iran-emrooz.net | Fri, 29.05.2009, 10:35
بحران انتخابات در ایران (۶)
پایگاه اجتماعی کاندیداها و تبعات تقلب انتخاباتی
محمد حسن صفورا
بحران ساختاری حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و بروز نشانههای تشدید یافته درون حکومتی آن، در دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد – که بعلت عدم مشارکت بیش از ۲۰ میلیون رای دهنده بر مسند ریاست جمهوری نشست – فرصت تاریخی بسیار مناسبی در اختیار گروههای اجتماعی و جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران قرار داده است که عدم بهره گیری از آن نه تنها با تکرار ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، انواع فلاکت و فجایع اجتماعی و اقتصادی را گسترش خواهد داد، بلکه با توجه به تشدید زیانبار اختلافات بین المللی ایران با آمریکا، اروپا و اسرائیل و برخی از کشورهای عربی، احتمال خطر حمله نظامی وتحمیل یک جنگ ویرانگر دیگری نیز که فروپاشی کشور را در پی دارد، افزایش خواهد یافت. لذا پشتیبانی از رویکرد گرایشات اصلاح طلبانه در انتخابات و مشارکت فعال برای نفی ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، شرایط و زمینههای مناسبی را برای تغییرات اجتماعی مثبت و تعمیق جنبش دموکراسی خواهی و آزادیهای دموکراتیک و نیز سالم سازی فضای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور فراهم میآورد.
بی تردید انجام چنین کار سترگی مستلزم چند شرط اساسی است، بویژه آنکه بخش اعظم نهادهای سازمان یافته سیاسی، انتظامی، نظامی و اطلاعاتی دراختیار جناحهای اقتدارگراست و نیروهای اصلاح طلب به رغم کثرت عددی از نظر سازمان یابی سیاسی، کمابیش خارج از فرماندهی مراکز قدرت و ماشین دولت قرار دارند و با توجه به امکان تقلب و خرید آرای گروههای تهیدست شهری و روستایی توسط اقتدارگرایان که جمعیت کثیری را تشکیل میدهند، بدون یک کوشش فراگیر ملی و سازمان یابی مناسب (ولو مقطعی) امکان پیروزی در انتخابات برای اصلاح طلبان غیرممکن است. بدون تردید، اصلاح طلبان حکومتی در چنین کارزار انتخاباتی نابرابر هرگز بدون مشارکت مردم و پشتیبانی نیروهای نیمه سازمان یافته دانشجویی، زنان، اقوام، سندیکاها، اتحادیهها، انجمنهای صنفی، روشنفکران دموکرات، رسانههای بی طرف (!) غربی و بویژه سازمانهای چپ اجتماعی و سیاسی غیر ممکن است و لذا هر نوع کوتاهی یا حتی کم توجهی و یا لجبازی سیاسی این نوع نیروها با موضوع انتخابات نه تنها با پشیمانی دردناکی همراه خواهد شد، بلکه نسلهای آینده را نیز درگیر تصمیم اشتباه نسل حاضر خواهد کردکه خروج از آن اگر ممکن باشد، خسارات فراوانی برجای خواهد گذاشت.
بنابراین ضرورت نفی احمدی نژاد و "نه" گفتن به جناح اقتدارگرا و حاکمیت مستبدانه آنها و "آری" گفتن به تنها گزینه ممکن از جناح اصلاح طلب تنها امکان و تنها انتخاب ممکن و میّسر برای خروج از چنین بحران عظیم سیاسی و اجتماعی است که میتواند مسیر تحولات آینده را در افقی نسبتا دلخواه تغییر دهد.
با توجه به برنامههای ارائه شده از میان دو کاندیدای جناح اصلاح طلب، آقایان کروبی و موسوی که هر دو از لحاظ برنامهای به نسبتهایی به آرمانها و آرزوهای نیروهای ترقی خواه نزدیکترند و اتحاد این دو میتواند با جذب و همگرایی نیروهای مترقی، صفوف مبارزات انتخابی را در برابر کاندیدای مسلط اقتدارگرایان فشردهتر و مصصمتر نماید و نتایج بهتری را رقم بزند، برای درک بهتر اتخاذ استراتژی وحدت در اردوی اصلاح طلبان بررسی پایگاههای اقتصادی – اجتماعی کاندیداها مناسبت دارد:
- آقای احمدی نژاد درمیان بخشهایی از تهدیدستان شهری از یک سو و سرمایه داری تجاری بزرگ و نسبتا انحصاری ایران از سوی دیگر به لحاظ بازیهای سیاسی مرتبط این دو قشر اجتماعی، پایگاه نسبتاً قابل توجهی یافته است. نمایندگان سرمایهداری تجاری ایران مثل هیئتهای موتلفه، گروهی از فرماندهان سابق و فعلی سپاه و بسیج که از منابع اقتصادی نفت و نیز اموال مصادره شده یا حاتمبخشی خصوصی سازی کارخانجات و ... به بخش اعظم اقتصاد کشور دست یافته اند، میتوانند با احسان! پولهای بادآورده، آرای گروههای بسیار تهیدست شهری و روستایی را بخرند، چنانکه خرید آرای آنها کلید خورده و گفته میشود که بسوی این گروهها "اسکناسهای صد هزار تومانی پست و پمپاژ میشود". ترکیب عددی یا آمار این نوع گروههای اجتماعی را حدود ۱۶ میلیون نفر یا تقریباً ۲۰% کل جمعیت کشور برآورد میکنند که واجدین شرایط رای دهنده آنها کمتر از ۱۲ میلیون نفر پیش بینی میشود و شاید ۶۰ یا ۷۰ درصد آنها وارد بازی انتخاباتی شوند، این یعنی حدود ۸ میلیون رای که احتمال میدهند حدود ۲ تا ۳ میلیون نفر از رای این گروهها به دلیل برنامههای اقتصادی مشابه، به آقایان کروبی و محسن رضایی تمایل پیدا کنند و در نتیجه آرای آقای احمدی نژاد به حدود ۶ میلیون نفر تقلیل یابد که البته عددی قابل توجه و نگران کننده است.
