iran-emrooz.net | Mon, 15.09.2008, 9:33
بحران قفقاز و پیآمدهای جهانی آن
ماشااله رزمی
از چهاردهم فوریه ۲۰۰۸ که آمریکا و متحدین اروپائی آن استان کوزوو را از سربستان جدا کرده و علیرغم مخالفت شدید روسیه، استقلال کوزوو را به رسمیت شناختند و بدینسان زمینه حقوقی برای استقلال اقلیتهای ملی جدائیخواه فراهم کردند، روسیه که خود از ملل مختلفی تشکیل یافته، همواره درجستجوی فرصت مناسبی بود تا ضرب شستی نشان داده وانتقام استراتژیک بگیرد شش ماه بعد میخائیل ساکاشویلی رئیس جمهور گرجستان با اشتباه محاسباتی توازن قوا این فرصت طلائی را تقدیم روسیه کرد.
روزهفتم ماه اوت هنگامیکه تمام توجه جهانیان به افتتاح بازیهای المپیک در چین جلب شده بود ناگهان خبر حمله نظامی غافلگیرانه گرجستان به منطقه استقلال طلب اوستیای جنوبی در شمال گرجستان توسط خبرگزاریها مخابره شد.
ساکاشویلی که دستور حمله به اوستیای جنوبی را صادرکرده است آدمی است که رفتار وحرکاتش غیر قابل پیش بینی میباشد ولی بسیار بعید است که وی بدون اجازه آمریکا، ناتو و اتحادیه اروپا، دست به چنین اقدام ماجراجویانه زده باشد وی که در آمریکا، فرانسه و هلند تحصیل کرده و حقوق خوانده است خودرا کندی قفقاز مینامد.
ساکاشویلی در سال ۲۰۰۳، انقلاب رز را در گرجستان با حمایت آمریکا براه انداخت و با کنار زدن ادواردشوارنادزه به ریاست جمهوری برگزیده شد و چهار سال بعد نیز برای انتخاب شدن مجدد اوپوزیسیون را سرکوب کرد و با دستکاری در آراء انتخاباتی دوباره رئیس جمهور شد. برنامه انتخاباتی او دو محور اساسی داشت که اولی بعضویت در آوردن گرجستان در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و دومی تامین وحدت و تمامیت ارضی گرجستان بود. موضوع عضویت گرجستان در ناتو در نشست اعضاء ناتو در ماه آوریل دربوداپست با مخالفت فرانسه و آلمان مواجه شد و تصمیم گیری در آن مورد به ماه دسامبر موکول گردید و مساله وحدت وتمامیت ارضی گرجستان نیزبا خطای گذشت ناپذیری که ساکاشویلی با حمله به اوستیای مرتکب شد عملا غیر ممکن گردید.
گرجستان کشورکوچکی با حدود پنج میلیون جمعیت است که از شمال با روسیه و از جنوب با آذربایجان، ارمنستان وترکیه هم مرز است. گرجستان یک کشور کثیرالمله است و غیراز گرجیها ملل دیگر یعنی اوستیها، آبخازها، آجارها، ترکها و ارمنیها نیز در قسمتهای مختلف گرجستان زندگی میکنند. یعد از استقلال گرجستان درسال ۱۹۹۱ سه منطقه که در زمان اتحاد شوروی خودمختاری داشتند خواهان استقلال شدند که عبارتند از آبخازی، آجاری و اوستیای جنوبی. استقلال طلبان این مناطق در سالهای ۱۹۹۲ - ۱۹۹۳ با حکومت مرکزی جنگیدند و بالاخره با پادر میانی اتحادیه اروپا و سازمان ملل قرار شد که نیروهای حافظ صلح متشکل از روسها و گرجیها و استقلالطلبان در این مناطق مستقر بشوند که تا هفتم اوت امسال این وضعیت ادامه داشت.
