iran-emrooz.net | Sat, 28.02.2009, 23:00
این چه کشوری است؟
عبدالعلی پارسا
سی سال پس از انقلاب ایران، حکومت انقلابی که شاه را به دلائلی «خائن» میشناسد، به مراتب بیش از او رو در روی مردم ایستاده و برای شاه احترام ایجاد کرده است. این حکومت نمیتواند یک قشر اجتماعی را از خود راضی کند. تنها راضیان از این حکومت، وابستگان به قدرت و دست بردگان به ثروت، آن هم قدرت بیمهار و ثروت بادآورده هستند. اگر حکومت شاه حاضر نشد جوی خون راه بیندازد و مردم را به طور همگانی از خود بیازارد، حکومت اسلامی هزاران جوان را قتل عام کرده و از گور دسته جمعی آنان هم دست بردار نیست. این حکومت ملیونها جوان را به اعتیاد واداشته تا اصلا معنی رضایت یا ناخشنودی از حکومت را در مقابل گرفتاری فاجعه آمیز خود فراموش کنند. تا چند روز پیش در همین سایت عنوانی وجود داشت در بارهء این که سه چهارم مواد مخدر جهان از ایران میگذرد. این تنها و تنها با کوشش عوامل این حکومت ممکن است که در باندهای مافیائی قدرت دست دارند و این گونه مواد را حتی با هواپیما از ایران به نقاط دیگر جهان حمل میکنند. رئیس پلیس تهران میگوید روزی دوتن مواد مخدر از تهران به دست میآید، اما نمیگوید که روزانه چه مقدار از این به بازار بر میگردد. شمار جوانانی که خود کشی میکنند، حتی در خانوادههای مرفه کم نیست. جوان در ایران برای خود آیندهای متصور نیست.
در جائی از کشور نیست که دانشجویان با حکومت و با وزارت علوم مشکل نداشته باشند. یک دانشگاه کاملا آرام و بیمزاحمت پلیسهای گوناگون نداریم، برخی حتی درفشار اجامر و اوباشی هستند که با گذاشتن نام بسیج، آنان را در فاضلاب حکومت آب میکشند. حتی اگر دانشجویان آرام باشند، با ایجاد بهانههای گوناگون، مثلا استفاده از شهدای بدبخت جنگ، میکوشند از آنان بهانه بگیرند و به زندان بیندازند. اولیاء دانشگاهها از این بیضابطه بودن دستگاههای خوداستفاده و به حقوق و حتی جان دانشجو تجاوز و قاضیان خود فروخته و عقب افتاده قربانی را فدای جنایتکار میکنند.
در کمتر کارخانهای است که کارگران راضی باشند. بسیاری از کارگران کشور با سیلی صورت خود را سرخ میکنند و به خاطر ترس از بیکاری و تنبیه، از مطالبهء حقوق خود محرومند. چنان محیط ارعاب و وحشتی به راه انداختهاند که کسی یارای دنبال کردن حقوق خود را ندارد. البته این «حقوق» فقط نام حقوق را دارد و در عمل «نان بخور و نمیر» است، به شرطی که به موقع پرداخت شود. این حقوق هیچ مناسبتی با سبد عرفی خانواده در جهان و حتی کشور همسایهء ترکیه ندارد. سندیکا و اتحادیه و سازمان کارگری مستقل در جائی نیست و اگر مخفیانه هست، دست کم هیئت مدیره اش در زندانند. وزارت کار را برای مشغول کردن عدهای بیکار و دو سه تن که مدرک قلابی دارند و ابزار قانونی سرکوب کارگران حفظ کردهاند وگرنه درش را میبستند و ساختمانش را به یکی از عزیزان میفروختند.
زنان کشور ما از تبعیض، فشار، ظلم، تجاوز، بیحرمتی و خواری رنج میبرند و کسانی که از حقوق آنان دفاع میکنند، به زندان میافتند یا شلاق میخورند. آشکارا زن تواناتر را در مقابل مرد ناتوان تر کنار میگذارند. زن خردمند و فهیم را در برابر مرد لات و بیچاک دهان محکوم میکنند، میترسانند و فرار میدهند. از این لحاظ کشور ما جزو عقب افتاده ترین کشورهای دنیاست درحالی که دارای هزاران زن فرهیخته، دانشمند، شاعر، نویسنده، متخصص و کارآمد است.
در ایران انسان بشر نیست و از حقوق بشر بهره ور نیست. مردم ایران آدم آخوندها هستند. بخصوص آخوندها اولاد حلال زادهء آدم هستند که حاضرند برای چشیدن هر چیزی که به دستشان میآید، بهشت را ترک کنند و برای آن کار معروف به زمین نزول اجلال بفرمایند و بر کرهء زمین آفتابه بگیرند. مدافعان حقوق بشر با تهدید، ارعاب، بیاحترامی، انگ زدن و هرکار زشتی که از قداره بندهای لباس روحانیت پوشیده برآید روبرو هستند.
