iran-emrooz.net | Wed, 07.01.2009, 8:50
سكوت معنادار اوباما در مورد حمله اسراییل
دکتر حسين باقرزاده
|
سهشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۷ – 6 ژانویه 2009
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
سكوت معنادار باراك اوباما در برابر فجایعی كه این روزها در غزه میگذارد چه معنا میدهد؟ آقای اوباما با شعار «تغییر» در انتخابات نوامبر گذشته در آمریكا به ریاست جمهوری انتخاب شد. او همچنین از معدود سیاستمداران آمریكایی بود كه با حمله آمریكا به عراق مخالفت كرده بود و مرتبا از سیاست خارجی بوش در منطقه خاورمیانه و به خصوص در رابطه با ایران انتقاد میكرد. در مورد اسرائیل البته او موضعی همانند سایر مقامات آمریكایی داشته و مرتبا بر حفظ «امنیت» اسرائیل تأكید ورزیده است. در حال حاضر آقای اوباما در انتظار انتقال قدرت از جورج بوش در ۲۰ ماه ژانویه به سر میبرد. در این فاصله، او نمیتواند بر سیاستهای آمریكا تأثیر بگذارد و با ذكر این كه «در هر زمانی، یك رییس جمهور در آمریكا وجود دارد» خود را از مسئولیت بری میداند. در عین حال، این امر مانع از آن نشده است كه او در مورد مسایل مهم داخلی و جهانی، از بحران اقتصادی آمریكا گرفته تا بمبگذاری در بمبئی نظر بدهد. ولی در مورد مهمترین مسئله جهانی كه این روزها در صدر اخبار قرار دارد و با سیاست خارجی آمریكا ارتباط پیدا میكند، آقای اوباما ساكت مانده است. این سكوت علامت چیست و حاوی چه پیامی برای آینده خاورمیانه است؟
حمله اسراییل به غزه تقریبا تمامی مسایل جهانی دیگر را تحت الشعاع خود قرار داده است. تصاویر فجیع كشتگان و مجروحان، و به خصوص زنان و كودكان كه همه روزه در سراسر جهان پخش میشود دل هر بینندهای را به درد میآورد. تظاهرات وسیعی كه در گوشه و كنار جهان در مخالفت با این حمله و محكوم كردن اسراییل صورت گرفته نشان دهنده اهمیتی است كه جامعه جهانی برای این واقعه قایل است. نداهای آتشبس و قطع حمله اسراییل و خروج نیروهای آن از غزه تقریبا از همه جا به گوش میرسد. كمتر حكومت و كشوری است كه از این واقعه اظهار تأسف نكرده و خواهان آتش بس نشده باشد. نداهای آتش بس عموما حول این مسئله میگردد كه طرفین متخاصم، یعنی اسرائیل و حماس، حملات خود را علیه یكدیگر قطع كنند. ولی دو كشور آمریكا و ایران، هر كدام از یك طرف متخاصم حمایت میكنند و خواهان شكست طرف دیگر هستند. حكومت ایران با حمایت كامل از حماس خواهان قطع حملات اسراییل است و حكومت بوش باحمایت از حملات اسراییل، حماس را مسبب این فاجعه میداند و خواهان قطع حملات موشكی حماس به داخل اسراییل است.
موضع آمریكا در واقع عمدهترین عاملی است كه تا كنون شورای امنیت را از اتخاذ یك موضع مشترك در باره این واقعه باز داشته است. آقای بان كی مون دبیر كل سازمان ملل حمله اسراییل و كشتار غیر نظامیان را محكوم كرده است. اكثریت اعضای شورای امنیت به دنبال فرمولی برای صدور یك قطعنامه آتشبس هستند، ولی مخالفت آمریكا مانع از موفقیت در این امر شده است. هیئتهایی از اروپا و جهان عرب به تلاش برای توقف جنگ پرداختهاند و در اسراییل و فلسطین و كشورهای مجاور آن به رفت و آمد مشغولند، ولی از خاانم رایس وزیر خارجه آمریكا و مقامات دیگر آمریكایی در این تحركات خبری نیست. خانم رایس شاید بیش از هر مقام عمده دیگر غربی در طول چند سال گذشته در خاورمیانه تردد داشته و از اسراییل و فلسطین دیدن كرده است. ولی در این شرایط خونبار كه بیش از هر زمان دیگر به یك حركت دیپلماتیك برای صلح نیاز وجود دارد، از او خبری نیست. حكومت آقای بوش به صورت صریح و قاطع از حملات اسراییل حمایت میكند و نیازی به تلاش برای صلح، حتا به صورت ظاهر نیز، در خود نمیبیند.