حمله گرجستان به اوستیای جنوبی که منجر به تخریب شهر تسخینوالی پایتخت اوستیای جنوبی شده و با تلفات زیاد غیرنظامیان همراه بود با عکس العمل نظامی شدید روسیه مواجه شد. لشکر ۵۸ روسیه که در اوستیای شمالی مستقر است با گذشتن از تونل پنج کیومتری کاکی که گذرگاه اصلی قفقاز شمالی به قفقاز جنوبی است، با عنوان دفاع از روسی زبانها و جلوگیری از یک فاجعه انسانی و نسل کشی، درعرض دو روز ارتش سی هزار نفری گرجستان را از اوستیای بیرون راند وکلیه پایگاهها و تجهیزات نظامی نیروهای هوائی، دریائی و زمینی گرجستان راکه توسط کارشناسان نظامی آمریکائی در نقاط مختلف گرجستان ایجاد شده بودند، تخریب و نابود کرد. در واقع ارتش گرجستان در مقابل ارتش روسیه مقاومت نکرد و تمام تجهیزات نظامی و پادگانها را بحال خود رها کرده و شکست خورده به تفلیس عقب نشینی کرد تا اینکه روز دوازدهم اوت با وساطت نیکلا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه که در ضمن ریاست دورهای اتحادیه اروپا را نیز بعهده دارد بین روسیه و گرجستان آتش بس برقرار شد. طبق ماده پنج قراردادآتش بس، ارتش روسیه یک منطقه حایل به عرض پانزده کیلومتربین گرجستان و مرزهای اوستیای جنوبی و آبخازیا ایجاد میکند و بعنوان نیروی حافظ صلح در آنجا مستقر میشود.
دوهفته بعد از آتش بس، دومای روسیه بدرخواست رهبران اوستیای جنوبی و آبخازیا، استقلال این مناطق را تصویب کرد و دیمیتری مدودوف روز بیست پنجم اوت با امضای آن به استقلال اوستیای جنوبی و آبخازیا رسمیت داد.
این اولین بار است که ارتش روسیه بعد از انحلال اتحاد شوروی در خارج از مرزهای روسیه قدرت نمائی میکند و با این عمل تغییرات بنیادی در روابط بینالملل ایجاد مینماید. اوستیای جنوبی منطقه کوچکی با هفتاد هزار نفر جمعیت است و شرایط زیست بصورت کشور مستقل را ندارد و بهمین خاطر اوستیای جنوبی خواهان وحدت با اوستیای شمالی و پیوستن به فدراسیون روسیه است.
با ورود روسیه به گرجستان نظمی که با انحلال اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ بوجود آمده بود و «نظم نوین جهانی» نامیده میشد بهم میخورد و سیاست جهانی وارد فاز جدیدی میشود آنهم در دورانی که «فرید ذکریا» سردبیرهندی اصل هفته نامه آمریکائی نیوزویک بین المللی آنرا «دوران پست آمریکائی» مینامد. ویژگی این دوران، پیدایش غولهای اقتصادی و سیاسی جدید نظیر چین، هند، روسیه، مکزیک و آفریقای جنوبی بعنوان نتیجه طبیعی گلوبالیزاسیون و افول تدریجی سروری اقتصادی آمریکا در جهان است.
هنوز خیلی زود است که از جنگ سرد جدید و تقابل همه جانبه دوقدرت بزرگ صحبت بمیان آید اما اقدام سریع و قدرت نمائی عظیم روسیه را باید بعنوان سرآغاز استراتژی جدید روسیه در نظر گرفت که دیگر اجازه نمیدهد مناطق نفوذ آن توسط رقبایش گرفته شود. جنگ سرد بین شرق و غرب بیش از هرچیز یک جنگ ایدئولوژیک بود ولی درگیری فعلی بیشتربرسر حفظ منطقه نفوذ است هرچند که طرفین حرکاتی شبیه رفتار دوران جنگ سرد از خود نشان میدهند. ازطرف دیگرروند گلوبالیزاسیون باعث وابستگی متقابل کشوها بیکدیگر شده و تکرار مناسبات دوران جنگ سرد عملا غیر ممکن گشته است.
