iran-emrooz.net | Fri, 27.05.2005, 9:54
عیسی سحرخیز
جمعه ٦ خرداد ١٣٨٤
دیروز روز دیگری بود و بازی، بازی دیگری. حرفها هم، حرفهای دیگری. و همه نشانه آغاز بازی دیگری.
روز دیگری بود و خرداد روز دیگری. ٥ خرداد. اما حرفها یکی بود و همه نشانه آغاز بازی دیگری.
روزهای پیش از آن زمزمه میشد "نمیآئیم و به حکم حکومتی گردن نمینهیم". اما دیروز آمده بودند تا بگویند حکم حکومتی با انفلاب مشروطه یک قرن پیش مرد و با انقلاب اسلامی مرگ دیگری ؛ چون " اوامر ملوکانه".
آنان آمده بودند، از گوشه گوشه ایران. با رنگها و زبانهای متفاوت، اما هم دل و هم رنگ. با جنسیتها و قومیتهای متفاوت، اما هم رای و هم نظر. با دین و آئین متفاوت، اما هم راه و هم گام. و همه هم عزم و هم زبان: حکم حکومتی را قبول نداریم ، میآئیم تا باز هم بگوئیم، این بار قاطعانه: حکم حکومتی را قبول نداریم. اما میآئیم چون حقمان است و حق گرفتنی است و نه دادنی. و این آمدن بازی دیگری ست.
می دانم، آنان هیچیک نمیدانستند که دیگری چه خواهد گفت و از معین چه خواهد خواست. اما چون آن روزی که همه خاتمی را محور اتحاد دیدند و پی ریختن جامعه مدنی، این بار نیز حرفها یکی بود و نشانه عزم و اقتدار دیگری. و آغاز بازی دیگری.
نمی دانم چگونه حرفها یکی شد و چگونه قطرههای کوچک به هم پیوست شد رودی . و همه راهی اقیانوس خواستهها و عزم ملت. برای آمدن و مهار افتدارگرایی و جلوگیری از نهادینه شدن استبداد و حاکمیت نظامیان. اما میدانم وقتی جو احساسی روزهای پیشین دائر بر کنار کشیدن به دلیل صدور حکم حکومتی فروکش کرد و خشم و تنفر. عقل و منطق غالب شد و حرفها یکی. همه برآمده از خرد جمعی، یک حرف؛ "بی خیال سناریو و بازی حکم حکومتی. زمان. زمان آغاز بازی دیگری ست."
محمد خاتمی هم ناخواسته به میان مردم آمده بود. او هم همین حرفها را روز پیش زده بود. و این بار نیز متفاوت. و آن زمانی بود که ملاحظه کاری را کنارگذارده وازظلمی که بر گنجی رفته است حرف زد و اینکه معین باید بیاید و نیامدن خطایی ست استراتزیک.
او باز حرف دل ملت را زده بود، حرفهایی که در این ٨ سال بارها چون بغضی در گلویش شکسته بود و چون نم اشکی در گوشه چشمان همیشه خندانش نشسته.
حرفهای خاتمی هم متفاوت بود. او در این سالهای نزدیک کی حاضر بود علنی بگوید حکم حکومتی یک مصلحت اندیشی جناحی ست در میان سناریو سازان. او کی حاضر بود روشن و شفاف اعتراضش را نسبت به حذف " سلایق دیگر" و هیچ دانستن " نیمه دیگر" بیان کند.
حرفهایی که روز بعد، در همایش حامیان معین بی پرده تر، صریح تر و شفاف تر بیان شد. و هر بار، در میان شعارها و کف زدنهای ممتد حضار گم میشد و باز در بیان سخنرانی دیگر جلوه ای دیگر پیدا میکرد. شاه بیت غزل سخنان سعید حجاریان بود. او آمد تا به طعنه حرف دل ملت را بگوید چون اکثر اصلاح طلبان و معترضان به جریان اقتدار گرا. گفت از بازی سیاست و صحنه قدرت نه میز میخواهد و نه صندلی. و صندلی چرخدارش هدیه اصلاحات است به او. حجاریان در مقایسه ای زیبا و بدیع از "عفو ملوکانه" گفت و از بی ارزش بودن حکم حکومتی در میان اصلاح طلبان. او گفت تفاوت آزادی زندانیان سیاسی در سال ١٣٥٥ در "طرح سپاس"، با آزادی آنان در استانه پیروزی انقلاب در سال ١٣٥٧ یک چیز بود قدرت ملت و تمکین حاکم. او گفت تفاوت اکنون نیز آشکار است.؛ این بار نه از روی اقتدار و به قصد شکستن رقیب. بلکه زیر فشار. از روی ضعف. هنگام شکسته شدن زیر عزم حریف.
