iran-emrooz.net | Tue, 02.06.2009, 6:27
خامنهای موسوی را ترجیح میدهد! چرا؟
دکتر رضا تقیزاده
|
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
برای علی خامنهای، احمدینژاد در صورت تجدید انتخاب، همان خواهد شد، که خاتمی در دور دوم ریاست خود برای مردم و برای جنبش اصلاحات بود: مدعی ، بازدارنده و سربار!
خاتمی در دور دوم رییس جمهوری، علیرغم پیوندهای فلسفی با هدفهای اصلاح طلبان، مانع عمده ادامه حرکتی شد که خود را متعلق به آن میدانست. با خاتمی جنبش اصلاحات به انتها رسید و در نتیجه جایگاه خود را در افکار عمومی و همچنین سهم خود را در ساختار سیاسی نظام از دست داد.
خامنهای ، در وضعیتی مشابه با آنچه که اصلاح طلبان هشت سال پیش در قبال خاتمی داشتند، ضمن علاقه شخصی به احمدینژاد و همراهی فکری با او، تنها بخاطر رعایت مصالح عالیتر نظام، که خود بیش از هر کس دیگری برخودار از آن است، مایل است، از تحمیل شکست مشابه و پر هزینهای که احمدی نژاد در صورت تجدید انتخاب، بر بدنه نظام و ارد خواهد آورد پیشگیری کند.
دولت احمدی نژاد، با تحمیل هزینهای سنگین بر مردم، مسئولیت تامین هدفهایی را که بخش نظامی-امنیتی، و همچنین اصولگرایان رژیم در جهت مصالح نظام میدیدند از آغاز دولت خود بعهده گرفت و طی چهار سال گذشته تا حدود زیادی در جهت تحقق آنها پیش رفت.
باز سازی خطوط قرمز نظام و تجدید لباس و عرضه آنها بعنوان " واقعیتهای موجود و ملموس " و پیامد آن، مهار کردن مطالبات مردم از راه قانع ساختن روشنفکران درون سازمانی به قبول "اصلاحات اصلاح شده"، بجای افراط در طرح مطالبات مردم، بخشی از نتایج همکاری نزدیک دولت احمدی نژاد با مراکز امنیتی- نظامی رژیم است که بنوبه خود مورد حمایت رهبری نظام نیز قرار داشته است.
جامعه خسته، مایوس و سرخورده از رفتارهای انفعالی دولت منسوب به اصلاحات، بعد از خاتمی و طی چهار سال رییس جمهوری احمدی نژاد، نه اشتیاقی برای تجدید قوا و نه توانی برای مقاومت در برابر بازسازی مهارها و محدودیتهایی داشت که بخش اقتدار گرا و انحصار طلب حاکیمت از طریق دولت تدارک میدید. سوار شدن دولت نهم را بر گرده مردم که عمدتا بدلیل نشستن آنها بود، احمدی نژاد بعنوان نشانه اقتدار نظام فروخت و آنرا در ردیف خدمات امنیتی خود قرار داد.
تغییر ساختار سازمانی بسیج، و تجهیز آن، با استفاده از امکانات گسترده مالی دولت، منجمله تخصیص ۳۰۰ میلیون دلار به این منظور در اولین سال آغاز کار دولت احمدی نژاد، و پیوند دادن مستقیم آن با فرماندهی سپاه، از جمله مهمترین اقداماتی است که در جهت ایجاد آمادگی برای مقابله با مطالبات مردمی و همچنین توسعه نفوذ سیاسی سپاه در جمهوری اسلامی تاکنون صورت گرفته است.
دولت احمدی نژاد برنامه توسعه اتمی ایران را ، که سیاست گذاران نظامی جمهوری اسلامی، به تحقق هدفهای آن در قالب عامل افزایش ضریب امنیت رژیم نگاه میکردند، با سرعت و سخاوتمندی تمام در هزینه کردن از منابع درآمدهای عمومی، پی گرفت.
در عرصه روابط خارجی، ناتوان ماندن دولت بوش در پیشبردن برنامه ایجاد خاورمیانه بزرگ و همچنین رویارویی با گروه القاعده و سنیها در عراق را که نا خواسته به بهبود موقعیت ایران انجامید، احمدی نژاد بحساب توفیقهای شخصی خود گذاشت. این هشیاری احمدی نژاد و یا درایت و دور اندیشی دولت او نبود که دست ایران را در منطقه قوی تر کرد. عامل اصلی ضعف حریف بود که در جای دیگری به گل نشسته بود.