این موضع آمریكا كه ادامه همان سیاست فاجعهبار آقای بوش در خاورمیانه است نتیجهای جز گسترش احساسات ضد آمریكایی و تقویت نفوذ نیروهای بنیادگرا در این منطقه نخواهد داشت. ولی آقای بوش آخرین روزهای حكومت خود را میگذراند، و جهان در انتظار آن است كه ببیند ریس جمهور جدید آقای اوباما چه سیاستی در پیش خواهد گرفت. اگر آقای اوباما با مهمترین عنصر سیاست خارجی آمریكا در منطقه، یعنی حمله به عراق، مخالفت كرده است آیا نباید انتظار داشت كه او در مورد سایر عناصر این سیاست نیز روش دیگری اتخاذ كند؟ این سؤال از آن رو به جا است كه او صریحا از تغییر سیاست آمریكا در برابر جمهوری اسلامی سخن گفته است. از این رو، برای بسیاری از جهانیان و به خصوص در خاورمیانه این سؤال پیش آمده است كه آقای اوباما در باره حملات مرگبار اسراییل به غزه چه میاندیشد و چه موضعی دارد. آقای اوباما، اما، از پاسخ به این سؤال طفره رفته است و با گفتن این كه «در هر زمانی، یك رییس جمهور در آمریكا وجود دارد» از خود سلب مسئولیت كرده است. او چنین وانمود كرده است كه اظهار نظر در این باره دخالت در سیاست خارجی فعلی آمریكا است كه باید از سوی رییس جمهور فعلی دنبال شود.
این روش البته راه سادهای برای فرار از پاسخ و مسئولیت پاسخگویی است، ولی قانعكننده نمیتواند باشد. همان طور كه گفته شد، آقای اوباما از هنگام انتخاب (و حتا پیش از آن) در باره بسیاری از مسایل مربوط به سیاستهای داخلی و خارجی آمریكا، به خصوص در مواردی كه با سیاستهای حكومت فعلی متفاوت بوده، نظر داده و سیاستهای آینده خود را تشریح كرده است. این اظهار نظرها و برنامهریزیها دخالت در سیاستهای فعلی آمریكا تلقی نشده و مورد اعتراض قرار نگرفته است. در مورد حوادث اخیر در فلسطین نیز آقای اوباما میتوانست نظر و موضع خود را ابراز كند. او نه تنها سیاست خارجی خود در باره اسراییل و فلسطین را مطرح نكرده است و بلكه از دید انساندوستی نیز تنها پس از چندین روز حاضر شده است در مورد تلفات غیر نظامیان اظهار تأسف كند و از طرفین مخاصمه بخواهد كه از حمله به غیر نظامیها اجتناب كنند. به جز این، او ترجیح داده است در این مورد هیچ سخنی نگوید - و این سكوت در شرایطی كه آمریكا صریحا طرف اسراییل را گرفته است علامتی جز «رضا» نمیتواند باشد.
