iran-emrooz.net | Sat, 31.01.2009, 1:50
از زجری که میکشند...
تقی مختار
|
بیست و هفتمین دوره «جشنواره بینالمللی فیلم فجر» از امروز (جمعه یازدهم بهمن) در تهران آغاز به کار کرده و تا روز سهشنبه، بیست و دوم بهمن، ادامه خواهد داشت. این در حالی است که «جشنواره بینالمللی تئاتر فجر»، که از سوم بهمن شروع شده بود، پس از ده روز فعالیت، فردا، دوازدهم بهمن، خاتمه مییابد. نگفته پیداست که مناسبت برگزاری این جشنوارهها و دیگر جشنها و جشنوارههایی از این دست در ماه بهمن، سالگشت پیروزی انقلاب اسلامی در ایران است.
اگر آدم غریبه باشد و چیزی از محتوای حکومت اسلامی و حال و روز کشور نداند ممکن است با خودش بگوید عجب سرزمین هنردوست و هنرپروری! ولی یک چنین آدم غریبه و ناآگاه از ماهیت حاکمان و گردانندگان امور ایران، و شرایط و وضع و حال مردم در کشورمان، امروز دیگر در هیچ کجای دنیا پیدا نمیشود چون به حمدالله حکومت اسلامی همه جوایز جشنوارههای بینالمللی ریا و تزویر و زور و اختناق و سرکوب و دروغ و دول و نقض حقوق بشر و غیره را سالهاست که درو کرده و همچنان میکند و از این بابت نامش در صدر اخبار جهان است و احدی نیست که نداند برگزاری یک چنین جشنوارههایی صرفا بزک دوزکی است بر قامت حکومتی متحجر، و در عین حال سفاک، که سی سال است ملتی را اسیر و ابیر خودش کرده و رنجی بر آنها روا داشته که در تاریخ کمنظیر است.
همینطور که خبرهای مربوط به فعالیتهای هنرمندان سینما و تئاتر در داخل کشور را دنبال میکنم میبینم به راستی این بیچارهها در چه رنج و عذابی کارشان را دنبال میکنند. ظاهر قضیه این است که بالاخره همه دارند کار میکنند؛ فیلم میسازند، تئاتر اجرا میکنند، مینویسند، بازی میکنند، و زندگیشان را با پرداختن به کاری که دوست دارند ادامه میدهند و از این بابت اسم و رسم و پول و پلهای هم به دست میآورند. اما در پشت پرده ـ که حالا دیگر زیاد هم پشت پرده نیست ـ حال و روز اهالی سینما و تئاتر از نوع دیگری است.
سینما و تئاتر و تلویزیون و رادیو ـ مثل همه چیز دیگر ـ یکسره در انحصار و زیر سیطره برنامهریزان و کارگزاران و عمله و اکره حکومت اسلامی است. همه فیلمها و نمایشها و برنامههای تلویزیونی و رادیویی باید مطابق مقرراتی که آنها وضع کردهاند ـ و هر روز هم تغییرش میدهند ـ تولید و تهیه شود. پایه و مایه همه این مقررات این است که همه آثار هنری باید مطابق موازین اسلامی باشند، روحیه انقلابی را (آن هم انقلاب اسلامی را) ترویج بدهند و «دفاع مقدس» را هم مد نظر داشته باشند. اما این همه ماجرا نیست. هنرمندان باید ضمن رعایت همه این «اصول» خودشان را دایما با نوسانات سیاسی و جا به جایی مدیران و کارگزاران امور هنری و سلیقههای شخصی آنها هم تطبیق بدهند!
حکومت تصمیم میگیرد که چه کسی فیلم تهیه کند و چه کسی نکند؛ تصمیم میگیرد چه کسی میتواند برای فیلم داستان بنویسد و یا آن را بسازد و چه کسی نمیتواند، چه کسی میتواند در فیلم بازی کند و چه کسی نمیتواند، و قس علیهذا... شخصیتهای زن فیلمها و نمایشها و سریالها همه باید محجبه و سراپا پوشیده و نجیب و نمونه و الگوی «زن خوب فرمانبر پارسا» باشند؛ شوهران خود را «آقا» خطاب کنند، از آنها اطاعت بکنند ـ و اگر نکردند آماده کتک خوردن باشند ـ خورد و خوراکشان را مهیا کنند، رخت و لباسشان را بشویند و البته «تکالیف زناشویی» خود را هم مطابق میل آنها انجام بدهند.
