iran-emrooz.net | Wed, 12.11.2008, 7:25
خروشچف خر است
عبدالعلی پارسا
خروشچف نخستین صدر هیئت رئیسهی اتحاد شوروی بود که از امریکا دیدن کرد. پیش از او هیچ کس دیگری در این سطح از رجال شوروی این کار را نکرده بود، زیرا کمتر کسی یارای آن را داشت که در برابر سیل پرسشها و انتقادات خبرگزاران مطبوعات و رادیو-تلویزیونهای امریکا موفق بیرون آید.
اما خروشچف این سفر را پذیرفت و با آسانی و موفقیت آن را پایان برد. لازم نیست از تمام سفر او و گفتگوهای او سخن بگوئیم، یک مورد آن کافی است: هنگامی که خروشچف برنامهی سفر خود را اعلام کرد، خبرنگاران و روزنامهنویسان امریکائی چاقوها را برای کندن پوست آن «خرس سفید» آماده میکردند. خروشچف رفت و در نخستین برخورد با خبرنگاران اتفاقی افتاد که بسیار معروف شد.
با زمینهای که گفتیم، خروشچف درهمان آغاز در محاصرهی خبرنگاران قرار گرفت و اولین پرسش و پاسخ میان او و یک روزنامه نگار چنین بود:
روزنامهنگار: ممکن است که بگوئید چرا بریا را کشتید؟
خروشچف: بله!
روزنامهنگار: خوب، علت چه بود؟
خروشچف: او مهمترین اسرار اتحاد شوروی را فاش کرده بود.
روزنامهنگار: مثلا چه چیزی را؟
خروشچف: هرجا رفته بود، گفته بود خروشچف خر است.
خندهی جمعی حضّار.
اما بعد این که امریکائیها متوجه شدند با چه آدم رندی سر و کار دارند. سفر خروشچف برای امریکائیها هیچ ارزش اطلاعاتی نداشت. خروشچف برای گرفتن رفته بود و نه دادن.
این رئیس یک دولت انقلابی بود و چنین کرد و خود به امریکائیها با زبانی روشن ولی زیبا گفت که نه من خرم و نه شما زیرک.
پس از آن بارها روسای دولتهای انقلابی دیگری به امریکا رفتند که راجع به هر یک داستانی ساخته شد. از جمله در بارهی یکی از رئیس جمهورهای الجزایر و مخصوصا با دیدن رفتار ا،و این را ساختند که یک بار پس از پایان اجلاس سران کشورهای دنیا در سازمان ملل متحد، رئیس جمهور امریکا بیرون آمد و سوار اتومبیلش شد و به راننده گفت: چراغ راهنما را بزن به راست و بپیچ به راست، صدر هیئت رئیسهی شوروی سوار اتومبیلش شد و به راننده گفت: چراغ راهنما بزن به چپ و بپیچ به چپ، اما رئیس جمهور الجزایر به رانندهاش گفت: چراغ را بزن به چپ و بپیچ به راست.
ولی از آنجا که در کشور باستانی ما نباید کاری بکنیم که ضربالمثلهای قدیمی و اصیل ما- مانند سال به سال، دریغ از پارسال - بیفایده و بیمصرف شود، جریان امور را طوری هدایت کردهایم که روسای جمهور انقلابی ما، هر ساله بتوانند رکوردهای تازهای در نشان دادن علت اعدام امثال بریا در ایران بجا گذارند. لابد به یاد دارید که یکی از روسای جمهور ما در سازمان ملل کفشش را در آورد (که این خود عملی تقلیدی و سابقه دار بود) و پایش را نشان داد که پای من را در رژیم شاه شکنجه کردهاند. قصد او این بود که بگوید چون امریکا حامی شاه و معلم ساواک ما بوده، پس این شکنجه را امریکائی کرده است.
بازهم لازم نیست همهی موارد را مثال بزنیم، بخصوص که بالاخره برخی از رئیس جمهورهای پیشین هنوز از ناچاری به درد میخورند، اما شما به آخرین رئیس جمهورمان توجه کنید که چگونه در برابر هزاران چشم و گوش الکترونیکی انتقال خبر و اطلاعات، به کارها و سخنانی میپردازد که خروشچف هم از آنها در میماند. امروزه هیچ لازم نیست رنج سفر به خود همراه کنیم و تا امریکا سفر کنیم تا در آنجا چیزی را اعلام کنیم که دست کم در بارهی هالهی نور این کار را کردهایم. همین که در کشور خود سازمان برنامه را تعطیل کنیم ، به نامههای متعدد کارشناسان اعتنای سگ نکنیم، آنگاه با عدهای دزد و آدمکش و متقلب کابینه بسازیم و همهی اینها را هم اسلام جا بزنیم و از متخصصان حوزهی فیضیّه بخواهیم که نه تنها مسائل اقتصادی ایران، بلکه جهان را حل کنند، با صدای بلند خود و با انواع قسمهای شدید و غلیظ اسلامی به دنیا اعلام کردهایم که نه تنها خروشچف خر است، گروه بزرگی سر و همسر هم مانند خود دارد. این تشخیص من است، اگر به عقل شما چیز دیگری میرسد، به من هم بگوئید تا یاد بگیرم.
شاید به همین دلیل است که امریکا یکی از شرطهای گفتگوی خود با ایران را از سالها پیش، انحلال سپاه پاسداران اعلام داشته بود. با این کار امریکائیها توانستند هم سیاستمداران(؟) ایران و هم اعضای سپاه را به این وادارند که فکر کنند پس لابد سپاه دارای چیزهائی است که با منافع و صلاح امریکا تضاد دارد. نتیجهی این کار تقویت سپاه و تا حدی بود که ادارهی کشور را به دست سپاه سپردند که روسای آن همه دارای دکترای قلابی و مهمتر از آن مغزهای کوچک علیلاند و جز نظامیگری رضاشاهی (پیش بردن هدفها با فحش خواهر و مادر و چاپیدن) چیزی از کارها سر در نمیآورند.
اینک خیال امریکا راحت است، زیرا اگر قرار است که مثلا با وزیر خارجهی ایران گفتگو کنند، در پایان گفتگوها یا هر زمان که به صلاح باشد، بیگمان اعلام خواهند کرد که ما با عضوی از سپاه پاسداران گفتگو کردیم که دارای مدرک قلابی است. در اینجا است که متفکران نظام و لابد بیش از همه، رهبر باید باقلا بیاورند و خر بار کنند. اما باز هم باور نخواهند کرد که خروشچف چگونه موجودی است.