به عبارت دیگر، آقای اوباما تلویحا سیاست آقای بوش در مورد حمله جاری اسراییل به غزه را مورد تأیید قرار داده است. این امر با مواضعی كه در گذشته او در باره اسراییل و فلسطین گرفته است میخواند و همآهنگی دارد. او بارها از حق اسراییل به امنیت و جلوگیری از حملات فلسطینیان سخن گفته است بدون این كه به ریشه این مناقشات و اشغال سرزمینهای فلسطینی از سوی اسراییل اشاره كند و خواهان رفع آنها بشود. این موضعگیری البته خاص او نیست، و در بین سیاستمداران آمریكایی و به خصوص در حزب دموكرات عمومیت دارد. ولی حمایت سیاسی از اسراییل یك مسئله است و حمایت از عملكرد نظامی این كشور و فجایعی كه اكنون این حملات برای فلسطینیان در غزه به دنبال آورده است مسئلهای دیگر. سیاست فعلی آمریكا در این خصوص، ادعاهای آمریكاییان در مورد ایفای نقش میانجی صلح بین اسراییل و فلسطین را به شدت خدشه دار كرده است. آقای بوش عملا در مورد سیاست نظامی اسراییل در منطقه (تا آنجا كه این سیاست بر اساس «دفاع از خود» قابل توجیه باشد) چك سفید داده است، و آقای اوباما با سكوت خود ظاهرا این سیاست را تأیید كرده است.
این امر اگر واقعیت داشته باشد، عواقب به مراتب بسیار خطرناكتری از درگیریهای فعلی به دنبال خواهد داشت. جنگ فعلی اسراییل با حماس از سوی بسیاری از ناظران به عنوان صحنه نبرد بین اسراییل/آمریكا با ایران تلقی شده است و بسیاری از مقامات اسراییلی و آمریكایی نیز تلویحا آن را تأیید كردهاند. اسراییل تحت عنوان «دفاع از خود» به غزه حمله كرده است. این توجیه را آمریكاییان بدون چون و چرا پذیرفتهاند و بر اساس آن به تأیید كامل اسراییل برخاستهاند. به عبارت دیگر، وقتی اسراییل بتواند عملیات نظامی خود را بر اساس «دفاع از خود» توجیه كند میتواند اطمینان داشته باشد كه از حمایت آمریكا برخوردار خواهد بود. ولی اسراییل فقط در برابر حماس نیست كه خود را ضربهپذیر میبیند و برای دفاع از خود به عملیات تعرضی دست میزند. این كشور دشمن بزرگتری در منطقه به نام جمهوری اسلامی دارد و مدعی است كه دیر یا زود در برابر یك جمهوری اسلامی اتمی قرار خواهد گرفت و برای «دفاع از خود» ممكن است لازم ببیند پیش از آن به حملات تعرضی علیه ایران دست بزند. آیا اسراییل در صورت چنین حملهای در دوران ریاست جمهوری آقای اوباما نیز از حمایت كامل آمریكا برخوردار خواهد شد؟
سكوت آقای اوباما در باره حمله جاری اسراییل به غزه و فجایعی كه به دنبال آورده است این پیام تلویحی را به همراه دارد كه او نیز همانند غالب رییسان جمهور آمریكا از عملیات نظامی اسراییل كه تحت عنوان «دفاع از خود» صورت بگیرد بدون چون و چرا حمایت خواهد كرد. باید پرسید كه این پیام بر سیاست اعلام شده آقای اوباما در برابر جمهوری اسلامی یعنی مذاكره چه تأثیری میگذارد. پاسخ شاید این باشد كه آقای اوباما میخواهد از مذاكره به عنوان دادن اولتیماتوم به رژیم ایران استفاده كند. و گرنه به سختی میتوان تصور كرد كه آقای اوباما به مذاكره به شكل وقت كشی آن كه اروپاییان در چند سال اخیر درگیر آن بودهاند تن دهد و در عین حال از عملیات غافلگیرانه اسراییل علیه ایران حمایت كند. آقای اوباما میخواهد به دشمنان اسراییل (از جمله، جمهوری اسلامی ایران) بگوید كه مذاكره آری، ولی وقتی پای منافع و «امنیت» اسراییل پیش بیاید آمریكا از هر اقدام اسراییل در «دفاع از خود» حمایت خواهد كرد. سكوت فعلی آقای اوباما پیام تلویحی خطرناكی با خود به همراه دارد - در حكومت اوباما، سیاست آمریكا در منطقه خاورمیانه به مانند گذشته تابع منافع اسراییل خواهد بود، منافعی كه از زاویه دید اسراییل تعریف خواهد شد. یعنی كه در این جا از «تغییر» خبری نیست، و در همچنان بر پاشنه پیشین خود خواهد چرخید.