پس از این که فیلمنامه یا نمایشنامه توسط کارگزاران حکومت خوب زیر ذرهبین قرار گرفت و از هفت خان رستم گذشت و اجازه ساخت آن صادر شد، حالا حکومت با «عوامل ساخت» آن اثر کار دارد و باید ببیند چه کسانی در ساخت این فیلم یا نمایش شرکت دارند چون خیلیها به دلایل روشن و ناروشن ـ و بهطور دایم یا مقطعی ـ ممنوعالکار، ممنوعالقلم، ممنوعالبازی، ممنوعالچهره و یا اصلا ممنوعالزندگی هستند! بعد از عبور از این مرحله، هنرمندان بیچاره در طول انجام کارشان باید مرتب با یک یا چند «ناظر اجرای طرح» کلنجار بروند و تازه وقتی کارشان تمام و آماده نمایش شد عده دیگری میآیند و «بازبینی» میکنند تا مبادا کسی در این فاصله شیطنتی کرده باشد و یا کارگزاری کارش را درست انجام نداده باشد و در نتیجه بیضه اسلام و بیضه حکومت و بیضه «آقایان» و بیضه دم و دمچه آنها، همه با هم، به خطر بیفتد!
روشن است که تا کار به اینجا برسد دیگر نه رمق ـ و نه شخصیت و هویتی ـ برای تهیهکننده و کارگردان بیچاره باقی میماند. ولی، با این همه، هنوز زجر و نکبت برای او خاتمه نیافته است. حالا حضرات مدیران و کارگزاران، که همه چیز در اختیار آنهاست، باید تصمیم بگیرند که این فیلم کی و در کدام سینماها و به چه مدت، یا آن نمایش کی و در کدام سالن و به چه مدت، روی اکران و یا روی صحنه برود و یا اصلا نرود!
در همین چند روز اخیر در خبرها خواندم که مسئولان و برگزارکنندگان «جشنواره بینالمللی فیلم فجر» مانع از نمایش فیلمی به نام «درباره الی» در فستیوال شدهاند صرفا به این خاطر که گلشیفته فراهانی در آن بازی کرده است! و گناه این بازیگر جوان و مستعد ما چیست که اینطور مورد غضب واقع شده؟ این که «بی اجازه» آقایان در یک فیلم آمریکایی بازی کرده و بعد هم به نیویورک رفته و «بدون حجاب اسلامی» روی فرش قرمزی که در مراسم افتتاح آن فیلم زیر پای هنرمندان انداخته بودند قدم زده است!
البته «درباره الی» تنها فیلمی نیست که همه مراحلی را که در بالا ذکر کردم پشت سر گذاشته و حالا یک دفعه مغضوب واقع شده است. (آخرین خبر این است که گویا جنجال این «حذف» بالا گرفته و به گوش آقای رییس جمهور هم رسیده و ایشان دستور «رفع مشکل» دادهاند!) «کمیته انتخاب» جشنواره تا دیروز چیزی حدود بیست فیلم را که همهشان همه این مراحل را گذرانده و پس از تکمیل شدن پروانه نمایش هم گرفتهاند را از شرکت در جشنواره محروم کرده است چون به گفته برخی از هنرینویسان داخل کشور «مدیران مربوطه، در وزارت ارشاد اسلامی، کمر به حذف نامهای بزرگ در سینمای ایران بستهاند...»
همین حالا در تهران یک نمایش در حال اجراست به نام «مانیفست چو» که به زبان انگلیسی نوشته شده و به همین زبان هم اجرا میشود و ظاهرا تمی ضد آمریکایی هم دارد ولی برخی عوامل با انتشار مطالب و مقالاتی علیه آن چو انداختهاند که این نمایش کاری مبتذل و دور از موازین اسلامی است و بازیگران زن و مرد در آن با هم تماسهایی دارند و الفاظ زشتی بیان میکنند و خلاصه کاری است غیراسلامی و غیراخلاقی! کارگردان این تئاتر ـ محمد رحمانیان ـ چند شب پیش، پس از خاتمه اجرا، روی صحنه میرود و ماجرا را با تماشاگران در میان میگذارد و هشدار میدهد که گویا باز عدهای میخواهند مانع ادامه کار ما بشوند و نمایش را به تعطیل بکشانند.
