iran-emrooz.net | Thu, 29.01.2009, 23:13
فرش ایران در سقوط
دکتر علی حصوری
|
از بیست و دو سال پیش که من به کار فرهنگ اصطلاحات فرش پرداختم* و ناگزیر توجهم به جوانب دیگر فرش ایران هم جلب شد، همواره شاهد سقوط کیفیت و در نتیجه قیمت فرش ایران بودهام و چند بار در این باره قلم زدهام. ناگزیر به گذشتهء فرش بویژه در سالهای پس از ملی شدن فرش و تاسیس شرکت فرش ایران(۱۳۱۴) پرداختم و دیدم که این وضعیت از همان زمان آغاز شده و پس از کودتای ۱۳۳۲ که بکلی مردان ملی را از صحنهء عمل دور کرد، شتاب بیشتری گرفته است.
پس از برگزاری کنفرانس بینالمللی فرش ایران در تهران (گویا سال ۱۳۶۸) بود که من هم به عنوان کسی که چیزهائی در زمینهء فرش ایران میداند، شناخته شدم، به چند سازمان فراخوانده شدم و به عنوان مشاور و یا مدرس به راهنمائی و بویژه آموزش جوانانی پرداختم که یا در سازمانهای دولتی به این کار مشغول بودند یا در رشتهء تحصیلی فرش ایران که در اغلب جاها بدون استاد** پدید آمده بود، کسی گویای پاسخ ایشان نبود.
در مدتی کوتاه (۱۳۶۸ تا ۱۳۷۹) و هرچه بیشتر کار کردم بیشتر متوجه شدم که فرش ایران هم مانند هر مادۀ اولیه یا کالای دیگر در ایران، بیش از آن که به صورت وسیلهء اشتغال عدهای از هموطنان و منبع درآمد ملی دیده شود، ابزار دست ایادی فرودست قدرت است. از وزرای بازرگانی، مدیرکلان و روءسای سازمانهای فرش گرفته تا کارمندانی که در شرکت فرش یا اتحایههای گوناگون و از جمله اتحایهء فرش روستائی به انواع مختلف به حیف و میل کردن بودجههای دولتی و سرمایههای اندک روستائیان مشغول بودند، در حالی که تا پایان حکومت رضاشاه، بزرگترین منبع درآمد کشور بوده است.
با آن که کار من صرفا علمی و پژوهش در فرش ایران بود و هرگز در عمرم کاسب نبوده ام، کار به جائی رسید که رفتار دشمنانه در برابر اظهار نظرهای خود و یکی دو تن از کارشناسان دلسوز و مسئولان اتحادیهء صادرکنندگان فرش را شاهد شدیم تا آن که من در شهریور ۱۳۷۹ از ایران خارج شدم. این وضع ادامه یافت و با تاسیس و تعطیل یکی دو سازمان مربوط به فرش کار به جائی رسیده که اکنون فرش ایران که روزگاری سرآمد فرشهای جهان و از همه یک سروگردن بالاتر بوده و بجای نفت عمل میکرده است، در مرتبۀ سیّوم و پس از نپال و هندوستان قرار گیرد. برخی از کارشناسان تحریم امریکا را یکی از علل میدانند اما من خود شاهد ورود قاچاق فرش ایران از کشورهای مجاور امریکا به آن کشور بودهام. وانگهی بازرگانان امریکائی هرچه بخواهید از اروپا فرش ایرانی میخرند و کسی نمیتواند جلو خرید آنان را از اروپا بگیرد.
درد در جای دیگری است. دسترسی به فهرست اشخاصی که در سی یا هفتاد و پنج سال گذشته در کار فرش ایران مسئولیت داشته اند، دشوار نیست. بررسی وضع آنان از آغاز کار تا پایان نشان خواهد داد که آنان که بوده اند، با فرش ایران چه کرده و از قبل آن به چه ثروتهائی رسیدهاند. در آخرین سالهائی که من در ایران بودم، یکی از مسئولان دولتی دارائی موءسسهای را که رئیسش بود، با چک دوساله به خویشان خود میفروخت. اگر میزان تورم را در سالهای پایانی دهۀ هفتاد ۱۲.۵ در صد بگیریم، در این دوسال تنها بهای مواد اولیه، دست کم بیست و پنج درصد بیشتر میشد. بهای رنگها چهل درصد افزایش یافت. بیگمان دستمزدها، بویژه دستمزد طراحان هم بالا میرفت زیرا خوشبختانه در این مورد خود طراحان، بافندگان و بازرگانان نرخگذار کارهای طراحی تا بافت بودند. پس از دوسال خریدار در واقع نصف بهای فرشها میپرداخت، اگر میپرداخت. این سالمترین نمونه است. همین شخص برای فرش ایران پستان به تنور میچسباند و رهنمود میداد و وارد معقولات میشد. اکنون معلوم نیست در چه کاری است و شاید دلال یا کارشناس فرش شده یا در فرش دکترا گرفته باشد، چرا که برخی از کسانی که به مدیریت شرکتهای فرش میرسیدند در پایان کار معلوم میشد که حجرهای در بهترین جای بازار یافتهاند. بیگمان او ترقی کرده است.