بحران گرجستان تئوریسینهای شناخته شده جهان را نیز به بحث کشانده است. فرانسیس فوکویاما که بعد از انحلال اتحاد شوروی کتاب «پایان تاریخ» را نوشت همچنان معتقد است که تاریخ به عقب بازنخواهد گشت در عوض رابرت کاقان مشاور کاندیدای نومحافظه کاران آمریکا از تکرار تاریخ حرف میزند و اخیرا کتابی تحت عنوان «بازگشت تاریخ» منتشر کرده است.
مسیرتاریخ با حرکت ملل بزرگ تعیین میشود
سال گذشته هنگامیکه ولادیمیر پوتین هنوز رئیس جمهور روسیه بود در کنفرانس امنیت اروپا در مونیخ گفته بود که:
«انحلال اتحاد شوروی بزرگترین فاجعه استراتژیک قرن بیستم بود». از آن تاریخ به بعد روس شناسها و مفسرین غربی ادعا میکردند که پوتین رویای احیاء امپراطوری را دارد. باز سازی ارتش و بزرگداشت موفقیتهای دوران اتحاد شوروی نیز دلیلی بر عظمت طلبی روسیه ارائه میشد. روسها که در دوره بوریس یلچین توسط غربیها غارت و تحقیر شده بودند به ناسیونالیسم روی میآوردند. قدرت نمائی واقدامات روسیه بیشتر جنبه تحریم و تهدید داشت از جمله تحریم اقتصادی گرجستان و قطع گاز مصرفی اوکراین در وسط زمستان و نیز تهدیدکشورهای تازه استقلال یافته که اگر بیش از حد به آمریکا نزدیک بشوند با عکس العمل روسیه مواجه خواهند شد و تنبیه خواهندگشت. روسها کشورهای تازه استقلال یافته و همسایگان خود را «خارجه نزدیک» مینامند و این کشورهارا جزئی از حوزه امنیتی خودشان حساب میکنند و حضور کشورهای غربی بویژه آمریکا را درین کشورها تحمل نمیکنند. در میان این کشورها چهار کشور آذربایجان، گرجستان، اوکراین و مولداوی که پیمان مشترکی نیز بنام «گوام» دارند بیش از دیگران مورد توجه روسیه هستند زیرا بنظر روسها بیش اندازه به آمریکا نزدیک شدهاند. در این چهار کشور مناطق استقلال طلب وجود دارد که روسیه از آنها حمایت میکند. در آذربایجان مساله قره باغ در گرجستان آبخازی و اوستیای جنوبی، دراوکراین شبه جزیره کریمه با بندر معروف سباستوپل و در مولداوی نیزمنطقه ترانس نیستری قرار دارد که استقلال میخواهد و روسها مانند اوستیای جنوبی وآبخازی درآنجا نیزازسال ۲۰۰۲ به بعد وسیعا پاسپورت روسی به مردم دادهاند.
روسها طی دو دوره ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین بموازات همکاری با آمریکا هرجا که امکانش را داشتهاند از مبارزه با آمریکا نیز خود داری نکردهاند. بعد از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ روسیه برای مبارزه مشترک با تروریسم یک سری همکاریهای نظامی را با آمریکا آغاز کرد ولی بعد از تشکیل پیمان همکاری «شانگهای» با شرکت روسیه، چین و کشورهای آسیای مرکزی بعنوان عضو اصلی و ایران بعنوان عضو ناظر، همکاریهای نظامی با آمریکا محدود شد تا اینکه با ورد ارتش روسیه به گرجستان همکاری نظامی با آمریکا متوقف گردید. در حال حاضر روسیه در مورد افغانستان و چاد با ناتو همکاری خود را حفظ کرده است یعنی در دو نقطهای که غرب و ناتو امکان موفقیت ندارد و هرچه غرب در این مناطق بیشتر فرسوده شود بهمان اندازه بنفع روسیه تمام میشود.
