پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - Thursday 21 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 25.03.2009, 8:19

مذاكره شروع شده است...


دکتر حسين باقرزاده

سه‌شنبه ۴ فروردین ۱۳۸۸ – 24 مارس 2009
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

پیام نامنتظره نوروزی ‌باراك اوباما با پاسخ صریح و سریع علی‌ خامنه‌ای روبرو شد و فضای جدیدی در ‌روابط سیاسی جمهوری ‌اسلامی‌ با آمریكا ایجاد كرد. رییس جمهور جدید آمریكا از فرصت نوروز كه جشن ملی همه ایرانیان است و صبغه مذهبی ندارد برای ارسال پیام صلح و آشتی كمك گرفت. او با احترام از تاریخ و فرهنگ و ادبیات ایران سخن گفت و پیام خود را مشتركا به مردم ایران و رهبران جمهوری اسلامی خطاب كرد. او پاسخ خود را بسیار زودتر از آن كه انتظار می‌رفت از ولی ‌فقیه گرفت. این پاسخ البته به زبانی دیگر بود، ولی بر خلاف گذشته خشن نبود. علاوه بر این، پاسخ، همان طور كه آقای اوباما امید داشت، نه از زبان رییس جمهور تداركاتچی و بلكه از سوی كسی داده می‌شد كه قدرت اصلی‌ تصمیم‌گیرنده در ایران است. خامنه‌ای البته نمی‌توانست به یك باره پارانویای ضد خارجی/ضد آمریكایی خود را كنار بگذارد و دستی را كه به سوی او دراز شده است بفشارد. ولی لحن او تغییر كرده بود، و در برابر پیشنهاد اوباما برای صلح و آشتی، خواسته‌های خود را به زبان دیگری مطرح كرد. طرح خواسته به معنای آمادگی برای گفتگو است. طلسم عدم مذاكره با آمریكا شكسته شده - و مذاكره شروع شده است.

تغییر در سیاست خارجی آمریكا در برابر ایران یكی از شعارهای انتخاباتی باراك اوباما بود. سیاست جورج بوش در مورد ایران به بن بست رسیده بود. آمریكا نه می‌توانست پس از تجربه فاجعه‌بار عراق استراتژی تغییر رژیم ایران را پیش ببرد و نه راه حل عملی دیگری برای شكستن بن‌بست مناسبات خود با ایران در دست داشت. از آن سو اتمی شدن ایران كابوسی بود كه مرتبا آمریكا و متحدان آن در جهان را آزار می‌داد. اوباما با شعار «تغییر» بر روی ‌كار آمد و این تغییر، سیاست خارجی آمریكا را نیز در بر می‌گرفت. او به خصوص از تغییر سیاست آمریكا در برابر ایران نیز سخن گفت. روشن نبود كه او چگونه می‌خواهد این سیَاست را پیش ببرد. بر اساس ارزیابی‌های موجود، از نظر زمانی، بحران ناشی از اتمی شدن ایران در دوران ریاست جمهوری آقای اوباما به نقطه غلیان خود خواهد رسید. از این رو گفته می‌شد كه مسئله ایران (و نه عراق، افغانستان یا اسراییل و فلسطین) بزرگترین چالش سیاست خارجی آقای اوباما خواهد بود. از این رو نه فقط مردم ایران و بلكه جامعه جهانی و به خصوص متحدان آمریكا در انتظار آن بوده‌اند كه ببینند آقای اوباما این سیاست خود را چگونه پیش خواهد برد.