آنچه را که من شب پیش با زبان الکنم گفته بودم. او با سخنانی که به سختی مفهوم بود با زبانی شفاف و صریح به زیبایی تئوریزه کرد. و بر اساس تئوری ضرورت بکارگیری فشار از پائین، و نه این بار برای چانه زنی از بالا. بلکه برای ادامه فشار و به خاک رساندن پشت حریف.
بیان من در جمع روزنامه نگاران این بود." افتدارگرایان در ابتدا میخواستند بی مشکل و دردسر دکتر معین را حذف کنند. لذا نام او را از لیست نامزدهای تائید شده کنار گذاشتند. اما وقتی شنودهایشان به کار افتاد. ماموران مخفی اشان از عزم عدم مشارکت، تحریم و برنامههای اعتراضی و حتی جرقه خوردن اعتراضها در محیطهای دانشجویی و در میان جوانان و نوجوانان خبر دادند بازی عوض شود. سناریو هوشیارانه ای برای آچمز کردن اصلاح طلبان طراحی کردند و طرفدارانهاشمی هم به آتش نیامدن دکتر معین در شرایط صدور حکم حکومتی باد زدند. اقتدارگرایان اگرچه در این بازی ظریف یک امتیاز گرفته اند اما اکنون خود ناغافل بر روی پل رفته اند و در بند شعارها و برنامههای ما گرفتارند.اکنون نوبت ماست که با اتحاد ملی. با عزمی جدی با فشار آخرپشت حریف را به تشک بمالیم."
صبح آن روز نیز در جمعی کوچک در تبیین سناریو هوشیارانه حکم حکومتی و ضرورت بازی پخته از طریق زیرپاگذاردن آن گفته بودم و ضرورت ورود مشروط به صحنه، با آغاز یک بازی تازه و پیش گرفتن یک برنامه رادیکال منطقی و استفاده از تمام ظرفیتها و نیروهای جنبش اصلاح طلبی. گفته بودم: جریان اقتدارگرا با اجرای این سناریو چند هدف را دنبال میکند. این نکته بدیهی است که آنان در جهت منافع ما و ملت اقدام نکرده اند. هدف اصلی آنها تخریب چهره اصلاح طلبان پیگیرو پیشرو است و تلاشی برای افزایش آرای بی اثر شرکت کنندگان، با هدف نمایش داشتن مشروعیت.
و همچنین اهدافی اصلی چون:
- ایجاد شکاف و شقاق در میان جریانهای اصلاح طلب در کوتاه مدت و کاهش آرای دکتر معین.
- ایجاد اختلاف در میان جریانهای حامی دکتر معین در میان مدت و بلند مدت.
- ایجاد اختلاف در روند همگرایی با دیگر جریانهای سیاسی فکری و دانشگاهی با نیت اخلال در ایجاد و شکل گیری " جبهه فراگیر دموکراسی خواهی و حقوق بشر"
- شکستن آرای رقبا از طریق افزایش تعداد نامزدها و کم کردن بخت پیروزی اصلاح طلبان پیشرو وهاشمی رفسنجانی.
و گزینههای گوناگون دیگری از جمله بی آبرو کردن اصلاح طلبان از طریق تبلیغاتی چون سازشکاری، منفعت طلبی و پشت پرده معامله کردن برای حفظ و کسب قدرت.
نظر من و اکثر جمع این بود که موج ایجاد شده را باید یه سوی افتدارگرایان برگرداند و با همکاری و هماهنگی با دیگرفعالان سیاسی و اجتماعی و رفتن سریعتر به سمت تقویت عملی جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر و ایجاد یک شوک تهییج کننده زمینه پیروزی را فراهم کرد.
نشست روز پنجشنبه نشان داد که این نظراجماع دیدگاه اصلاح طلبان است. دیروز گوشه گوشه این سناریو در سخنان شرکت کنندگان افشا شد. اکثر سخنرانان با بی اهمیت و بی ارزش خواندن حکم حکومتی در دیدگاه اصلاح طلبان ضرورت آغاز بازی تازه را تکرار و باز تکرار کردند. آنان نشان دادند که اگرچه اصلاحات مرد اما از دل آن اصلاحات دیگری- چون زایش ققنوس در خاکستر- سر برآورده است. و این بار، اصلاحات گامی به پیش.
عصاره آن دیدگاهها در سخنان محمد رضا خاتمی جلوه گر شد که در اظهاراتش بار دیگر شعارها و برنامههای دکتر معین را تکرار کرد و بر این نکته تاکید گذارد که اصلاح طلبان خود را وام دار کسی نمیدانند و کماکان حکم حکومتی را قبول ندارند. او گفت که نه تنها حکم حکومتی که نظارت استصوابی مورد پذیرش اصلاح طلبان پیشرو نیست. و آنان میآیند که نه تنها چنین مواردی را تغییر دهند بلکه بگویند که حیطه اختیارات و احکام رهبری را تنها در چارچوب قانون اساسی میپذیرند که آن نیز خود اشکالهایی دارد که باید با روشهای قانونی در طی زمان تغییرپیدا کند.
