iran-emrooz.net | Thu, 28.05.2009, 13:16
چرا باید در انتخابات شرکت کرد
هادی شمس حائری
۷ خرداد ۱۳۸۸
انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری کم کم فرا میرسد امسال انتخابات از شور و هیجان و از طرفی از حساسیت زیادی برخوردار است. دو کاندید ریاست جمهوری تمام قد اما با عقایدی متفاوت از یکدیگر روبروی هم ایستادهاند. از دو نفر آقایان کروبی که به شجاعت معروف است و آقای محسن رضائی که نه چندان محبوب قلوب است، بگذریم محمود احمدینژاد و میر حسین موسوی دو کاندید اصلی این انتخابات هستند.
این دو کاندید هر یک دو جناح و دسته بندی مشخص اجتماعی را نمایندگی میکنند. دومی میکوشد برای فرار از مسئولیت اداره کشور را به مدیریت امام زمان بسپارد تا در صورت خرابی اوضاع مردم را به جان امام زمان بیندازد و خود از معرکه فرار کند اما اولی میخواهد مسؤلیت سر و سامان دادن به اوضاع نا بسامان را به عقل وعلم وتدبیر واگذارد.
در مجموع انتخابات در ایران هر چند گزینشی و بالای سر آن ولی فقیه با چوب بلندش ایستاده اما آنچنان هم نیست که انتخاب این یا آن فرد علی السویه باشد.
علیرغم انتظار بعضی از تحریمیها که مطلق نگرند و فکر میکنند با شرکت نکردن درانتخابات رزیم سرنگون خواهد شد و شعارشان "یا همه چیز و یا هیچ چیز" است مردم اما واقع بیننند و به نسبیها فکر میکنند و برداشتن حتی یک قدم کوچک بسوی ازادی را مغتنم میشمرند.
مردان سیاسی و قشر روشنفکر و اپوزیسیون ما همیشه از مردم عقب تر بودهاند در انتخابات ۲ خرداد ۱۲ سال قبل قریب ۸۰ در صد مردم شرکت کردند اما قشر برتر جامعه انتخابات را تحریم کرد و در مقابل ۹۰ در صد از مردم ایستاد خوشبختانه در انتخابات امسال نصف این جماعت براه آمدهاند اما هنوز نصفه دیگر در خیالات خود غوطه ورند.
روشنفکر و با سواد ایرانی نمیداند که با تحریم انتخابات ناخودآگاه در جبهه ارتجاع قرار میگیرد وقتی بد را انتخاب نکنی غیرمستقیم بدتر را انتخاب کردهای و یه بسود بدترها کنار رفتی و میدان را به آنان سپردهای.
اگر انتخاب یکی بر دیگری حتی این مزیت را داشته باشد که ۴ جلد کتاب بیشتر اجازه چاپ پیدا کند باید در انتخابات شرکت کرد. اگر همه مردم در همه دورهها با جدیت در انتخابات شرکت میکردند و کاندیدی که به نسبتی بر دیگری رجحان داشت انتخاب میشد جناح اقتدار گرا و باندهای مافیای قدرت و ثروت پس میرفتند و بمرور تضعیف میشدند و دور بعدی باز هم ضعیف تر تا بکلی از دور خارج میشدند.
بعضی از روشنفکران میگفتند و هنوز هم میگویند که با آمدن خاتمی سرنگونی رژیم ۸ سال عقب افتاد آیا با آمدن احمدی نژاد رژیم سرنگون شد و اگر ۴ سال یا ۸ دیگر احمدی نزاد بماند آیا تضمینی هست که انقلابی رخ دهد؟ و تازه مگر انقلاب به نفع جامعه است.
مردم همیشه نشان دادهاند که به کم راضیاند یعنی به تغییرات تدریجی معتقد هستند و از تغییرات ناگهانی وانقلاب گریزانند اما اپوزیسیون میخواه یکباره هم چیز درست شود و با یک حرکت به حداکثر نتیجه برسد و این عملی نیست؟ اگر با تغییرات تدریجی بسوی ازادی برویم آزادی پایدار تر است اپوزیسیون ما در عین حالی که خود را چپ و واقعگرا میداند اما سخت ایده الیست است.
عدهای میگویند شرکت کردن در انتخابات مشروعیت بخشیدن به رژیم ولایت فقیه است اول این که کدام حکومنی در دنیا صد در صد مشروع است مشروعیت نسبی است آیا انتخابات امریکا عادلانه و دولت آن مشروع است در اروپا چطور؟
شرکت در انتخابات بمعنی مشروعیت دادن به نظام یا سلب مشروعیت از نظام آنطور که عدهای تصور میکنند نیست استفاده از حقی است که همه آن را به تو نداهاند اما همین قدر هم که دادهاند نباید قهر کرد بلکه باید از آن استفاده کرد و سعی کرد حقوق بیشتری بدست آورد و آن را تبدیل به احسن کرد.
رژیم چه مشروع باشد و چه نباشد مردم نان میخواهند آیا بهتر نیست کسی که نان بیشتری به مردم میدهد انتخاب شود؟ اگر مردم از غم نان درآمدند فرصتی هست تا به ازادی اندیشید.