در حقیقت ندانم کاری احمدی نژاد بود که نتوانست از فرصت و شرایط پیش آمده در منطقه برای بهبود بیشتر موقعیت ایران بهره بگیرد. سعودیها، اماراتیها، قطریها، کویتیها، در طول چهار سال گذشته ضریب قدرت اقتصادی و نفوذ سیاسی خود را در نظام جهانی چندین برابر ایران افزایش دادهاند.
در زمینه تحریمهای ناشی از تصویب قطعنامههای تنبیهی شورای امنیت که در دولت قبلی موجب نگرانی و عامل رعایت احتیاط بود، درآمدهای ارزی حاصل از نفت صادراتی طی چهار سال گذشته به یاری آمد و در نتیجه بدون زحمت و یا نیاز به مدیریت خاص، بسیاری از عوارض اقتصادی ناشی از اعمال تحریمها را پوشاند. این اقبال خوش را نیز احمدی نژاد بحساب خود واریز کرد.
فراوانی منابع مالی، دامنه سخاوتمندیهای دولت را از حدود گروههای لبنانی و فلسطینی، و عراقی و افغانی، فراتر برد و در نتیجه پول نفت که ثروت ملی است، و میباید در کار توسعه ماندگار اقتصادی و ایجاد کار و ثروت بیشتر در داخل بکار گرفته میشد صرف گشودن سفرهای تازهای در ونزوئلا، بولیوی، نیکاراگوا و حتی برزیل شد.
بشهادت آمار و ارقام منتشر شده از سوی مجلس شورای اسلامی، دیوان محاسبات و سازمان بازرسی، که تمامی ارگانهای رسمی نظام بحساب میآیند، دولت دهم فاسد ترین و بی قانون ترین دولت 30 سال گذشته ایران بوده است.
آنچه احمدی نژاد با هزینه کردن منافع ملی ایران، از پس آن خوب برآمد، خریدن شهرت شخصی بود، و بقول با معرفتهای قدیمی تهران "آینه شدن" در روزنامهها و وسایل ارتباط جمعی جهان. احمدی نژاد طی چهار سال، با طرح مطالب ناپخته در مجامع جهانی بیش از هر رییس دولت دیگری واکنش منفی ایجاد کرد. حضور اخیر او در کنفرانس تبعیض نژادی سازمان ملل، و خروج هیاتهای خارجی از محل سخنرانی بعنوان اعتراض به او، که در هر حال نماینده رسمی ایران بود، تازه ترین نمونه از این دست است.
احمدی نژاد چهرهای جنجالی است که در زمان مناسب، در محل مناسب حاضر بود و با استفاده از اقبال خوش و قرعه مناسب، به جایی رسید که استحقاق آنرا نداشت. با این وجود او و اطرافیان سبک وزن سیاسی او، با القاء شبهه، قصد دارند، با معرفی امتیازهایی که او از آنها بر خوردار نیست، راه باز گشت او را هموار سازند.
احمدی نژاد در دور دوم، بیش از گذشته، اندازههای شخصی خود را گم خواهد کرد و در نتیجه خطری خواهد شد در تقابل با رهبری نظامی که او را بقدرت رسانده. با تجدید انتخاب احمدی نژاد، طرح نظامی کردن بیشتر ساختار دولت، با الگوهای کره شمالی امروز و چین در سالهای پیش از دوران جنگ سرد،با سرعتی بیش از گذشته دنبال خواهد شد.
با حضور احمدی نژاد در راس دولت بعدی، تفکر نظامی در طرحهای راهبردی امنیت ملی ایران نفوذ بیشتری خواهد یافت و تداوم تشنج و چالش در روابط خارجی ایران آخرین روزنههای باریک کنونی برای تعامل با نظام بین الملل را مسدود خواهد کرد. با حضور احمدی نژاد حلقههای انزوای ایران، حتی در منطقه تنگتر از پیش خواهد شد، حال آنکه راز اصلی تو سعه در جهان امروزبرای هر کشوری، توسعه ارتباطات است.
