iran-emrooz.net | Tue, 09.06.2009, 23:46
جنبشهای اجتماعی شرکت در انتخابات را برگزیدهاند!
شهرام فرزانهفر
|
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
تنها سه روز به برگزاری انتخابات در ایران باقی مانده و کشور در آستانهی انتخابی سرنوشتساز قرار دارد. قرائن و شواهد حاکی از آن است که جامعهی ایران بار دیگر در دوراهی انتخاب قرار گرفته است، انتخاب بین تداوم تحجر، خرافهپرستی و تسلط گروهای ماجراجو و قانونگریز از یک سو و از سوی دیگر بازگشت مجدد نهادهایی است که روند اصلاحات را در بافت سیاسی حاکم آغاز کردهاند.
این انتخاب تنها در برابر هفتاد میلیون ایرانی نیست، بلکه حتا مسئلهی بیش از سه میلیون ایرانی در خارج کشور نیز هست. ایرانیان با هر موقعیتاجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی، این امکان را دارند که در تحول مسالمتآمیز سیاسی که میتواند سرنوشتساز و تعیینکننده نیز باشد شرکت کنند. انتخابات جمعهی پیشرو نه تنها مشارکت نیروهای تحولطلب در داخل و خارج از ایران که در واقع نشاندهندهی میزان عزم و باور ما به تغییر و حرکت مسالمتآمیز به سمت کسب حقوق برابر و عادلانه و میزان اعتقاد ما به جنبشهای مردمی است.
طی روزهای اخیر هر ناظری که تحولات جاری در ایران را دنبال کرده است، این واقعیت را به خوبی لمس کرده است که طیف تحولطلب و ترقیخواه در جامعهی ایران با حضور گسترده در خیابانها و در متینگهای نامزدهای اصلاح طلب، حمایت خود را از پیامهای این نامزدها اعلام کرده است. از این پیام موسوى که میگوید: انتخابات يعنى "تجديدنظر" و از شعار کروبی برای "تغییر". مردم تحولطلب این گفته موسوی را باور کردهاند که "دولت بعدی باید، دولت عقلانیت، دولت استفاده از کارشناسان، دولت استفاده از نهادهایی باشد که این ملت با پایمردیهای خودشان آنها را پایهگذاری کردند، نهاینکه یک دولت رمالی و کفبینی باشد." مردم در انتخابات مجالى پيدا مىكنند تا به تصميم گذشته خود نقدى داشته باشند و يا امكان تجديدنظر و يا تثبيت براى گذشته خود را فراهم كنند.
باوجود شکلگیری یک جنبش بزرگ اجتماعی برای تغییر، که برخی آن را در حد و اندازههای جنبش دوم خرداد میدانند و برخی دیگر حتا گستردهتر و عمیقتر از آن، نگرش دیگری هم وجود دارد که همچنان رؤیای براندازی را دارد که انتخابات را نمایشی، تلاش حکومت برای جلب رأی ملت و یا یک خیمهشببازی میداند و شرکت در آن را مشروعيت دادن به رژيمى كه محصول سركوب خونين تودههاى مردم است ارزیابی میکند. این گروه، که جامعهی تحریمگران را تشکیل میدهد و به نظر میرسد میزان آن نسبت به انتخابات قبل بشدت کاهش یافته باشد، برای این انتقاد و سئوال کلیدی پاسخی ندارد که شركتنكردن در انتخابات يعنى رضايت از وضع موجود و به عبارتی حمايت غیرمستقیم از دولت احمدىنژاد، كانديداى مورد نظر ولايتفقيه و در نتیجه تشدید نابرابرى بين زنان و مردان، افزايش خشونت در جامعه، تداوم بخشيدن به رودرروئی خشن ايران و جهان، ابتذال در فرهنگ، ادب و نابودی تاريخ سرزمین ایران!
طی روزهای اخیر هر ناظری که تحولات جاری در ایران را دنبال کرده است، این واقعیت را به خوبی لمس کرده است که طیف تحولطلب و ترقیخواه در جامعهی ایران با حضور گسترده در خیابانها و در متینگهای نامزدهای اصلاح طلب، حمایت خود را از پیامهای این نامزدها اعلام کرده است. |
در این میان سه نفر از چهار نفر کاندیداهای تأیید شده ریاستجمهوری ایران، ازجمله علل حضور خود در صحنه انتخابات دهمين دوره رياست جمهورى را مقابله و راهیابی برای مشكلات فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى ایران عنوان کرده و کشور را در آستانهی پرتگاه و نابودی میدانند. در مقابل احمدی نژاد معتقد است که وضع ایران از دورههای پیشین به مراتب بهتر است. بدون اینکه قصد دفاع از دورههای پیشین را داشته باشم میتوان حداقل این مورد را کاملاً اثبات کرد که وضعیت ایران نه تنها بهتر نشده است که به مراتب ناگوارتر و بلحاظ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی در وخیمترین وضعیت تاریخاش قرار دارد.
