iran-emrooz.net | Fri, 01.05.2009, 13:29
علیه مجازات اعدام
شراكت در قتل با صبر و سكوت
علی خردپیر
بسیار پیش از این اسكار وایلد در جایی نوشت "آنكه تاریخ را خوانده باشد میداند كه عصیان برترین فضیلت انسان است." و حالا جای دارد كه با صدایی بلند بگوییم دریغ كه جامعه ما عصیان را در خود فروخورده است.
اگر اسكاروایلد براین باور بود كه اساس سوسیالیسم منتج به فردگرایی میشود، افسوس به حال و روز جامعهای كه نه به حركت جمعی باوری دارد و نه به استقلال اندیشه فردی.
آنك كه مجازات اعدام هر روز در برابر ما اعمال میشود و صدایی بر نمیآید كه بس است دیگر جان ربودن! برآنم كه به عنوان یك انسان محكوم كنم جامعهای را كه آرام و بیتفاوت نظارهگر قتل است.
آری وقت آن رسیده كه محكوم كنیم پیش از هرچیز تماشاگران صبور حلق آویز شدنها را. من محكوم میكنم آنانی كه دم فرو بستند در برابر حكم اعدام دلارا دارابی كه دیگر دستش صورتگر رنگها نیست.
محكوم میكنم آنانی را كه هرگز تلاش نكردند اندیشه كنند بر حق زیست انسان و بر ماهیت اعدام این شنیع ترین مجازات قرون وسطایی.
محكوم میكنم آنانی را كه در قرن بیست و یكم هنوز چشم در برابر چشم میخواهند و دندان در برابر دندان.
محكوم میكنم آنانی را كه مرگ انسانی دیگر با افتادن برگی از درخت دربرابر دیدگانشان تفاوتی ندارد.
محكوم میكنم آنانی را كه همرنگ جماعت خواب میشوند به وقت حلق آویز كردنها و جان ستاندنها كه گویی مرگ دیگری حق است تنها به نام قانون.
و شهادت میدهم كه در همین جامعه بیمار و مرگ آشنا ؛ در همین جامعه واپسگرا ، هستند كسانی كه درد انسان را دارند.
و شهادت میدهم هستند كسانی كه حرمت انسان را ، حق تنفس دیگری را ، حقی تغییر ناپذیر دانسته و خواستار مرگ "هیچكس " نیستند.
شهادت میدهم كه در این جامعه ی مرده پرستان و اهالی زیارت قبور ، هنوز عدهای در برابر مرگ انسانی به دست یا به حكم دیگری ، ندای اعتراض سرمی دهند.
شهادت میدهم كه چشم بسیاری نگران آینده دلارا دارابی بود و دل بسیاری بیتاب رهاییاش.
شهادت میدهم كه برای جمع آوری امضا، تهیه و تنظیم نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه مبنی بر جلوگیری از اجرای حكم اعدام وی، كم نبودند كسانی كه كاغد بر قلم گذاشته و لااقل این كمترین دفاع را دریغ نكردند.
شهادت میدهم كه خبرنگارانی بودند كه با كمترین امكانات و ناچیزترین مساعدتها در راستای جلوگیری از مرگ دلارا نوشتند و كوشیدند.
نمیتوانم اما چشم بر واقعیت ببندم. نمیتوانم محكوم نكنم زنگ زدگی اذهانی كه قتل در برابر قتل را خواستارند. نمیتوانم زبان بر این جمود عقلانی ببندم. نمیتوانم دم برنیاورم كه هرچه صورت گرفت ناچیز بود در برابر خیل لشكر بی تفاوتها.