اکنون اصطلاحات «دموکراسی» و «مبارزه با تروریسم» که شعارهای سیاست جهانی آمریکا هستند در روسیه تفسیر دیگری دارند. دموکراسی بمعنی حکومت وابسته به آمریکا خوانده میشود و مبارزه با تروریسم نیز بمعنی عملی کردن «جنگ فرهنگها» تعبیر میگردد. طی دو دهه گذشته، انحلال اتحاد شوروی یک جاده بدون مانع برای پیشروی آمریکا در حوزه روسیه ایجاد کرده بود و مدتها بود که روسها قصد متوقف کردن این پیشروی را داشتند و بالاخره قوی ترین ضربه را به ضعیف ترین حلقه زدند.
مقابله بمثل روسیه با آمریکا در بحران قفقاز در دومین جلسه فوق العاده و بینتیجه سازمان ملل متحد در باره جنگ گرجستان در صحبتهای نماینده روسیه کاملا مشهود است. نماینده آمریکا روسیه را متهم به تجاوز به گرجستان میکند و نماینده روسیه میگوید که آمریکا صلاحیت ندارید به روسیه درس اخلاق بدهد. زلمای خلیل زاد نماینده آمریکا خطاب به چروتکین نماینده روسیه میگوید که روسیه میخواهد تیفلیس را بمباران کند و چروتکین جواب میدهد که ما مثل شما نیستیم که شهر بلگراد پایتخت یوگوسلاوی را بمباران کردید. خلیل زاد میگوید روسیه میخواهد حکومت قانونی گرجستان را عوض کند و چروتکین جواب میدهد که تغییر دادن حکومتها شیوه کار آمریکاست که در عراق و افغانستان و جاهای دیگرانجام داده است. لازم به یاد آوری است که بلافاصله بعد از حمله گرجستان به اوستیای جنوبی، جلسه شورای امنیت سازمان ملل بدرخواست روسیه تشکیل شد و روسیه پیشنهاد کرد که قطعنامهای صادر شود و خواهان حل اختلاف بدون توسل به نیروی نظامی در گرجستان گردد. بعضی از اعضاء شورای امنیت بخاطر موفقیت اولیه گرجستان در استفاده از نیروی نظامی این پیشنهاد را رد میکنندو جلسه به نتیجه نمیرسد و بدنبال آن ارتش روسیه وارد عمل میشود و ورق بر میگردد.
جنگ ادامه سیاست با وسایل دیگر است
برای کسانی که بحران قفقاز را از نزدیک دنبال میکنند این سوال مطرح میشود که چرا گرجستان به اوستیای جنوبی حمله کرد؟ عدهای معتقدند که از مدتها پیش روسها در آنجا دام گسترده بودند و از طریق شبه نظامیان اوستیای جنوبی گرجستان را تحریک میکردند و آخرسر موفق شدند گرجستان را بدام بیاندازند اما اظهارات خود میکائیل ساکاشویلی (میشا) ضمن اشاره به تحریکات شبه نظامیان اوستیای جنوبی بیانگر حقایق دیگری است. ساکاشویلی میگوید که آمریکائیها از طریق کنترل ماهوارهای که حرکات ارتش روسیه را زیر نظر داشت بما اطلاع دادند که پانصد تانک روسی وارد تونل کاکی شدهاند و اگر گرجستان نجنبد ارتش روسیه وارد گرجستان خواهد شد و بدنبال این اطلاع ما مجبور شدیم به اوستیای حمله بکنیم ولی بعلت نداشتن تسلیحات ضرور برای تسخیر تونل نتوانستیم راه ورود روسها را مسدود کنیم.