وقتی سابقه امر را دنبال کردم دیدم این کارگردان بیچاره چیزی بیشتر از یک سال است که بابت اجرای این نمایش دارد با مقامات و مسئولان وزارت ارشاد و «جشنواره تئاتر فجر» کلنجار میرود. ظاهرا قرار بوده است پارسال این نمایش در جشنواره روی صحنه برود که علیرغم کسب مجوزهای لازم بیجهت مانع شدهاند و وقتی او انصراف داده و تصمیم گرفته است برود تئاترش را در یکی از مراکز تهران روی صحنه ببرد، تهدیدش کردهاند که اگر این کار را بکند در ورودی ساختمان آن محل را پلمپ خواهند کرد و حرف زیادی هم بزند، خب، معلوم است که چکارش خواهند کرد! حالا این کارگردان بینوا در فاصله این یک سال چه کسانی را دیده و کجاها رفته و چه خواریها کشیده تا بالاخره اجازه دادهاند پس از یک سال تاخیر تئاترش را اجرا کند بماند، حالا دارند دوباره برایش پاپوش میدوزند تا یکجوری جلوی ادامه کارش را بگیرند.
البته او از این بابت تنها نیست و خیلی کارگردانهای به نام تئاتر هستند که سالهاست نتوانستهاند کاری روی صحنه ببرند و آن کسانی هم که پایشان به صحنه رسیده با همین زجر و مصیبتها و تحمل خواریها بوده است و آدم واقعا نمیداند از این که اینها تا این حد تحمل زور و فشار میکنند و میکوشند به هر طریق شده به کارشان ادامه دهند باید تحسینشان کند یا گناه را از خودشان بداند که به این همه خفت و خواری تن میدهند؟
دیروز خبر تازهای در محافل سینمایی داخل کشور انتشار یافت مبنی بر این که جمهوری اسلامی به تازگی دستورالعملی را برای ساخت فیلم و سریال به تهیهکنندگان تلویزیون ابلاغ کرده است مبنی بر این که از این پس بازیگران زن حق ندارند ـ علیرغم رعایت حجاب اسلامی ـ با آرایشهای «غیرمتعارف» جلوی دوربین بروند و صورتشان در نماهای درشت نشان داده شود!
دلم واقعا برای اهالی تئاتر و سینمای ایران میسوزد. در عین حال، گاه، برای ماندن در این کار و ادامه دادن آن، رفتار و اعمالی از برخی از آنها سر میزند که فکر میکنم خودشان هم مقصرند وگرنه تن به اینگونه خفتها نمیدادند. البته بحث در این مورد و بررسی جوانب مختلف آن میتواند بحث درازی باشد و من هم در این مختصر قصد صدور فتوا ندارم و راستش نمیدانم اگر خودم در آنجا و به جای آنها بودم چه میکردم، ولی همینقدر بگویم که کسانی در همان محیط هستند که با پذیرش این همه تخفیف و تحقیر و تحمل زجر و مصیبت از سوی دست اندرکاران سینما و تئاتر و تلویزیون موافق نیستند و بخش بزرگی از اعمال این همه زور و فشار را ناشی از مصلحتاندیشیهای فردی آنها میدانند که، البته، در شان هنرمند نیست. مثلا دیروز (پنجشنبه) دیدم روزنامهنگاری به نام پیام رهنما در گزارشی درباره «جشنواره فیلم فجر» که در پایگاه اینترنتی «روز» درج شده نوشته است: «همه این بلاهایی که در این مدت بر سر سینمای محکوم به مرگ ایران میآید نتیجه نرمشهای دور از آیندهنگری و مصلحتاندیشیهای فردی و موقتی و سر در زیر برف کردن آقایان تهیهکنندگان و فیلمسازان است که حاضر میشوند تن به هر خفتی بدهند تا کارشان پیش برود؛ غافل از این که هر چه پیشتر بروند حلقه طناب دور گردنشان تنگتر و تنگتر میشود.»
راستی چه زجری بچهها میکشند!