iran-emrooz.net | Wed, 11.02.2009, 10:14
حضور خاتمی در گفتگو با آمریكا
دکتر حسين باقرزاده
|
سهشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۷ – 10 فوریه 2009
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
بالاخره پس از ماهها و هفتهها سؤال و تردید و گمانهزنی، آقای خاتمی تصمیم خود را روشن كرد و اعلام نمود كه در رأیگیری برای تعیین رییس جمهور آینده نظام اسلامی نامزد خواهد شد. اعلام این تصمیم گرچه از سوی بخش بزرگی از اصلاحطلبان مورد استقبال قرار گرفت، ولی هیجان زیادی در صحنه سیاسی ایران ایجاد نكرد. گروهی از اصلاحطلبان كه به تغییرات ساختاری روی آوردهاند (اصلاحطلبان «تحولخواه») خاتمی را «مرد» این میدان نمیدانند و از هم اكنون او را مورد سؤال قرار دادهاند. برخی دیگر نیز بر این باورند كه ساخت سیاسی ایران اجازه انتخاب مجدد خاتمی را نخواهد داد و حكومت را همچنان در تیول «اصولگرایان» باقی نگاه خواهد داشت. اعلام حضور خاتمی در صحنه رأیگیری، اما، صرف نظر از این كه برد او در این مسابقه تا چه حد باشد، بزرگترین تأثیر خود را بر سیاست خارجی ایران خواهد گذاشت. به همین دلیل، خبر نامزدی خاتمی بیش از آن چه كه در ایران مورد توجه قرار بگیرد و شور و هیجان بیافریند در مطبوعات خارجی انعكاس یافته و مورد استقبال مقامات غربی قرار گرفته است.
آقای خاتمی چهره «پذیرفتنی» نظام اسلامی بشمار میرود. چهرهای كه در ایران برای دو دوره توانست رأی بخش بزرگی از مردم كشور را به خود جلب كند و كنترل قدرت اجرایی نظام را در دست بگیرد. او امیدهای زیادی برای مردم آفرید كه در تأمین آنها ناموفق ماند. او همچنین دوره تنفسی برای جناح بنیادگرای نظام ولایت فقیه فراهم آورد تا به بازسازی خود بپردازد و در موقع خود به ضد حمله دست بزند و دستاوردهای ناچیز دوران اصلاحات را بر باد دهد. مهمتر از آن این كه او چهرهای معقول و غیر احساساتی از جمهوری اسلامی ایران به جهان خارج عرضه كرد. غرب در خاتمی كسی را میدید كه میتوان با زبان روز با او سخن گفت و تعامل كرد. آقای خاتمی در دوران صدارتش البته از اقتدار كافی برای تعامل با غرب برخوردار نبود و نتوانست انتظارات غربیان را در حل و فصل مشكلات فیمابین برآورد. ولی دست كم او بر خلاف سنت پایدار جمهوری اسلامی به زبان یأجوج و مأجوج سخن نمیگفت و تخم دشمنی و قهر نمیپاشید، و این خود برای غرب نعمتی بود. روی كار آمدن احمدینژاد پس از خاتمی كه این سنت را به شكل مسخرهای زنده كرد، خاتمی را بیش از گذشته مورد توجه غرب قرار داد و همین امر باعث شد كه او در محافل غربی بیش از دوران صدارتش مورد استقبال قرار گیرد.
این خصوصیات البته برای تضمین پیروزی آقای خاتمی در رأیگیری خرداد آینده كافی نخواهد بود. آقای خاتمی در خرداد ۷۶ با شعار حقوق بشر و توسعه سیاسی به صحنه آمد و توانست بخش وسیعی از مردم و به خصوص نیروهای جوان را به خود جذب كند. امروز هم گرچه سركوب و خفقان به اندازهای شدید شده كه حقوق بشر و توسعه سیاسی را در متن خواستهای مردم قرار داده است، ولی شعارهایی از این قبیل از سوی آقای خاتمی به سختی میتواند همانند سال ۷۶ شور و شوقی بیآفریند. این امر فقط به این دلیل نیست كه آقای خاتمی در تحقق این شعارها موفقیت چندانی نداشت و نتوانست حتا در برابر هجوم عوامل ولیفقیه به حامیان مطبوعات هوادارخود از آنها دفاع كند. دلیل مهمتر آن است كه امروز شرایط اقتصادی و بحرانهای ناشی از آن چنان زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده است كه برای بسیاری اكنون مسئله نان و كار و مسكن از درجه اول برخوردار شده و مسائل دیگر از قبیل آزادیهای سیاسی تحت الشعاع قرار گرفته است. آقای خاتمی هم، بنا به یك گزارش (۱)، مصمم است كه بر روی شعارهای اقتصادی تكیه كند و كمتر از توسعه سیاسی سخن بگوید - و از همین طریق نیز ظاهرا او توانسته است موافقت ولی فقیه را برای نامزدی خود كسب كند.