اینکه دو کاندیدای اصلاحطلب میتوانند جامعه را از بحران اجتماعى موجود و بحرانهای روبرو، که برخی کارشناسان پیشبینی میکنند نجات دهند، خود موضوعی کارشناسانه و قابل بحث است. اما این حقیقت را بعنوان یک حداقل میتوان از برنامههای آنها متوجه شد که آنها به این مشکلات واقفند و در بسیاری موارد به خطاهایی که خود نیز سهمی در آن داشتهاند، اقرار کردهاند و در جهت تغییر آن گام برداشتهاند.
در دورههای پیشین، کمکاری و ناپیگیری اصلاحطلبان در دوران هشتسالهی موسوم به اصلاحات، حساب بازنکردن روی نیروهای مردمی و تنها اتکاء بر روی نیروهایی که بلحاظ اعتقادی با آنها نزدیکی داشتند و نه تخصص و دانش کارشناسان، پیوندنزدن مطالبات روزمره اقشار مختلف مردم و سازماندهی نکردن این مطالبات در قالب سازمانهای صنفی مردمی و خودجوش، ناامیدی عمومی را دامن زد و موجب شد تا در دورهی قبل زمام کشور بدست نظامیان بیافتد که اکنون منافع اقتصادیشان نیز مطرح است. آنچه مسلم است پس از چهار سال زمامداری دولت احمدینژاد، جامعه و حتا رهبری جمهوریاسلامی به پیامدهای اسفناک سیاستهای دولت وی پیبردهاند، اگرچه رهبری کماکان بر دفاع از دولت کنونی پافشاری میکند.
در این رابطه کارشناسان جامعهشناسى، بهاندادن به پژوهشهاى اجتماعى، ممانعت و کنترل عمدی فعالیت و حضور شالودههاى جامعهی مدنى، یعنی سازمانهای مردمی و غیردولتی، نهادهای صنفی، اتحادیهها و سندیکاهای اقشار مختلف را تلاشی در جهت تهیکردن جامعه از وجدان، تعهد و همبستگی ملی میدانند و این رفتار را در راستای کنترل جامعه از طریق فکر کردن بجای آنها دانستهاند.
چه باید کرد؟ نتیجهی چهارسال زمامداری افراطیترین گروه در جمهوریاسلامی، افزایش خرافهگرایی، توزیع صدقه بجای ایجاد كار، مطرود و منزویشدن ایران نزد جوامع و دولتها، ادامهی محاصرهی اقتصادی و تحریمهایی که طی سیسال گذشته شکاف طبقاتی را در جامعهی ایران گسترش داده، بودهاست و اگر این روند ادامه پیدا کند، احتمال حملهی نظامی و نابودی آنچه از ایران باقیمانده، و حتا جنگ داخلی و تجزیهی ایران، دور از انتظار نخواهد بود.
کنترل عمدی فعالیت و حضور شالودههاى جامعهی مدنى، یعنی سازمانهای مردمی و غیردولتی، نهادهای صنفی، اتحادیهها و سندیکاهای اقشار مختلف، تلاشی در جهت تهیکردن جامعه از وجدان، تعهد و همبستگی ملی است |
در عرصهی اجتماعی نیز، نتیجهی ندانمکاری دولت، رشد و گسترش آسیبهای اجتماعی، از قبیل فحشا، اعتیاد، بیکاری و بیماریهای روحی و روانی، فروپاشی خانوادهها، افزایش کودکان کار و خیابان (علیرغم جمعآوری فلهای و بیبرنامه آنها)، رختبربستن وجدانعمومی از جامعه به علت خودی و غیرخودی کردن مردم بوده است.