در زمانی که من هم در ایران به کار بررسی در فرش ایران میپرداختم، چون در این کار منافعی نداشتم، همین حرفها را نرمتر و باملاحظات فراوان به گوش اولیای امور میخواندم و حتی با یکی دو معاون وزیر و مدیر عامل در میان گذاشتم، اما گوش شنوا نبود و فساد گسترده تر از آن بود که اگر خیرخواهی پیدا میشد- که کم پیدا میشد- بتواند برای فرشبافان ایران که از زحمتکشترین و محرومترین بخش مردم ایران هستند، و فرش ایران که هنوز درآمد مهمی داشت و پاسخگوی بخشی از نیازهای کشور بود، کاری بکند.
اینک من در غربت از سن هفتاد سالگی گذشتهام و به دلیل سابقه و دلبستگیهای ملی و فرهنگی*** خود، هنوز کارهائی در زمینۀ فرش ایران میکنم. از جمله بوسیلۀ دوستان و شاگردان پیشین خود و بیشتز از راه نشریات ایران و جهان، ملاحظۀ بازارها و حراجهای بین المللی و جز آن، آگاهیهائی فراهم میآورم. همه چیز حاکی از افتادن فرش در سراشیب سقوط و این از جمله، از ثمرات مدیریت ما در سی سال گذشته است. شک نیست که فرش ایران آخرین نفسهای خود را میکشد و اگر زنده مانده است به دلیل سابقۀ شاداب و نیرومند و ذخائر ارزشمند آن است. با از میان رفتن فرش ایران رقم ملیونی به بیکاران و محرومان کشور افزوده خواهد شد و کارنامۀ یکی از بزرگترین ره آوردهای بزرگ اقوام ایرانی در طول تاریخ بسته خواهد شد. گذشته از سوء مدیریت، تورم سرسام آور به فرش ایران صدماتی خواهد زد که قابل جبران نیست. متخصصان دانشمند ایرانی هم در این زمینه در سنین بالا هستند و خارج از گود دستگاه اداری. به این ترتیب امیدی به کاری درست نیست. این را با دلسوزی برای مردم میهنم و یکی از مهمترین ره آوردهای تاریخی آنان میگویم.
در چنین مواردی باید تصمیمهای بزرگ ولی عاقلانه گرفت. همه چیز در کشور ما حاکی از آن است که گرفتن تصمیمات بزرگ بسیار آسان است، اما در خردمندانه بودن آنها میتوان تردید کرد.
-------------------------------------------------------
* این کتاب اکنون در انتشارات فرهنگان زیر چاپ است.
** برخی از این دانشکدهها از خود من استاد میخواستند و اغلب رفوگرانی که من صرفا برای تعلیم فنون بافت و ترمیم، معرفی میکردم بهتر از استادان آنان در میآمدند. در واقع یک رفوگر در دانشگاه درس میداد و گاه از او تدریس مواد دیگری را هم- غیر از رفو و بافت میخواستند. گوئی دانشگاه جای تدریس بافندگی یا ترمیم است، کاری که استادان خوبش گاهی حتی سواد هم نداشتند.
*** فرش ایران چه به حسب سنتهای خود و چه نقشهها، نقشها ، فنون بافندگی و.... شایستۀ بررسیهای مفصل است که بخشی از آن بوسیلۀ فرشدوستان جهان و برخی هم بوسیلهء متخصصان ایران به انجام رسیده اما هنوز جای کار فراوان دارد. از مهمترین ایرانیان دلبسته به این کار دکتر سیروس پرهام و مهندس شیرین صوراسرافیل هستند. هم اکنون مجلههای تخصصی فرش هم به چند زبان منتشر میشود.