قبلا در این ستون گفته شده است كه در سیاست آقای اوباما در برابر ایران به لحاظ استراتژیك تغییری اساسی با سیاست جورج بوش در سال‌های اخیر دیده نمی‌شود. آقای بوش نیز پس از كنار گذاشتن برنامه تغییر رژیم، آمادگی خود را برای مذاكره با رژیم ایران اعلام كرد. در هر دو مورد (بوش و اوباما) نیز گزینه نظامی كنار نرفته است. تغییری كه پیش آمده بیشتر تاكتیكی است تا استراتژیك. آقای بوش پیش‌شرط‌‌هایی برای مذاكره داشت كه رژیم ایران آن‌ها را نمی‌پذیرفت. آقای اوباما آماده است كه حد اكثر انعطاف را از خود نشان دهد. برای بوش، حمله نظامی «یك» گزینه بود. برای اوباما این امر «آخرین» گزینه می‌تواند باشد. بوش به دلیل از دست دادن اعتبار خود در سطح داخلی و بین‌المللی نه می‌توانست از موضع قدرت با ایران بر سر میز مذاكره بنشیند و نه اقتدار آن را داشت كه حمله نظامی به ایران را توجیه كند. اوباما، به عكس، از پشتوانه اعتبار زیادی برخوردار است. این اعتبار به او اجازه می‌دهد كه با اعتماد دست خود را به سوی رژیم ایران دراز كند - و اگر این دست با خشونت رد شد او برای توجیه حمله نظامی به ایران مشكل چندانی نخواهد داشت.

پیام نوروزی اوباما اولین اقدام مستقیم اوباما برای مذاكره با رژیم ایران بود. این پیام رهبران جمهوری ‌اسلامی‌ را غافلگیر كرد. لحن ومحتوای پیام چنان بود كه آقای خامنه‌ای را بلافاصله به پاسخ واداشت. صرف نظر از محتوای پاسخ، دو نكته در این جا مطرح است: یكی سرعت در پاسخ و دیگری مقام پاسخ‌دهنده. روابط ایران و آمریكا در سطحی نیست كه این پیام‌های «دوستانه» پاسخ‌های سریع را به دنبال داشته باشد. تعدادی از نامه‌های آقای احمدی‌نژاد به سران غرب (حتا به كشورهایی مانند آلمان كه ایران با آن‌ها روابط حسنه دارد) هنوز بلاجواب مانده است. حتا آقای اوباما نیز هنوز به پیام تبریك احمدی‌نژاد (به مناسبت احراز مقام ریاست جمهوری او) پاسخ نداده است. دیگر این كه در ایران معمولا پاسخ اظهاراتی از این قبیل به وزیر خارجه یا سخنگوی او سپرده می‌شود، و یا دست بالا محمود احمدی‌نژاد به عنوان «رییس» جمهوری اسلامی در مقام جوابگویی بر می‌آید. ولی در این مورد آقای‌ خامنه‌ای لازم دیده است كه شخصا و سریعا به این پیام پاسخ دهد - و ظاهرا همراه با این امریه به عمله و اكره حكومتی كه دیگران سخنی نگویند (و یا اگر می‌گویند تنها سخن او را تكرار كنند).

اوباما و خامنه‌ای گرچه در پیام‌های خود به دو زبان‌ مختلف (و هر یك متناسب با سطح فرهنگ سیاسی و اجتماعی خود) سخن گفته‌اند، ولی در مورد دستور گفتگو به نوعی توافق رسیده‌اند. اوباما می‌گوید شما از ترور دست بردارید و ما هم تهدید را كنار می‌گذاریم. خامنه‌ای می‌گوید تحریم‌ها را بردارید و پول‌های بلوكه شده ما را پس دهید و ما هم رفتار خود را عوض خواهیم كرد (از ترور دست می‌كشیم؟) (این گونه معامله رژیم جمهوری اسلامی‌ با آمریكا بی‌سابقه نیست. در اواخر دهه ۱۳۶۰ نیز رژیم در برابر گرفتن امتیاز از آمریكا به كار گروگان‌های غربیان در لبنان خاتمه داد و به تروریست‌های تحت كنترل خود دستور داد كه گروگان‌ها را آزاد كنند.) اوباما در پیام خود نه فقط اشاره‌ای به حقوق بشر نمی‌كند كه از مسئله اتمی شدن ایران نیز ذكری به میان نمی‌آورد. این امر ظاهرا به مذاق جمهوری اسلامی خوش آمده است، و متقابلا نه فقط مسئله فلسطین در ردیف آخرین خواست‌های آقای خامنه‌ای نام برده می‌شود (یعنی كه اولویت درجه چندم دارد) و بلكه او فقط می‌خواهد كه آمریكا از اسراییل «دفاع بی‌قید و شرط» نكند. فراموش نكنیم كه رژیم جمهوری اسلامی همواره با موجودیت اسراییل مشكل داشته است - در صورتی كه خواسته‌ اخیر خامنه‌ای انتظاری است كه همه طرفداران صلح و عدالت در خاورمیانه از آمریكا دارند و آن را برای استقرار صلح بین اسراییل و فلسطین لازم می‌دانند.