- آقای کروبی در میان گروههایی از اهل رسانه، خانوادههای محترم شهدا، جانبازان و بیش از همه در میان طرفداران سیاست درهای باز و نیز طرفداران توسعه سیاسی و روحانیت شهریه بگیر و یا روشنفکران طرفدار اصلاحات دینی پایگاههای نسبتاً مناسبی دارد و با اعلام سیاستهای رفع محرومیت اقتصادی و نیز فضای باز اجتماعی، فرهنگی و تعامل با آمریکا و غرب، نقد نسبی حاکمیت و پیشنهاد تغییر اصولی از قانون اساسی و ساختاری جمهوری اسلامی، در میان گروههای روشنفکر و دهکهای میانی شهری و گروههایی از تهیدستان شهر و روستا نیز پایگاههای جدیدی را کسب کرده است، بویژه آنکه رسانههای غربی بیشتر به منظور کاهش رای میرحسین موسوی، تمایلاتی در تبلیغ او نشان میدهند. پیش بینی میشود آمار این نوع گروههای اجتماعی حدود 10 میلیون نفر را دربرگیرد که شاید 60 درصد آنها یعنی حدود 6 میلیون نفر در انتخابات ریاست جمهوری، آرای خود را به نفع آقای کروبی به صندوقهای رای بریزند.
- با توصیفات فوق هنوز حدود ۳۰ میلیون نفر رای دهنده یعنی بیش از ۵۰ درصد واجدین شرایط رای دهندگان همچنان بلاتکلیف باقی مانده اند. این ۳۰ میلیون نفر عمدتاً در شمار دهکهای میانی یا در اقشار طبقه متوسط عمدتاً در شهرهای بزرگ و کمتر در روستا- شهرها پراکنده شده اند. این جامعه ۳۰ میلیون نفری که در دوره انتخابات قبلی حدود ۲۲ میلیون نفر برآورد شده بود و با عدم مشارکت در انتخابات دوره قبلی، آقای احمدی نژاد را به کرسی ریاست جمهوری رساندند، در این مرحله نیز تعیین کننده برنده انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران خواهند بود. هم اکنون این گروه که اکثریت طبقه متوسط فرو پاشیده جامعه ایرانی را تشکیل میدهند، متوجه شدهاند که اگر این بار نیز در انتخابات شرکت نکنند، تقریباً مضمحل و نابود خواهند شد. اکثریت این گروه باضافه جریانات چپ اجتماعی، چپ مذهبی و جنبش اصلاح طلبی، جریانهای ناسیونالیسم ملی و قومی، انجمنهای صنفی، جوانان، دانشجویان، زنان و سندیکاهای کارگری، لشکر انتخاباتی میرحسین موسوی را تشکیل میدهند و از این میان آذری زبانها از دیگر گروهها دلبستگی بیشتری به پیروزی او دارند.
در پیش بینی خوش بینانه گفته میشود در دور اول انتخابات حدود ۵۰ درصد این جمعیت یعنی ۱۵ میلیون نفر بسود میرحسین موسوی وارد صحنه انتخاباتی شوند. اگر چنین برآوردی درست باشد، پیروزی قطعی میرحسین موسوی در دور دوم انتخابات، حداقل با ۲۰ میلیون نفر و حداکثر با ۲۶میلیون نفر تحقق خواهد یافت که البته برای شرایط فعلی کشور اعدادی قابل قبول است، ولی کمتر از حد نصاب لازم برای چانه زنی در بالا، تعمیق اصلاحات و تنظیم سودمند سیاست خارجی است، لذا افزایش هر درصدی از رای به سود اصلاح طلبان بویژه میرحسین موسوی در دور اول و دوم، افزایش قدرت چانه زنی وتوانایی مردم در برابر استبداد داخلی و پیشگیری از احتمال حمله خارجی است، و در عین حال تحکیم زمینهها و بسترهای اجتماعی – اقتصادی برای تغییرات بهتر و مناسب به سود دهکهای پایینی، میانی، تولیدکنندگان داخلی و مجموعاً به سود گروههای وسیع اجتماعی و منافع ملی است.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که کاندیداهای اصلاح طلب در مجموع پایگاههای اجتماعی گسترده تری نسبت به پایگاه اجتماعی اقتدارگرایان (مشخصا در برابر آقای احمدی نژاد) دارند ودر هر دوگزینه اتحاد در دور اول و یا اتحاد در دور دوم با محوریت میرحسین موسوی پیروز رقابت انتخاباتی خواهند بود، بشرطی که از هر نوع تقلب و جابجایی صندوقهای رای پیشگیری شود. در غیر این صورت باید منتظر شورش مردم در برابر حکومت و دولت برای صیانت از آرای خود بود که آن نیز بُردی دیگر به سود جنبش اصلاحات و جنبش دموکراسی خواهی ملی است و شاید راز و رمز انقلاب مخملی مردم ایران در برابر استبداد سیاسی و دینی درهمین نقطه حساس و بسیار کیفی نهفته باشد.
محمد حسن صفورا
تهران ۷/۳/۸۸