برای حل این معضلات، نیاز به ازسرگیری و تداوم روند اصلاحات اجتنابناپذیر است. وظیفهی دولت جدید اصلاحات این خواهد بود که با سرمایهگذاری و کمک متخصصان و کارشناسانِ درگیر در این مشکلات، مطالباتِ اقشارِ مختلفِ جامعه را پاسخ دهد و در این راه بجای تشکیل سازمانهای بوروکراتیک و "سیاهچالههای اقتصادیِ" بیدستآورد، برروی کمک فکری و الگوهای موجود سازمانهای مردمی حساب کند و آنها را نه تنها جدی بگیرد که مورد حمایت قرار دهد، یا حداقل موانع موجود برسرراه فعالیتهای آنها را بردارد. اغلب فعالان حقوق زنان و کودکان و سایر فعالین اجتماعی در ایران که پایههای جنبشهای اجتماعی را تشکیل میدهند و از نزدیک در کوران زندگی روزمره با مشکلاتشان دستوپنجه نرم میکنند، در مبارزهی انتخاباتی اخیر، در مواضع و برنامههای کاندیداهای بالقوهی اصلاحطلب، نشانهها و امیدهایی را به تغییر وضع موجود دیدهاند و مطالباتشان را با آنها در میان گذاشتهاند و وعدههای مشخصی را نیز از آنها گرفتهاند. آنها در درون آن جامعه زندگی میکنند و ظرفیتها و محدودیتهای ساختار سیاسی و اجتماعی کشور را خوب میشناسند. آنها نه تنها تجربهی چهارسالهی گذشته را، که تجربهی سیسال گذشته را نیز دارند و از مطالبات واقعگرایانهی خود دور نمیشوند.
حضور جنبشهای اجتماعی در عرصه انتخابات و برقراری ارتباطی تنگاتنگ در کوران مبارزات انتخاباتی با نامزدها، تحقق وعدههایی که در راستای حقوق شهروندی بودهاند را ممکنتر و عملیتر خواهد کرد. |
اگر بپذیریم که شرکت مردم در انتخابات، به کنار گذاشته شدن احمدینژاد و رویکار آمدن یکی از اصلاحطلبان خواهد انجامید، این امکان بوجود خواهد آمد که گروههای اجتماعی بار دیگر به موضوع و عامل گفتمان سیاسی تبدیل شوند و راهها برای ورود آنها به مباحث مربوط به سیاستگذاریاجتماعی باز شود. آنگاه اصلاحطلبان با چالشی جدی روبرو خواهند بود و آن تحقق وعدههاییست که دادهاند. بهطبع آنها درقبال گروههای خانهنشین که در صحنه حضور نداشته و مطالباتی را ارائه نکردهاند، خود را نیازمند پاسخگوئی نخواهند دید. اگرچه حق شهروندی منوط به شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نیست، اما حضور جنبشهای اجتماعی و سازمانها و تشکلهای سیاسی و اجتماعی در عرصه انتخابات و برقراری ارتباطی تنگاتنگ در کوران مبارزات انتخاباتی با نامزدهایی که با شعارهایی برای جلب آرای آنها به میدان آمدند، تحقق وعدههایی که در راستای حقوق شهروندی بودهاند را ممکنتر و عملیتر خواهد کرد. این مهم را گروهها و جنبشهای اجتماعی در ایران دریافتهاند و به همین دلیل است که در این انتخابات حضوری چشمگیر دارند. اما در خارج از ایران اوضاع چنین نیست و سه روز مانده به انتخابات، فضای انفعالی بر بسیاری از گروههای در تبعید حاکم است.
در شرایطی که یک مبارزهی انتخاباتی جدی و واقعی در ایران در گرفته است، و این را میتوان در مناظرههای جنجالی و افشاگرانهای که در تاریخ سیاسی جمهوریاسلامی بینظیر بوده است، مشاهده کرد، طرح نظرات و دیدگاههای دوپهلو، انفعالی و کلیشهای از سوی برخی از گروههای اپوزیسیون خارج از کشور، حکایت از آن دارد که این گروهها، درک و شناخت واقعبینانهای از تحولات سیاسی جامعهی ایران ندارند. زمان آن رسیده است که اپوزیسیون در تبعید، خودمحوری تاریخی خود را کنار بگذارد و برای یکبار هم که شده "پیام جنبشهای اجتماعی در ایران" را که از سطح بالای درکسیاسی در ایران حکایت میکند را بدرستی دریابد و در مبارزهی انتخاباتی جاری در ایران، جهتگیری درستی را برگزیند.
شرکت در انتخابات بیست و دو خرداد و حمایت از نامزدهایی که بیش از هر زمان دیگر به جنبشهای اجتماعی نزدیک شدهاند، پاسخی درخور نسبت به شنیدن پیام این جنبشهای اجتماعی است.