اعلام نامزدی خاتمی درست در روزهایی صورت میگیرد كه مقامات ایرانی و آمریكایی برای اولین بار در طول سه دهه حكومت اسلامی از آمادگی بدون قید و شرط خود برای گفتگو با یكدیگر سخن میگویند. این اعلام آمادگی از سوی آمریكا البته نتیجه یك تغییر فاحش در سیاست خارجی این كشور پس از روی كار آمدن رییس جمهور اوباما است. در مورد ایران، اما به تازگی تغییری در حكومت صورت نگرفته است. در واقع، حكومت فعلی ایران تا همین چندی پیش هرگونه گفتگو با شیطان بزرگ را نفی میكرد و آقای خامنهای كسانی را كه خواهان گفتگو با آمریكا بودند «بیغیرت» میخواند. از سوی دیگر، تغییر لحن جمهوری اسلامی در برابر آمریكا را نمیتوان كاملا به حساب تغییر حكومت آمریكا گذاشت. در ۳۰ سال گذشته، این برای اولین بار نیست كه دموكراتها در آمریكا بر سر كارند و خواهان برقراری روابط عادی با ایران بودهاند. ولی این جمهوری اسلامی بوده است كه همواره با شعار «مرگ بر آمریكا» هرگونه فرصت مذاكره با آمریكا را نفی كرده و بر طبل دشمنی كوبیده است. پس اكنون چه اتفاق دیگری پیش آمده است كه تابوی گفتگوی با آمریكا را برای جمهوری اسلامی شكسته است؟
پاسخ این سؤال را باید در همان شرایط حاد اقتصادی جست كه بیش از هر چیز دیگر جامعه ایران را اكنون تحت تأثیر خود قرار داده است. تحریمهای اقتصادی سازمان ملل و كشورهای غربی علیه ایران، همراه با سوء مدیریت اقتصادی و حیف و میلهای حكومتی و كاهش شدیِد قیمت نفت پس از صعود ناگهانی آن در تابستان گذشته، و تأثیر این عوامل بر بیكاری گسترده و تورم مهارگسیخته، طبقات متوسط و پایین جامعه را به شدت تحت فشار قرار داده است. بحثهای مربوط به بودجه سال آینده و كسری عظیم آن كه به گفته مخالفان احمدینژاد در مجلس به بیش از چهل میلیار دلار سر میزند از شدت بحران ناشی از این شرایط حكایت میكند. این شرایط، ظاهرا مقامات حاكم را بر آن داشته كه تا دیر نشده است برای آن علاجی بیابند، و تلاش برای رفع تحریمهای سازمان ملل یكی از این راهها است. شرایط حاد اقتصادی فعلی كشور توضیح میدهد كه چرا از یك سو آقای خاتمی این بار میخواهد با شعار اقتصادی به میدان بیاید (و به این دلیل میتواند مورد تأیید شورای نگهبان ولی فقیه قرار بگیرد) و از سوی دیگر حكومتی كه تا دیروز هرگونه گفتگو با آمریكا را نفی میكرد و آن را كفر میپنداشت امروز به مذاكره با آمریكا نزدیك شده است.
