iran-emrooz.net | Tue, 20.05.2008, 8:56
ایران: شمارش منفی جدیتر از همیشه است
جواد طالعی
|
انفجار در ایران بیشتر از همیشه قابل پیشبینی میشود. در عرصه داخلی، تورم رسمی بیست درصدی، افزایش روز به روز بهای کالاهای مصرفی حیاتی، غیرقابل وصول ماندن حدود ۱۷ میلیارد دلار مطالبات بانکها و سرانجام رشد اعترضات قشرهائی که روز به روز تهیدستتر میشوند، دست به دست هم دادهاند و میروند تا آخرین مرزهای تحمل جامعه را پشت سرنهند و زمینه ساز شورشهای اجتماعی شوند.
نابسامانیهای انفجارآمیزی که از منظر کارشناسان مهمترین آن بیکفایتی دولت احمدینژاد است، با تشدید روزافزون تحریمها و فشارهای بینالمللی و رشد تهدیدات نظامی همراه است. شبکههای رسمی معتبر، به تازگی از پیوستن قطعی بانکهای چین و هنگ کنگ به برنامه تحریم معاملات ارزی با ایران خبر دادند. همزمان با آن، کنسرن انگلیسی - هلندی "رویال داچ شل" به عنوان دومین کنسرن نفتی بزرگ جهان، زیر فشار واشنگتن، به همکاری با صنعت گاز ایران پایان داد. عقب نشینی شل، شاید مقدمهای بر انصراف کنسرنهای انرژی اتریش و سویس از همکاری با صنعت انرژی ایران نیز باشد. کنسرن سویسی، حدود دوماه پیش با عقد یک قرارداد بیست میلیارد دلاری با ایران، به شدت مورد اعتراض جهان غرب قرار گرفت و این اعتراضها همچنان ادامه دارد.
اثرات تحریمهای بینالمللی
تحریمهای بینالمللی، میرود تا بازرگانی خارجی ایران را کاملا فلج کند. آثار این تحریمها، در زندگی روزمره مردم ایران آشکار شده و هر روز عمیق تر میشود. اما رهبران جمهوری اسلامی همچنان ادعا میکنند که اقتصاد کشور هیچ تاثیری از این تحریمها نگرفته است.
تحریمهای بینالمللی، به حکم قطعنامههای رسمی شورای امنیت سازمان ملل متحد و در مواردی حتی فراتر از آنها پیش میرود. شورای امنیت، در قطعنامههای خود از ایران خواسته است که فعالیتهای خود را در زمینه غنی سازی اورانیوم به تعلیق بسپارد و بر سر میز مذاکره با نمایندگان کشورهای معروف به "گروه شش" باز گردد. آمریکا، فرانسه، انگلستان، روسیه و چین به عنوان اعضای دائمی شورای امنیت و همچنین آلمان، اعضای این گروه را تشکیل میدهند. هفته گذشته، این گروه، پیشنهادهای تشویقی تازهای را تسلیم رهبران جمهوری اسلامی کرد و اعلام داشت که در صورت تعلیق فعالیتهای هستهای ایران، حاضراست این پیشنهادها را به مرحله اجرا در آورد. اما دولت احمدی نژاد، در سایه پشتیبانی آقای خامنهای، باز هم اعلام کرد که تحت هیچ شرایطی حاضر به تعلیق برنامه غنیسازی اورانیوم نیست.
رهبران جمهوری اسلامی، در نامناسبترین شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی، بیاعتنا به سرنوشت سیاهی که ممکن است مردم ایران در پیش داشته باشند، به خشک سری ادامه میدهند. آنها، به ابتکار خود، افکار عمومی جهانی را علیه ایران تحریک و راه مداخله نظامی خارجی را هموارتر میکنند. لجاجتهای غیر دیپلماتیک، که به منظور کنترل اوضاع داخلی اعمال میشود، سبب شده است که دست ایران از منابع سرشار نفت و گاز دریای خزر نیز کوتاه بماند. آژانس بینالمللی انرژی پیش بینی کرده است که تا دو سال دیگر برداشت روسیه، آذربایجان، قزاقستان وترکمنستان، از نفت خزر به روزانه ۳ میلیون و ۹۰۰ هزار بشکه میرسد. اما ۲۰ سال پس از استخراج این منابع، سهم ایران همچنان صفر خواهد ماند!
دخالت تهران در درگیریهای بیروت؟
شبکههای اطلاعاتی غرب، ردپای جمهوری اسلامی ایران را در ناآرامیهای خونین اخیر بیروت جست و جو میکنند. ظرف پنج روز نخست این درگیریها، حدود هفتاد نفر کشته، صدها نفر زخمی و تعدادی از ایرانیان دستگیر شدند. این ایرانیان از کسانی هستند که دائما میان بیروت و تهران رفت و آمد دارند.
چند روز پیش از آغاز درگیریهای اخیر بیروت، روزنامه "دی پرسه" اتریش، که معمولا به دنبال خبرهای جنجالی نمیرود، به نقل از "شرق الاوسط" نوشت که یکی از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پس از فرار از ایران، اسرار مهمی را در زمینه پشتیبانیهای عظیم تسلیحاتی ایران از حزبالله لبنان برملا کرده است.
روزنامه اتریشی، گزارش داد که این سپاهی فراری، هم اکنون در یکی از کشورهای همسایه ایران، انتظار پذیرش پناهندگی خود را از یک کشور امن میکشد. او، در تماس با خبرنگاران گفته است که جمهوری اسلامی ایران، در یک سال گذشته، حدود ۸۰۰ میلیون دلار جنگ افزار در اختیار گروههای شورشی لبنان قرار داده و در سال ۲۰۰۶ میلادی نیز، در یکی از بنادر سوریه، چند دوجین قایق سریع تسلیم حزب الله کرده است.