البته مساله ورود تانکها به تونل را روسها رد میکنند و ارتش روسیه نیز دوروز بعد از حمله ارتش گرجستان به تسخینوالی و تخریب آنجا وارد جنگ شد. بمباران و موشک باران شهر تسخینوالی توسط ارتش گرجستان نشان میدهد که ارتش گرجستان دستور داشته است که شدید عمل کند و استقلال طلبان اوستیای جنوبی را ریشه کن نماید ولی موفق نشده است. از مصاحبههای ساکاشویلی با مطبوعات غربی چنین استنباط میشود که نامبرده بیش از اندازه به پشتیبانی نظامی آمریکا و ناتو امیدوار بوده است و در ضمن خیال میکرده است که روسیه غرق در فساد بوده و بیش از آن ضعیف است که بتواند اقدام نظامی علیه گرجستان بکند.
در دولت ساکاشویلی، نخست وزیر انگلیسی گرجی است، وزیر دفاع اسرائیلی گرجی است، اغلب وزرا جوان و از بورسیههای بنیاد ژورژسورو در آمریکا هستند وبا توجه به ترکیب کابینه، ساکاشویلی به فرستاده ویژه روزنامه لوموند میگوید:
«غرب نمیتواند مرا تنها بگذارد، اگر روسها آمدند و بجای من یک نفر کارمند گازپروم را گذاشتند آنگاه با توجه به اتحاد وهکاریهای همه جانبه ارمنستان و ایران با روسیه، عمق استراتژیک روسیه به تنگه هرمز میرسد و نه تنها نفت و انرژی دریای خزر بلکه ذخایر انرژی خاورمیانه نیز تحت کنترل روسیه قرار میگیرد».
ساکاشویلی حتی بعد از شکست نظامی نیزدر انتظار دخالت نظامی آمریکا و ناتو بود و این امر از صحبتهای او با نیکلاسارکوزی رئیس جمهورفرانسه آشکاراست که روزدوازده اوت قراداد آتش بس رابرای امضاء به تیفلیس برده بود. ساکاشویلی نمیخواست قرار داد را امضا کند زیرا در آن قرارداد تمامیت ارضی گرجستان تضمین نشده بود و در هر بند قرار داد که فرانسویها خواسته بودند تمامیت ارضی را وارد کنند، روسها آنرا خط زده بودند. آخر سر نیکلا سارکوزی عصبانی میشود وبا فریاد میگوید: «امضاء کن میشا، چاره دیگری نداری، اگر فردا روسها آمدند و تورا از کار برکنارکردند دوستان غربی تو برای نجات توحتی انگشت کوچک خودراهم بلند نخواهند کرد». تانکهای روسی در سی کیلومتری تیفلیس بودند که نیکلا سارکوزی با این وعده که فعلا این قرار داد را برای متوقف کردن پیشروی ارتش روسیه امضاء کن تا ما بعدا از طریق سازمان ملل متحد برای تضمین تمامیت ارضی گرجستان تلاش بکنیم، ساکاشویلی را از رویاهای آسمانی به واقعیتهای زمینی فرود میآورد.
ناسیونالیسم روسی جایگزین سوسیالیسم شوروی شده است
روزنامه نگاران غربی قدرت نمائی روسیه را به «بیدارشدن خرس روسی از خواب زمستانی» تشبیه میکنند. بعد از انحلال اتحاد شوروی موقعی که روسیه غرق در بحران و نابسامانی بود، تمام تلاش کشورهای غربی بویژه آمریکا این بود که نگذارند اتحاد شوروی بشکل دیگری تجدید حیات کند بدینجهت سازماندهی انقلاب رز در گرجستان درسال ۲۰۰۳، انقلاب نارنجی در اوکراین در سال ۲۰۰۴ و انقلاب لاله در قیرقیزستان در سال ۲۰۰۵ برای جداکردن کشورهائی که در حوزه سیاسی، اقتصادی و نظامی روسها بودند از جمله این تلاشها بود. پیمان ورشو منحل شده بود و لی پیمان ناتو نه تنها منحل نشد بلکه بخش عمده کشورهای اقمار شوروی سابق را عضو خود کرد و قدم به قدم در اطراف روسیه به پیشروی ادامه داد. انقلابهای رنگی، پیشروی ناتو در مرزهای روسیه و تکه تکه کردن یوگوسلاوی تنها متحدباقیمانده روسیه دراروپا، استقرار پایگاههای موشکی در جمهوری چک و لهستان و آخرسر برسمیت شناختن استقلال کوزوو مواردی بودند که خشم روسیه را بر میانگیخت ولی روسیه در موقعیتی نبود که عکس العمل نظامی نشان بدهد.