او گفت که اصلاح طلبان تمامی این مسائل را گفته اند و با اضافه شدنشان در لیست نامزدهای انتخاباتی تائید اجرای این برنامهها و نظرها را نیز ازپیش گرفته اند. گفته اند که میآیند تا منافع ملی را بر منافع نظام ترجیح دهند. میآیند تا بی عدالتی و نابرابری نسلی، قومیتی ، مذهبی و جنسیتی را کنار بگذارند و ساختار حاکمیت را بگونه ای اصلاح کنند تا دیگر نهادهای انتصابی نتوانند " سلایق دیگر" و " نیمه دیگر" را از میدان انتخابات کنار بگذارند. میآیند تا معاون حقوق بشر بگذارند ومانع نقض حقوق و آزایهای فردی و اجتماعی ایرانیان توسط اقتدارگرایان شوند. نقض حقوق بشر از جانب هرکه باشد؛ از صدر تا ذیل. میآیند تا هر تخلف و خطایی را بدون پرده پوشی به ملت گزارش کنند. میآیند تا دایره قدرت را بشکنند و محذوفان و آسیب دیدگان اجتماعی و سیاسی را اجر نهند و در مدیریت بالای کشور جای دهند. میآیند تا ....
و با تائید صلاحیت معین تا کنون برای تمام این برنامهها حکم تایید گرفته اند.
او هم به زبان خاص خود گفت که اصلاحات جدیدی در راه است و این بازی دیگری ست. بازی ای که بازیگران آن " همه ایرانیان " هستند. حول جبهه ای فراگیر و ائتلافی تازه؛ " جبهه فراگیر دموکراسی خواهی و حقوق بشر"
سخنان دیروز بشارت این نکته بود که این بار حلقههای بسته گذشته در حال گشوده شدن است. دیگر خودی و غیرخودی وجود نخواهد داشت. این بار زمان تحقق عملی این شعار است " ایران برای همه ایرانیان"
پس همه باید بیایند و سهم خود را بپردازند والبته سهم خود و حق خود را طلب کنند. آنان که دلسرد شده اند، و حتی آنان که از تحریم میگویند و ضرورت برگزاری رفراندوم.
انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری رفراندومی واقعی است. رفراندومی علیه نظارت استصوابی و حاکمیت فردی. و رای به فردی که در عمل، در صحنه سیاست ، تا کنون اقتدار خویش را با پایمردی و استقامت نشان داده و توانستنه است "انتخابات آزاد" را هرچند نسبی به جریان افتدارگرا تحمیل کند. آمدن نامزدهای رد صلاحیت شده در این انتخابات و انتخابات پیشین به صحنه، و قرارگرفتن در جبهه فراگیر دموکراسی خواهی و حقوق بشر، و حضور یافتن در میان مشاوران و مدیران ارشد دولت دکتر معین نشان خواهد داد که این بار در عمل یک انتخابات آزاد شکل گرفته است و یک ائتلاف واقعی در میان اصلاح طلبان پیشرو و پیگیر. و این بازی دیگری ست.
در روز ٢٧ خرداد باید پیراهنهای سفید خود را به تن کنیم . نه برای تحریم، بلکه برای نشاندن دکتر معین بر صندلی ریاست جمهوری و البته یک رئیس جمهور مقتدر و توانا ، نه یک رئیس دفتر و تدارکاتچی. آنانی که انتخابات آزاد را به اقتدارگرایان تحمیل کردند حتما میتوانند اختیار واقتدار را به کاخ ریاست بازگردانند. اختیار و اقتداری برآمده از رای ملت و ناشی از فشار از پائین، نه چانه زنی از بالا.
این روند چشم انداز توانایی و خواست ملت برای به کرسی نشاندن رای خود است. اگر توانسته ایم در عمل به حق خود، انتخابات آزاد دست یابیم پس میتوانیم با اجرای یک برنامه حساب شده ساختار حقیقی و حقوقی قدرت را، در زمان خود اصلاح کنیم و تغییر دهیم.
این تجربه ثابت کرد که شرایط داخلی و بین المللی به گونه ای ست که میتوان اقتدارگرایان را با اتحاد و اتخاذ راهبردها و راهکارهای مناسب مجبور به عقب نشینی کرد. تنها باید عزم داشت و برنامه مناسب.
اکنون نوبت رفتن بر سر صندوقهای رای است و اعلام این نکته " همانگونه که زمان بازگشت به دوران سلطنت گذشته است. همانگونه که دوران پیش از اصلاحات مرده است. دوران، دوران استبداد و حکومت نظامیان بر ملت قهرمان و سرزمین باستانی ایران نیست."
تنها باید متحد باشیم و بدانیم که دوران دیگری ست و بخواهیم که بازی دیگری را آغاز کنیم. این بازی چند روزی که آغاز شده است.