و"اصلاحات" از بالا بکجا رسیدید؟ آنهئیکه با قول ساختن "جامعه مدنی" کار را شروع کردند و با توهین بدانشجویان و پشت کردن بمبارزین، حتی بقیمت ریختن آبروی خویش نگذاشتند آبروی رژیم از میان برود، چه کردند، که انتظار از آنهائی باشد که کار را میخواهند با برگرداندن بسه سال اول انقلاب بکشانند، داشته باشیم؟ اینکه گروهی عنوان کردند که ما خواستههایمان را مینویسیم و هرکس انجام خواستههای ما را پذیرفت باو رأی میدهیم، این پیشنهاد از نظر منطقی حاصل یکسانی ندارد چون خواسته و انجام دهنده خواسته مجموعآ پدیدهای را میسازند که بر حسب موارد مختلف خواسته و ایفا کننده نقش خواسته، نتایج یکسانی رانخواهند داشت. فی المثل اگر احمدی نژاد بگوید که خواستهها ی حقوق بشر را انجام میدهد اعتماد و اطمینانی باو نیست که بصرف پذیرفتن خواسته باو رأی دهند. خواسته و ماهیت ادعا کننده بانجام آن ازهم جدا نیستند. شما باید پایهای برای قبول ادعای کاندیدا باحترام به "حقوق بشر" داشته باشید. در مورد کاندیداهای دیگر، آیا مطالعه گذشته کاندیدا و اعتقاد ایشان به حفظ جمهوری اسلامی برای نادرستی این ادعا کافی نیست؟
همه ی مبارزه شده است، "کنار زدن احمدی نژاد" وصحبتی از ریشه فساد که احمدی نژاد هم فراورده آنست نیست! ریشه فساد این نظام قرون وسطائی است که ما را در تار پود خود باسارت نگهداشته است. هر چهار سال یکبار مردم اجازه پیدا میکنند بخیابانهای شهر بریزند و هواداری یکی از "خودی"های رژیم را بکنند، آنها هم حرفهائی در لفافه و باب دندان مردم را میزنند و در مقابل ایشان"شیطان"ی قرار گرفته که چهارسال پیش او حرفهای باب دندان مردم را میزد! احمدی نژاد میگفت "نفت" را سر سفره مردم میآورد و امروز حتی حساب پول نفت هم معلوم نیست چه رسد بتقسیم آن روی سفرههای مردم و یا آزادیخواهانه میگفت لباس خانمها چه اهمیتی دارد که همه صحبت شده لباس ایشان در حالیکه در حکومت خودش از "چاه جمکران" و جاده صاف کنی برای ظهور امام زمان گذشته، "بگیر و ببند" و ضرب و شتم، خانمهای "بدحجاب" در خیابانها، در دوران همین آزادیخواه حقوق زنان در چهار سال پیش صورت گرفت. در برنامههای انیترنتی میبینیم که هزارها نفر سرود "ای ایرانای مرز پرگهر.." را مینخوانند و صاحبان نمایشات اینرا بعنوان میهن دوستی جا میزنند در حالیکه آنچه میهن را از تلاشی باز میدارد سرود در آزادی مردم است، که متآسفانه هیچگاه دنبال ساختن سرودهای آزادی مردم نبودهاند. تنها آزادی مردم است که ملتی نیرومند میسازد که حکومتی بر پایه مردم داشته باشد، و کسی خیال تجاوز بآب و خاکش را در دل نپرورد!