بالارفتن قیمت نفت و گازدر سالهای اخیر به روسها امکان داد که ارتش و تشکیلات اداری خود را بازسازی کند. روسیه با ذخیزه ارزی امروزی پانصد وهشتاد میلیارد دولار و با رشد اقتصادی سالانه هشت در صد توانسته «دوران گذار از سوسیالیسم به سرمایه داری» را طی کند و بعنوان یک نیروی سیاسی، نظامی و اقتصادی جدی در صحنه جهانی و تامین کننده اصلی نفت و گاز اروپا مطرح بشود و امروز خود را در موقعیتی احساس میکند که میتواند در مقابل آمریکا بایستد و سهم خود را در سیاست جهانی طلب کند. در عرض نود سال سه بار ایدئولوژی حکومت در روسیه عوض شده ولی استراتژی روسها از زمان پتر کبیر تا بحال ثابت مانده است و این استراتژی کشورهای مجاور روسیه را حریم امنیت روسیه میشناسد.
ژنرال دوگل میگفت: جنگ چیزهائی را آشکار میکند که اگر جنگ نبود هرگز آشکار نمیشد. سیاستهائی را که قبلا آمریکا و کشورهای اروپائی برای عقب مانده نگهداشتن روسیه مخفیانه پیش میبردند با بحران گرجستان علنی کردند. نومحافظه کاران اکنون میگویند که روسیه باید از جرگه هشت کشور صنعتی جهان کنار گذاشته شود، از ورود روسیه به سازمان جهانی تجارت جلوگیری شود. سرمایه گذاری خارجی در روسبه متوقف شود، صدور تکنولوژی جدید به به روسیه ممنوع گردد. روسیه از شورای اروپا اخراج گردد، بازیهای المپیک زمستانی در سوچی تحریم شود و...
همه این تهدیدها تا امروز بصورت حرف باقی مانده ولی اگر روزی عملی بشوند نخواهند توانست روسیه را به زانو در اورند هرچند که جناح لیبرال حکومت روسیه بهیچوجه خواهان تحریم نیست زیرا هرگونه تحریم و ایجاد محدودیت، رشد اقتصادی روسیه را دچار اختلال میکند درعوض روسها در موقعیتی هستند که میتوانند مشکلات اقتصادی و نظامی جدی برای کشورهای غربی ایجاد کنند از جمله:
۱- روسیه در سالهای اخیر از نفت و گاز بعنوان یک سلاح استراتژیک استفاده کرده است و امروز در شرایطی است که هرگاه بخواهد میتواند نه تنها نفت و گاز روسیه را بعنوان سلاح علیه اروپا بکار گیرد بلکه همچنین میتواند جلوی صدور نفت و گاز دریای خزر را نیز بگیرد.
۲- تدارکات جنگ افغانستان عمدتا از طریق حریم هوائی روسیه به افغانستان حمل میشود وکشورهای فرانسه، آلمان و فنلاند ازراه روسیه و تاجیکستان لجستیک افغانستان را انجام میدهند و روسیه هرلحظه اراده کند میتواند با قطع راه تدارکات، ناتو را در افغانستان زمین گیر کند. بویژه که حمل تدارکات از پاکستان و گذرگاه خیبر بعلت قدرت گیری گروههای مسلح افغانی روز بروز مشکل تر میشود.