احمدی نژاد در میانه دوران ریاست خود، از یاران اصولگرای خود دور شد. او به مصداق انا رجلا ،خود را قائم بخود و دولت خود را مستقل نامید. در دور دوم، خود باوری او، به تقابل او و رهبری جمهوری اسلامی ختم خواهد شد. او در دور دوم، با پشتیبانی یاران نظامی که برخوردار از خدمت و سخاوتهای او هستند، برای مملکت تصمیم خواهد گرفت و در صورت لزوم از رهبر نظام خواهد خواست که تصمیمات او را تنفیذ کند. او در دور دوم تابلوهای تازهای از نوع دکتر علی کردان را با زور بمردم تحمیل خواهد کرد، و اعلام خواهد داشت که انتخاب او " تایید شده است ". احمدی نژاد در دور دوم، چنانچه تصمیم گرفت که حج و زیارت را به رحیم مشایی بسپارد، حتی اجازه طرح مخالفت رهبر را با تصمیم خود در مطبوعات دولتی نخواهد داد.
با تجدید انتخاب احمدی نژاد، شرکای سابق انقلاب که در محافل منسوب به اصلاح طلبان گرد آمده اند، بیش از پیش به حاشیه رانده میشوند. به جمع این سوته دلان، اصولگرایان نا موافق با دولت نیز افزوده میشوند. قدرت مجلس بنفع دولت تقلیل خواهد یافت و مانند هر نظام اقتدار گرای دیگری، اهرمهای قدرت در دستهای واحدی متمرکز خواهد شد.
با تجدید انتخاب احمدی نژاد، انحصار طلبی جایگزین توازن و تعادل نسبی کنونی در بدنه سیاسی نظام خواهد شد. نظام سیاسی ایران بیش از پیش در دو سوی خط دوست و دشمن داخلی و خارجی قرار خواهد گرفت. در چهار سال بعد، تجدید نظر طلبان کنونی دشمن خواهند شد. اختناق به بهانه اخلاق اجتماعی و سیاسی، از حدود آزادیهای مردم کوچه و خیابان گذشته و تا مرزهای مراکز رسمی قدرت گسترش خواهد یافت. نظام سیاسی ایران در صورت تحمل فشارها و ادامه حیات در هیات کنونی، یکدست خواهد شد.
احمدی نژاد چهار سال قبل، برای اصولگرایان و همچنین بخشی از رای دهندگان کههاشمی را نمیپسندیدند، بصورت یک راه حل ظاهر شد. تجدید انتخاب و قرار گرفتن او در راس دولت دهم، نه راه حل، که مشکل کوتاه مدت مردم و مشکل میان مدت نظام و خامنهای خواهد بود. او در صورت تجدید انتخاب، نظام را به همان جایی خواهد برد، که خاتمی چهار سال پیش جنبش اصلاحات را راهی کرد!
بی تردید، رهبر جمهوری اسلامی که در گذشته تلاش دولت کنونی برای نزدیک شدن به حدود اختیارات خود را شاهد بوده ، خطر احمدی نژاد تجدید انتخاب شده را بیش از دیگران لمس میکند. او میداند، که احمدی نژاد در دور دوم، از قول خامنه ای، اعتبار کردانهای نوعی را به مجلس وقت تحمیل خواهد کرد و با استناد به مصالح نظام که خود متولی آن خواهد شد، منتظر تکذیب نماینده آیت الله هم نخواهد نشست. در دور دوم ریاست احمدی نژاد، بیانیه نماینده رهبری در سپاه را دایر بر حمایت از دولت احمدی نژاد، - مانند آنچه هفته پیش روی داد - کسی تکذیب نخواهد کرد.
به این دلیل، و دلایل بسیار دیگری که در این مقال نمیگنجد، خامنهای از باز آمدن احمدی نژاد استقبال نمیکند. گزینه مطلوب تر او سید حسین موسوی است که نه در سپاه دارای نفوذ است و نه در میان هر یک از دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا جایگاهی محکم دارد. موسوی در صورت انتخاب شدن، مرد مطلوب رهبری خواهد شد. او تعادل را به نظام باز میگرداند. او سهم اصلاح طلبان را میپردازد و آنها را از حاشیه به درون راه میدهد. موسوی خطرهای خارجی را کاهش خواهد داد و رقیبان داخلی را بجای قرار دادن در صفوف دشمن شریک قدرت خواهد کرد. در آن مقام، رهبری نظام در جایگاه داوری، قدرت خود را بار دیگر فراتر از جناحها قرار خواهد داد.
رهبر نظام سیاسی ایران مایل است که در صورت امکان، عطای احمدی نژاد را به لقای او ببخشد. تنها مشکل آقای خامنهای برای حمایت از موسوی، اجبار او در حرکت با چراغ خاموش است. به این علت بسیاری از کارگزاران نظام ممکن است که یا حرکت او را در جهت موسوی نبینند و یا ببینند و ندیده بگیرند.