iran-emrooz.net | Thu, 29.01.2009, 21:37
بازهم غزه و ملیمذهبیها
بابک جاودانخرد
جناب یوسفی اشکوری، از شخصیتهای بارز روشنفکری دینی که به دلیل موضع گیریهای روشنگرانهاش علیه تحجر دینی چندین سال را در زندان گذراند و پس از رهایی نیز خلع لباس شد و جامهی "مقدس" روحانیت از تن به درآورد، اخیرا طی مقالاتی در «روزآنلاین» با قلمی شیوا و ملایم به نواختن برخی روشنفکران ایرانی برونمرزی پرداخته و آنان را پند دادهاند که چرا از "غیظ" جمهوری اسلامی واقعیت تراژدی غزه و جنایات وحشیانهی اسراییل را نادیده گرفته و از کنار مظلومیت مردم بیگناه غزه و ستمی که برآنان رفته و میرود بی اعتنا گذشتهاند. ایشان حتی تعریضی به نامهی ۵۴۰ روشنفکر یهودی داشتهاند که چگونه از رفتار ددمنشانه رژیم اسراییل با مردم غزه برآشفته و خواستار تحریم همه جانبهی بین المللی آن شدهاند.
ایشان در ادامه به سخنرانی غضب آلود نمایندهی یهودی پارلمان انگلیس علیه اسراییل پرداخته و در پایان این گروه از یهودیان روشنفکر را مورد تمجید قرارداده و حتی به رخ کشیدهاند. این نگارنده با توجه به مطلب کوتاهی که در «ایران امروز» دربارهی تراژدی غزه نوشتم و درآن هردو طرف سراپا تقصیر منازعه (اسراییل و حماس) را محکوم کردم، به نوعی خودرا مخاطب مقالهی اخیر ایشان (ذهنیت مشوش، هویت مشوش - روزآن لاین، ۸ بهمن ۸۷) یافتم . بنابراین ضمن همدلی با دیدگاههای حقوق بشری ایشان و تقدیر از مبارزات روشنگرانهشان، پرسشهایی را که شاید پرسش بسیاری از قلم بدستان لاییک دیگر نیز باشد، صمیمانه و دوستانه با ایشان و همفکرانشان در میان میگذارم:
چگونه است که ایشان و برخی دوستان همفکرشان برای مرگ و جراحت مردم غزه چنین دل میسوزانند، اما ندیدیم و نشنیدیم که یکبار در مورد مرگ نزدیک به ۵۰۰ هزار زن و مرد و کودک سرزمین دارفور به دست شبه نظامیان مسلمان سودانی موسوم به "جان جاوید" ("شیطانهای نشسته بر اسب") چیزی بگویند یا بنویسند؟ در همین راستا، بازهم ما کمتر دیدیم و شنیدیم که روشنفکران دینی و علمای مسلمان شیعه (که خود آقای اشکوری نیز روزی در کسوت آنان بودند) عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر را که به کشتار وحشیانهی دست کم ۳۰۰۰ انسان بیگناه منجر شد، محکوم کرده باشند. چرا، طیف گستردهی روشنفکران دینی حتی یکبار هم عملیات بیشمار تروریستی و انتحاری حماس در داخل اسراییل را که به کشته شدن زنان و کودکان و بطور کلی غیرنظامیان اسراییلی انجامیده است محکوم نکردهاند؟ آیا انگیزهی محکوم نکردن این اقدامات آشکارا تروریستی از سوی روشنفکران دینی این نبوده است که گروههای انسانی پیش گفته "مسلمان" نبودهاند؟ آیا این همان معیار دوگانهای نیست که مسلمانان روشنفکر و غیرروشنفکر، آمریکا و غرب را (به درستی) به آن متهم و محکوم کرده و میکنند؟ چرا، اگر نه ۵۴۰ تن، که حتی ۵۰ مسلمان روشنفکر یا روحانی شیعه وسنی (از جمله آیت الله سیستانی) به اقدامات سرکوبگرانهی مسلمانان تندروی عراقی علیه عراقیهای آشوری و مسیحی که به قتل و آوارگی هزاران تن از آنان و ویرانی کلیساها و اماکن مذهبی شان انجامیده است، اعتراضی نکردهاند؟
و از همه مهم تر، چرا روشنفکران مذهبی ایران علیه قتل عام وحشیانه زندانیان دربند سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ و پیش از آن و سرکوب و پیگرد و قتل هموطنان بهایی (و ایضا سنی و مسیحی و یهودی و دراویش)مان اعتراضی نکردهاند، و غیر از آقای منتظری و بعدها گنجی کمتر مسلمان روشنفکری به این ستمکاری ضد بشری پرداخته و آن را محکوم کرده است؟ و نهایت اینکه چرا هنوز مسلمانان روشنفکری از نوع جناب اشکوری صریحا خواستار برابر حقوقی مردان و زنان و مسلمانان و غیرمسلمانان در همهی عرصهها نشدهاند؟
آیا این یک ننگ آشکار نیست که خانوادهای دلسوخته که دخترش مورد تجاوز قرار گرفته و سپس کشته شده است، تازه باید برای به اصطلاح "قصاص" ِ قاتل متجاوز نیمی از "پول خون" او را به وی یا خانوادهاش بپردازد تا به حق خود برسد؟ پرسیدنی است، زمانی که این قانون و دیگر قوانین ضد بشری به تصویب مجلس اسلامی رسید (اوایل دههی ۱۳۷۰)، ایشان و همفکران شان کجا بودند و چه گفتند و چه نوشتند؟
امیدوارم آقای اشکوری از طرح این پرسشهای جدی و عینی دل آزرده نشوند و به جای پاسخهای صریح و شفاف ما را به کلیات و از این قبیل حوالت ندهند!
نظر کاربران:
جناب جاودان خرد،
به عنوان یك علاقمند بیطرف مسایل سیاسی كه مواضع گروههای سیاسی را رصد می كنم، این مقاله شما را فاقد صداقت و ناشی از عدم تحقیق یافتم، از سردبیران سایت معتبر ایران امروز می خواهم كه در انتشار مطالب دقت كنند. بازرگان و نهضت آزادی تنها گروهی بود كه در همان سال ۶۷ بیانیه محكومیت داد، بسیاری از اعضای فعلی شورای ملی مذهبی از جان بدربردگان آن فجایع هستند همچون رحمانی، علیجانی و..
بعد از دوم خرداد اولین نفری كه با شجاعت مساله را در مطبوعات داخلی (روزنامه آریا) مطرح كرد رضا علیجانی بود. هم شورای ملی مذهبی و هم نهضت آزادی درباره دارفور بیانیه صادر كردهاند، اما مساله غزه چون به خاورمیانه مربوط می شود برای همه گروههای سیاسی مهمتر بود.
در رابطه با فشار بر بهاییان نیز از بسیاری از افراد ملی مذهبی مقاله در این باره چاپ شد كه بگردید هنوز بر پهنه اینترنت قابل یافت است. در رابطه با حقوق زنان راه دور نمی روم و شما را به مجله ایران فردا ارجاع نمی دهم بلكه تنها به اعضای دفتر خانم عبادی و بیانیه جدید انتخاباتی ملی مذهبیها بنگرید تا بفهمید كه كدام گروهها فارغ از شعار در پی برابری حقوقی زن و مرد هستند و در پایان نقد لازم است و بایسته اما زهی انصاف....
*
babake gerami na tanha roshanfekrane mashabi , hamchenin chaphaye nabina shode wa chizi nagoftand wa nemigoyand. dorud bar to wa piruz bashi.