۳- کشورهای مخالف اسرائیل بویژه ایران و سوریه و حزب اله لبنان همواره خواهان سلاحهای پیشرفته روسی بودهاند و روسیه بخاطر روابطش با آمریکا از دادن این سلاحها به مخالفان اسرائیل خودداری میکرد و اکنون اگر منافعش ایجاب کند سیل سلاحهای پیشرفته بویژه موشکهای زمین به هوا را به این کشورها سرازیر میکند و توازن قوا را به ضرر اسرائیل بهم میزند.
۴- پرونده اتمی ایران در پنج سال گذشته مشکل اصلی آمریکا و اسرائیل در منطقه بوده و روسیه با آمریکا و اروپا در این مورد همکاری و هماهنگی میکرد. اکنون هرگاه آمریکا یا اروپا بخواهند روسیه را تحریم کنند، روسیه همکاری خود را در رابطه با پرونده اتمی ایران قطع میکند و تمام تصمیماتی را که تا امروز مشترکا گرفته شده باطل میکند.
با توجه به این آتوهای قوی که در دست روسیه است، آمریکا یا اروپا در موقعیتی نیستند که در مقابل روسبه شدت عمل نشان بدهند و تحریمهای اقتصادی علبه آن اعمال نمایند. بنا براین نفع هر دوطرف است که بحران گرجستان را با مصالحه و سازش حل کنند که البته این نوع بده و بستانها میتواند از ویژگیهای دورانی باشد که با بحران گرجستان شروع شده است. از حالا به بعد مذاکره با روسیه هم آسان نخواهد بود و قرار داد آتش یس جنگ با گرجستان نشان میدهد که روسها صد در صد خواستههای خود را در آن منظور کردهاند. آوریل هریمن سیاستمدار معروف آمریکائی میگفت: مذاکره با روسها مانند اینست که یک اسب را دوبار به شما بفروشند.
اتحادیه اروپا، اتحادیه نا متحدها
پایان جنگ سرد و خلاء قدرتی که در روسیه بوجود آمده بود به اروپا امکان داد تا مرزهای سیاسی و اقتصادی خودرا تا مرزهای روسیه گسترش بدهد و بابعضویت پذیرفتن کشورهای اروپای شرقی که قبلا در حوزه پیمان نظامی ورشو قرار داشتند، تعداد کشورهای اتحادیه را به بیست و هفت برساند. این گسترش سریع هماهنگی این کشورها را با اشکالاتی مواجه کرده بود ولی روند عضوگیری از حوزه نفوذ اتحاد شوروی سابق همچنان ادامه داشت. بحران گرجستان ناتوانی اتحادیه اروپا را در حل مسائل خود آشکار ساخت. با اینکه روسیه میخواهد با اروپای واحد طرف صحبت باشد و بدینسان آمریکا را از متحدین اروپائی اش جدا سازد و امتیاز دادن روسیه به اروپائیها نیز دقیقا بهمین منظوراست ولی اتحادیه اروپا تا امروزفقط توانسته است ظاهرراحفظ کند وگرنه درعمل سیاستهاعکس همدیگرند قبلا نیز روسیه به این نتیجه رسیده بود که اروپا آمادگی تبدیل شدن به یک قطب قدرت را ندارد بدینجهت کمتر از اصطلاح «دنیای چند قطبی» استفاده میکردند و حتی بوجود آمدن مراکز متعدد قدرت در دنیا را خطرناک ارزیابی میکردند و اکنون بنظر میرسد که روسها مانند گذشته به دنیای دوقطبی فکر میکنند. شاید در آینده پیمان شانگهای قطبی در مقابل ناتو و آمریکا بشود بشرطی که چین و روسیه در رهبری آن به توافق برسند.