مردمی سه دهه سرکوب و فشار و زورگوئی دیده، هشت سال بدنبال "اصلاحات" و "جامعه مدنی" دویده و خسته و وا مانده در میان راه رها شده و طعن و لعن فراوان دیده و چهار سال پوتین پاسداری احمدی نژاد را تحمل کرده است ، انهمه ایزار و تو سری، از او مردمی مرعوب که در حفظ خود از ریسمان سیاه و سفید فرار میکند، را ساخته است. دنبال این مردم افتادن و نوار سبزی را که در زمان بچگی یادم هست مردمی که امامزاده داود در نزدیکی تهران میرفتند، آنرا میخریدند و به نیت رفع بلا بدور دست میبسنتند، منتها نازک تر و بی جلا تر از نوار نمایشی اقای موسوی بود. چشم امید به نخست وزیر دوران خمینی بستن که برخلاف آقای خاتمی شروع کارش هم حتی بکار بردن لفظ "اصلاحات" نیست تا چه رسد به جامعه مدنی، بیشتر از اینکه از "ناچاری" مردم باشد، حاصل سالها سرکوب واختناق است. در "تسلیم" بفکر چاره جوئیاند. در حالیکه منافع این "تسلیم بخاطر چاره جوئی"، خطرات ناشی از تحکیم نظام را توجیه نمیکند. باید شهامت آنرا داشت و در برابر هر موجی عاقلانه برخورد نمود. بقول خلیل ملکی نه مردم را فریب داد و نه فریفته مردم شد. مردم در شرایط سرکوب و زور، در حالیکه نمیتوانند خواسته خود را بیان دارند، معلوم نیست که همیشه راه حل صحیحی را انتخاب میکنند. امروز نیز باید پرچم آزادی اتتخابات را برافراشته نگاهداشت و دنبال موفقیتهای زود گذر و جنس ارزان خریدن نرفت. نیرنگها را رسوا کرد. بدنبال احیانآ آزادیهائی کم بها و زودگذر در حلقه خودیها روان شدن همانطور که یکبار در بهترین شروع آن دیدیم، کاری بیحاصل و در عمل بسود رژیم است. در حالیکه بدنبال استقرار یک حکومت دمکراسی در ایران و جایگزین کردن آن با دیکتاتوری مذهبی کنونی رفتن، کار اسانی نیست و راهی بسیار دشوار و طولانی در پی دارد. ولی تنها راه برون شدن از این بن بست است. ما نه امروز و نه فردای انتخابات بلکه تا پایان این رژیم خواسته خود را کمتر از برپایی یک نظام دمکراسی نباید قرار دهیم. ممکن است در آینده شرایطی پیداشود که بیارزد و صلاح باشد تا کمی و برای مدت معلوم و کوتاهی، راه میانهای را تا رسیدن بدمکراسی انتخاب کنیم ولی این حال در شرایط امروز نیست و تجربه خاتمی نشان داد که از "خودی"ها و مشتاقان ماندگاری رژیم اینکار ساخته نیست. آنها تنها بدنبال تحکیم پایههای این رژیم استبداد مذهبی هستند تا استقرار دمکراسی و ایجاد جامعه مدنی. تاریخ نشان داده است که اقلیتی که درست فکر میکند بالاخره مردم را براه درست خود میکشاند.
در خاتمه شعر زیبای "کتیبه"[۲] اخوان ثالث در ذهنم تداعی شد که حکایت مردمی است که با علاقه و کنجکاوی و مرارت بردن بسیار و در" تداعی خوف و خستگیها"، سنگ بسیار بزرگ، "چون کوهی" را که رویش نوشته بود "کسی راز مرا داند، که از اینرو بآن رویم بگرداند..." را با زنجیرهای در پای میگردانند و.."...بدست ما و دست خویش لعنت کرد.."...چون آنروی سنگ هم نوشته بود: "کسی راز مرا داند که از این رو بآن رویم بگرداند."
محسن قائم مقام- نیویورک
9 ماه ژوئن 2009
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
------------
۱- "گزینهها در انتخابات شبه دمکراتیک"- سایت گویا ۱۴ مرداد ۱۳۸۷" ...اگر احساس شود که انتخابات و ارای مردم نمایشی بیش نیست، چرا باید شرکت کرد؟ مگر شهوت قدرت داریم؟ برای رأی خود و شخصیت خود نیز ارزش قائلم...."
۲- شعر کتیبه سروده مهدی اخوان ثالث در کتاب "این اوستا"یش- 1340