اعلام آمادگی برای نامزدی ریاست جمهوری از سوی آقای خاتمی در عین حال به معنای حضور او در معادله روابط غرب با ایران نیز محسوب میشود، و چشمانداز مذاكرات ایران و آمریكا را دستخوش تحول میكند. كشورهای غربی عموما و آمریكا خصوصا ترجیح میدهند كه در گفتگوهای خود با جمهوری اسلامی با فردی مانند خاتمی روبرو شوند. آنان نه فقط (در مقایسه با خاتمی) به احمدینژاد و همكاران او در حكومت كمتر اعتماد میكنند و بلكه مایل نیستند با توافق با احمدینژاد به رفتار سركشانه او در برابر غرب پاداش بدهند. از دید آنان، با كسی مانند خاتمی بهتر میتوان به یك توافق متمدنانه و مرضی الطرفین بر سر اختلافات فیمابین رسید. در هر صورت، با نزدیك شدن موعد رأیگیری برای ریاست جمهوری اسلامی ایران، آمریكا ترجیح میدهد كه مذاكرات تعیین كننده خود را به پس از آن و با رییس جمهور وقت موكول كند و در این فاصله فقط به گفتگوهای مقدماتی بپردازد. این ترجیح با حضور خاتمی در صحنه و احتمال پیروزی او در این رأیگیری قوت بیشتری پیدا كرده است.
این امر چند اثر تعیینكننده در روند سیاست خارجی و داخلی ایران در چند ماه آینده خواهد داشت. اول این كه جناح بنیادگرای رژیم با برچسب زدن به خاتمی به عنوان نامزد مورد حمایت آمریكا میتواند از این امر به عنوان یك حربه تبلیغاتی علیه او بهرهبرداری كند. این نوع تبلیغات البته در حكم یك تیغ دو لبه است و ممكن است از نظر آرای مردم عملا به نفع خاتمی تمام شود. دوم این كه جناح حاكم برای این كه بتواند در آستانه رأیگیری روابط خود را با غرب ترمیم ببخشد، تا احیانا از آن به عنوان یك «پیروزی» در تبلیغات انتخاباتی یاد كند و شاید از نظر اقتصادی نیز تا حدی خود را از مخمصه نجات دهد، ممكن است از موضع ضعیفتری در چند ماه آینده با آمریكا روبرو شود و آمریكا بتواند از این موقعیت به نفع خود بهرهبرداری كند. و سوم، صرف نظر از این كه در چند ماه پیش از رأیگیری چه تحولاتی در این زمینه رخ دهد، رابطه با آمریكا به احتمال زیاد به عنوان یكی از شعارهای تبلیغاتی این رأیگیری (نفیا یا اثباتا)، در كنار شعارهای اقتصادی، مطرح خواهد شد. به عبارت دیگر، برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، رابطه با آمریكا میتواند نقشی كلیدی در مبارزات انتخاباتی جمهوری اسلامی ایران ایفا كند.
اعلام آمادگی سید محمد خاتمی برای نامزدی در رأیگیری خردادماه آینده، همزمان با اظهارات مقامات آمریكایی و ایرانی در مورد آمادگی گفتگو با یكدیگر، معادلات جدیدی را در صحنه سیاست داخلی و خارجی ایران باز كرده است. از نظر داخلی، این اعلام بدون موافقت قبلی آقای خامنهای بعید به نظر میرسد - موافقتی كه ظاهرا به بهای حذف شعار توسعه سیاسی و تمركز بر شعارهای اقتصادی از سوی آقای خاتمی، به دست آمده است. این امر به نوبه خود از شدت بحران اقتصادی ایران حكایت میكند. از سوی دیگر، رأیگیری خرداد ماه و حضور خاتمی در آن، گزینههایی را برای آمریكا در گفتگو با ایران پیش آورده است. آمریكا به احتمال زیاد سعی خواهد كرد كه گفتگوهای اساسی خود را با ایران به پس از خرداد ماه موكول كند، و احتمال این امر با نامزدی خاتمی در رأیگیری بیشتر شده است. از این سو، در آینده نزدیك ما شاهد رقابت شدید جناحهای حاكم و محكوم جمهوری اسلامی برای كسب كرسی گفتگو با آمریكا خواهیم بود. رقابتی كه به صورت مستقیم و نامستقیم در تبلیغات انتخاباتی خردادماه آینده بروز خواهد كرد و احیانا سرنوشت آن را رقم خواهد زد.