iran-emrooz.net | Fri, 20.06.2008, 7:48
دانشجویان و استادان
عبدالعلی پارسا
مدتهاست که به دلائل گوناگون صدای دانشجو در کشور ما بلند است. چه به خاطر استبداد، نبودن آزادی، تضییع حقوق فردی و اجتماعی و چه به خاطر خواستههای ویژهء دانشجوئی یا صنفی. با پاگرفتن و نهادینه شدن استبداد در حکومت، پدیدههای تازهای هم دیده میشود، از جمله سوء استفادهء مدیریت دانشگاهها از دانشجویان که آخرینش ماجرای معاون «فرهنگی» دانشگاه زنجان با دانشجوئی بود که مدتی جو دانشگاه را ملتهب نگه داشت، رسانهها و نویسندگان مزدور را به بد گوئی و توهین به دانشجویان و مدافعان آنان واداشت و سر انجام، دانشگاه شکست خورد و معلوم شد که حق با دانشجویان بوده است، بگذریم از عکس و فیلم و نوار صدای آقای معاون رئیس دانشگاه که در دنیا و نه تنها در زنجان، پخش شد. اگر حق با دانشجویان نبود، قضیه با توپ و تانک و مسلسل پایان مییافت.
در کمتر موردی از این قبیل دیدهایم که صدای استادی به طرفداری از شاگردی بلند شود. برای نمونه در همین ماجرای دانشگاه زنجان نشنیدیم که صدای استادی به طرفداری از دختری ستمدیده که تنها به خاطر دختر بودنش در ایران شایستهء کمک و جانبداری است، بلند شود، در حالی که دیدهایم که وقتی خواستهاند استادی را که به میل مدیریت دانشگاه نبوده، کنار بگذارند، بسیاری از دانشجویان دست کم ابراز همدردی و حتی طرفداری و تظاهرات کرده اند.
دانشگاه چه برای استاد و چه برای دانشجو یک محیط است و حتی برای استاد بیشتر که دست کم سی سالی را باید در آن بگذراند. استادی کاری مکانیکی نیست، آن هم در ایران که سابقهء رابطهء بسیار نزدیک میان استادان و شاگردان زیاد است و معروفترین آنها رابطهء آل احمد و دکتر آریان پور با شاگردانشان است. ما هم وقتی دانشگاه بودیم با برخی از استادان خود رابطهء بیشتری داشتیم. دکتر هشترودی از استادانی بود که اگر دانشجو توانائی و دلبستگی داشت میتوانست دوست او بشود. در دانشکدهء ادبیات بودند استادانی که دانشجویان را به کمک و همکاری دعوت میکردند.
در دانشگاه زنجان هم استادانی را میشناسیم که در گذشتهء ایشان رابطهء خوبی با دانشجویان دیده میشود.
اکنون چه شده است که بسیاری از استادان ما سکوت مصلحت آمیز پیش گرفته و از سنت زیبای گذشتهء ما جدائی گزیدهاند؟ بی گمان درندگی نیروهای اطلاعاتی مستقر در دانشگاهها یکی از عوامل آن است. اصلا مدیریت دانشگاهها در دست عوامل اطلاعاتی است و این تازگی ندارد. از مدتها پیش جوانانی را که به خدمت اطلاعات و امنیت در آمده بودند به دانشگاهها و حتی به خارج فرستادند و استاد ساختند. هم اینک هم عدهء بیشتری در دانشگاههای اروپا مشغولند. اینک این عده نقش سگ پاسبان حکومت را بازی میکنند. تصورش را بکنید که برای نمونه، احمدی نژاد با این فهم و شعور وهالهء نورش در دانشگاه درس میداده. شما دیگر از آن دانشگاه چه انتظاری دارید؟
اما همهء اینها چیزی از مسئولیت انسان فرهیخته و متعهد کم نمیکند. مگر چندی پیش نبود که استادی دانشمند مانند دکتر حسین بشیریه را از دانشگاه راندند؟ آیا حتی در برابر خلافی آشکار آن هم در رفتار استاد با شاگرد، هم نمیتوان اندکی به حمایت حق برخاست؟ آیا استادن دانشگاه زنجان با زدن مهر سکوت بر لب این قصد را دارند که بگویند ماهم مانند آقای «دکتر مددی» هستیم، منتهی یا نوبت ما نبوده یا از دستمان بر نمیآید؟
جامعهء دانشگاهی کشور لازم نیست با اینان در بیفتد، اما میتواند دست کم در لباس نصیحت یا مخالفت، اختلاف خود را با آنان نشان دهد. دانشگاهیان درست و متعهد باید تفاوت خود را با کسانی که از دستگاههای دیگر به دانشگاه فرستاده شدهاند، نشان دهند وگرنه در ردیف آنان و چه بسا یار و مددکار آنان به شمار خواهند رفت. با وضع موجود ما تصور میکنیم دانشگاههای ما سر و ته یک کرباس است و با نسل جدید و پویا زمین تا آسمان اختلاف دارد.
نظرکاربران:
چند علت
۱- مداخل بالای استادان
۲- تهی شدن دانشگاهها حتی از صورت ظاهری علم
۳- تقریبا گزینش شدن همه اساتید جدید و میانه و صرفا بر اساس مدرك و وابستگی به نظام
۴- در پایان و خلاصه نبودن هرگونه فضای آكادمیك و در واقع چیزی بیش از كارمند نبودن اساتید به معنای كارمندی.
با احترام احمد امیریان