سی در صد گاز طبیعی و بیست در صد نفت مصرفی اروپا از روسیه تامین میشود و کاریکاتوریستها اروپا را بصورت «اتحادیه مصرف کنندگان گازروسیه» نقاشی میکنند. کشورها ی اصلی که لکوموتیو اروپا محسوب میشوند یعنی آلمان، فرانسه و ایتالیا مخالف ایجاد بحران در روابط اتحادیه اروپا با روسیه هستند آنها میگویند اروپا به جنگ سرد احتیاج ندارد بلکه به خونسردی احتیاج دارد. آنها خوب میدانند که روسیه میتواند سالها تحریم اقتصادی را تحمل کند ولی اروپائیها نمیتوانند بدون گاز روسیه یک زمستان را بسر آورند. در مقابل آنها، انگلستان که همواره پیشبرنده سباست آمریکا در درون اتحادیه اروپا بوده است ونیز بخاطر اینکه چندی پیش روسیه شرکت نفت انگلیس را از روسیه بیرون کرده، همراه با سوئد ولهستان خواهان شدت عمل وتحریم اقتصادی روسیه میباشند. کشورهای اروپای شرقی نیز که از قدرت نمائی روسیه بوحشت افتادهاند سیاستهای ضد روسی را پیشنهاد میکنند و اکثرا نیز در باره بحران گرجستان سرو صدا براه انداختهاند تا ضعف خود را بپوشانند و موضعگیریهایشان بیشتر مصرف داخلی دارد. خواست روسیه این بود که آمریکا در حل بحران گرجستان کنار گذاشته شود زیرا بگفته ولادیمیر پوتین نخست وزیر روسیه، آمریکا آگاهانه این بحران را بدست ساکاشویلی بوجود آورده است تا موضع جناح جنگ طلب را در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تقویت کند. در عمل نیز آمریکا که درگیر مبارزات داخلی انتخابات است و از سوی دیگر در عراق و افغانستان گرفتار جنگ فرسایشی است، نتوانست نقشی در استقرارصلح بازی کند.
بحران گرجستان گسترش اتحادیه اروپا و پذیرفتن کشورهای نزدیک به روسیه در پیمان ناتورا متوقف میکند. کاندید شدن گرجستان برای عضویت در ناتو یکی از پیش زمینههای بحران بوده است واین مساله باز اندیشی در باره آینده ناتو را بمیان میآورد. در محافل دموکراتهای آمریکا بحث بودن یا نبودن ناتو مطرح شده است. بعد از انحلال پیمان ورشو، ضرورت حفظ ناتو از بین رفته بود تا اینکه بعدا ناتو در جنگ افغانستان درگیر شد و با بعضویت پذیرفتن کشورهای اروپای شرقی، بیش از اندازه درمنطقه نفوذ روسیه پیش رفت و بحران ساز شد. پیمانی که برای حفظ امنیت اروپا در مقابل روسیه ایجاد شده بود اکنون به یکی از عوامل عمده نا امنی در اروپا تبدیل شده است. وجود این پیمان همچنین مانع «تشکیل دفاع مستقل اروپائی» است.
حقیقت اولین قربانی جنگ است
در دوروز اول جنگ که ارتش گرجستان پیشروی میکرد مطبوعات اروپائی مبلغ پیروزیهای گرجستان شده بودند و تصاویر استقبال از ارتش گرجستان را در صفحات اول خود چاپ میکردند ولی با ورود ارتش روسیه به گرجستان کاملا تغییر موضع دادند و روسیه را متجاوز و گرجستان را قربانی معرفی کردند تا آنجا که سی ان ان ویرانههای جنگی شهر تسخینوالی را که در اثر بمباران و موشک باران ارتش گرجستان ایجاد شده بود بعنوان ویرانههای شهر گوری نشان میداد که در اثر بمباران هواپیماهای روسی به آنصورت در آمده است. ساکاشویلی که یک اشتباه تاریخی ویرانگر مرتکب شده است و دستور قتل و کشتار مردم تسخینوالی را صادرکرده است ادعا میکند که قربانی تجاوز روسیه است.
اکنون یک ماه بعد از جنگ بتدریج تبلیغات جنگی و نمایش وحدت ملی فرکش میکند و یگفته خانم سلامه زورابشویلی وزیر خارجه سابق گرجستان که یکی از سخنگویان اوپوزیسیون دولت است، ساکاشویلی باید حساب پس بدهد.
ادامه دارد