خامنه‌ای البته به مقتضای زبان و فرهنگ حاكم بر جمهوری اسلامی رجز زیاد خواند و «مطالبات» زیادی را مطرح كرد. جمهوری اسلامی را با مردم ایران یكی به حساب آورد و رفتار جمهوری اسلامی را به حساب مردم گذاشت. آمریكا را یك سره مقصر دانست و از عملكرد رژیم جمهوری اسلامی در تیره كردن روابط با آمریكا سخنی نگفت. این زبان و این نامربوط‌گویی‌ها برای جهانیان ناآشنا نیست، و آنان می‌دانند كه این‌ها بیشتر مصرف داخلی دارد. ولی در ورای ظواهر الفاظ و شعارهای دهان‌پركن او، یك واقعیت به چشم می‌خورد: جمهوری اسلامی آماده مذاكره با آمریكا است و از فرصتی كه باراك اوباما پیش آورده استقبال می‌كند. برای این كار نیز كمی‌«عجله» دارد (سرعت در پاسخ). بحران‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بزرگی در پیش است كه باید پیش از غلیان آرام شوند. علاوه بر این، مذاكره با آمریكا مهمتر از آن است كه او بتواند كنترل آن را به كس دیگری‌ بسپارد. او خود باید طرف اصلی‌ مذاكره با آمریكا باشد، و آن را هدایت كند. نباید اجازه داد احمدی‌نژاد یا لاریجانی یا هر كس دیگری كه در ساختار قدرت ایران محلی از اعراب دارد سخنی گویند یا كاری انجام دهند كه از كنترل او خارج باشد. پس در مرحله اول باید دیگران را امر به سكوت كرد یا پیش از آن كه آنان لب به سخن بگشایند او خود به پیام اوباما پاسخ دهد.

این هر دو (سرعت در پاسخ و مقام پاسخ دهنده) مطلوب آقای اوباما و مشاوران او بوده است. آنان معتقدند كه احمدی‌نژاد (یا هركس كه جای ‌او بیاید) كاره‌ای نیست، و گفته بودند كه مایلند با شخص خامنه‌ای وارد گفتگو شوند. آقای خامنه‌ای به این تمایل آنان پاسخ مثبت داده است. آنان هم‌چنین از سرعت عمل خامنه‌ای و محتوای پاسخ او صرف نظر از شعارها و رجزخوانی‌ها راضی‌ به نظر می‌رسند. از این رو، سخنگویان كاخ سفید از آن استقبال كرده‌اند. اوباما خواسته است با خامنه‌ای گفتگو كند، و خامنه‌ای بی‌صبرانه به این دعوت پاسخ داده و آماده گفتگو است. رأی‌‌گیری خردادماه آینده نیز در این رابطه محلی از اعراب ندارد. بنا بر این دلیلی‌ ندارد كه آمریكا به انتظار نتایج این رأی‌گیری بنشیند. گام اول برای مذاكره برداشته شده است و می‌توان آن را پیش برد. به این دلیل سخنگویان كاخ سفید گفته‌اند كه هم‌اكنون آقای اوباما در حال بررسی قدم بعدی است. این گام به احتمال زیاد به صورت نامه‌ای رسمی به آقای خامنه‌ای خواهد بود، كاری‌ كه به گفته این سخنگویان قرار است در یكی دو ماه آینده انجام شود. آمریكا منتظر رأی‌گیری خردادماه نخواهد ‌ماند چون آن را در سیاست خود مؤثر نمی‌داند. ولی اقدامات آمریكا در این فاصله بر فضای سیاسی ایران و از جمله رأی‌گیری خردادماه تأثیر خواهد گذاشت، و همان طور كه هفته گذشته گفته شد این امر یكی از دو عامل اصلی خواهد بود (همراه با بحران‌ اقتصادی) كه سرنوشت این رأی‌گیری را رقم خواهد زد.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024