تصور زندگی عادی برای نویسندگان و هنرمندان ایران دشوار است. دولت کانون نویسندگانی دولتی راه انداخت که در مجامع جهانی از مرده صدا بر میخیزد که از اعضای آن بر نمیخیزد. در مقابل فراوانند هنرمندان و نویسندگانی که یا عضو کانون نویسندگان هستند یا مستقل و روزی نیست که از آنان خبری در مجامع فرهنگی جهان نباشد، اما حتی اجازه ندارند یک ساعت در یک جا جمع شوند. نویسندگان دانشمند و هنرمند در سد وزارت ارشاد گیرند و هر خشک و تری در قم، مشهد و هرجای دیگر چاپ میشود و به دستگاههای دولتی و کتابخانهها فروخته میشود.
مردم ایران با سخت گیریهای مذهبی و بستن هرچیزی به دنب مذهب، از مذهب گریزانند و در جاهائی که بتوانند یا ضد مذهب میشوند یا به مذاهب دیگر روی میآورند. میخواهم از جوانان مذهبی و با وجدان بخواهم که اگر میخواهید اسلامتان باقی بماند به تسنن برگردید که نخواهند توانست شما را به چیزی متهم کنند. پیش از صفویه پدران شما در غرب ایران مذهب شافعی داشتهاند و در شرق بیشتر مذهب حنفی. میتوانید به این مذاهب و بویژه شافعی برگردید و از زیر بار سنگینی که تشیع به دوش انسان میگذارد، رها شوید و به حکومت هم پشت کنید. با این کار به هموطنان کرد و بلوچ و ترکمن و.... میپیوندید و باعث تقویت آنان هم میشوید که از آپارتاید مذهبی رنج میبرند. از این راه وحدت ملی انسجام بیشتری میپذیرد.
این کسی که نام رهبر دارد و مدافع راهزنان است، چه معنائی دارد و چکاره است؟ در کشورهای دیگر عقل دوهزار کارشناس و متخصص نمیتواند کشوری را از بحرانهای اجتماعی و اقتصادی حفظ کند، آن وقت در ایران، یک نفر را صاحب نظر در هر زمینه شناختهاند و ملتی را به مذلت کشیدهاند. خوب، این آقای رهبر چرا نمیتواند برای بیش از پانزده ملیون جمعیت زیر خط فقر معجزی بکند؟ چرا نمیتواند ملیونها جوان رااز بلای اعتیاد نجات دهد؟ چرا نمیتواند آدم حسابی پیدا کند و اعضای دولت خدمتگزارش مدارک قلابی دارند؟ چرا نمیتواند بحران مالی و اقتصادی موجود مملکت خودش را چاره کند؟ واقعا از دست او چه برمی آید که نام او را رهبر گذاشته و دخالتش را در اعتقادات تا شکل تنبان و لباس مردم را هم پذیرفته اند؟ رو در روی او جوانان مرگ بر دیکتاتور میگویند، چیزی که به شاه نگفتند. شرم، حیا و اخلاق را شاه به مراتب بیش از اینان داشت که ملعون اینها و تاریخ است
این چه کشوری است؟ یک کشور در دنیا میشناسید که تاریخ درخشان تمدن داشته باشد و به وضع ما افتاده باشد؟ هیچ کسی را دیده اید که با محیط زیست و منابع طبیعی خود دشمنی داشته باشد و لانه و آشیانهء پرندگان کمیاب را به بهانهء کشیدن جاده- آن هم کشوری که زمین در آن فراوان است- به آتش بکشد؟ کدام ملتی است که به تاریخ، دانش و هنر خود بیاعتنا باشد و حتی آثار فرهنگی و هنری عتیق خود را در بازارهای جهان به حراج بگذارد؟ این همه عتیقهء ایرانی در حراجهای بین المللی به دست چه کسانی از کشور خارج میشود؟ اگر در اثر پی آمدهای انقلاب و مذهبی شدن آن، در میان روحانیان ایران یک نفر سر عقل آمده باشد، آیت الله منتظری است که گفت، فقیه باید به فقه بپردازد، اما من باور ندارم که روحانیان موجود در کشور، بجز شمار اندکی که شناخته شده اند، کسی از خر شیطان پیاده شود. آیت الله خامنهای بهتر از شاه با «رهبری خردمندانه»ء خود کشور را به قعر جهنم هدایت میکنند. بیشک با مرگ یا سقوط او بساط رهبری در ایران برچیده خواهد شد و از او هم جز لعن و بدنامی باقی نخواهد ماند. اینک کشور ما مصداق آن آیه از قرآن است که میگوید:
هذا جهنم الذی کنتم توعدون (این همان جهنمی است که به شما وعده داده بودیم).