به گفته این سپاهی فراری، قایقها اندکی پیش از حمله تابستان ۲۰۰۶ اسرائیل به لبنان، تسلیم حزب الله شد و قرار بود در "کشتار بزرگ" مورد استفاده قرار گیرد. منظور از کشتار بزرگ، همان جنگ تابستان ۲۰۰۶ است که در نهایت به نفع حزب الله و زیان اسرائیل خاتمه یافت. در پی این جنگ، بر نفوذ نظامی و سیاسی حزب الله در لبنان افزوده شد. اما بر اساس گزارشهای منابع خبری متعدد، درگیریهای داخلی هفته گذشته، از محبوبیت حزب الله در لبنان کاسته است. حزب الله، ظرف سه روز نخست جنگ داخلی، بخش اعظم محلات بیروت را به تصرف خود در آورده بود و بسیاری از منابع خبری اقدام این تشکیلات را به یک کودتا تشبیه کردند.
این که اظهارات سپاهی فراری تا چه حد با واقعیت انطباق دارد یا ندارد، موضوعی است که به سختی میتواند روشن شود. تاکنون تنی چند از همکاران پیشین برنامههای تروریستی جمهوری اسلامی به خارج کریخته و ادعاهای عجیب و غریبی کردهاند که هیچکس نتوانسته است درستی یا نادرستی آنها را به گونهای مستند ثابت کند. اما اتهاماتی که جهان غرب متوجه ایران میکند، مستند به این ادعاهای فردی نیست. در بهار سال ۲۰۰۶ میلادی، دولت ترکیه قطاری را در خاک خود توقیف کرد که میرفت تا هزاران تن اسلحه و مواد منفجره را، از طریق خاک سوریه، به لبنان برساند. نیروهای آمریکائی نیز، مدعی هستند که بسیاری از بمبهای خیابانی و موشکهائی که شورشیان عراقی تاکنون به کار بسته اند، ساخت ایران بوده است.
اما دخالت ایران در تقویت حزب الله، یک داستان واقعی است. آمریکا و اسرائیل این بار نیز جمهوری اسلامی را متهم کردند که در تحریک درگیریهای خونین بیروت نقش مستقیم داشته است. رهبران جمهوری اسلامی نه تنها این اتهام را رد کردند، بلکه متقابلا آمریکا و اسرائیل را متهم ساختند که زمینه ساز ناآرامیها بودهاند تا بتوانند اهداف خود را پیش ببرند. پوشیده نیست که جهان غرب از دولت فعلی لبنان پشتیبانی میکند و خواستار تحکیم قدرت آن است. اما درگیریهای اخیر به نفع دولت نیز نبود تا بتوان پذیرفت که پشتیبانان غربی آن را دامن زدهاند. حزب الله، در سال ۱۹۸۴ به وسیله جمهوری اسلامی بنیادگذاری شد و هیچکس نمیتواند منکر آن شود که بازوی نظامی این رژیم در منطقه است.
تهدیدی که هر روز جدی تر میشود
در نتیجه این روند، تهدید علیه ایران، روز به روز جدیتر میشود و اگر جمهوری اسلامی ایران، در سیاست بینالمللی خود تجدید نظر نکند، ممکن است به زودی جنبه عملی به خود بگیرد. پیشنهاد جان بولتون سفیر سابق ایالات متحده آمریکا در سازمان ملل متحد، بعید نیست که با اوج گیری نارضائیهای ناشی از گرانی کالاهای حیاتی در ایران، در دستور کار قرار گیرد. جان بولتون، اخیرا در گفت و گوئی با دیلی تلگراف، پیشنهاد کرد که برخی از پایگاههای سپاه قدس در خاک ایران، از طریق عراق هدف بمبارانهای موشکی قرار گیرد. تقریبا همه سرویسهای اطلاعاتی جهان غرب مدعی هستند که سپاه قدس در ناآرامیهای عراق دست دارد و شورشیان شیعه عراق را پشتیبانی میکند و آموزش نظامی میدهد.
زمینههای عملی جنگ شیعه و سنی
پیشنهاد جان بولتون اگر عملی شود، میتواند جنگ دیگری را میان ایران و عراق به راه بیاندازد که پایان آن روشن نخواهد بود. هیچ کشوری بیش از اسرائیل، از آغاز چنین جنگی سود نخواهد برد. کشورهای عرب، که از سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران به ستوه آمدهاند، در صورت آغاز چنین جنگی، از عراق پشتیبانی خواهند کرد. آنها سالها است نگران هستند که جمهوری اسلامی، با تقویت گروههای شیعی، منطقه را، از خاورمیانه تا آسیای مرکزی ، صحنه آشوبهای بیپایان کند. پس از درگیریهای شیعیان و سنیها در عراق، جنگ داخلی اخیر لبنان نیز، به صحنه نبرد خونین میان این دو گروه تبدیل شد.
ایجاد یک جنگ تمام عیار میان طرفداران این دو مذهب، با منافع آمریکا و اسرائیل نیز کاملا انطباق دارد و میتوان تصور کرد که آنها نیز، به آن دامن میزنند. تفاوت میان جمهوری اسلامی و رقبای آمریکائی و اسرائیلیاش تنها در جبههای است که آنها میگیرند. در صورت بروز یک جنگ تمام عیار، آمریکا و اسرائیل، در کنار کشورهائی مثل کویت، عربستان سعودی، بحرین و مصر، جانب سنیها را خواهند گرفت و جمهوری اسلامی و احتمالا سوریه از شیعیان پشتیبانی خواهند کرد. دامنه چنین جنگی، با توجه به سرکوب دائمی اقلیت سنی ایران، بی تردید به داخل خاک ایران نیز کشانده خواهد شد.
مشکل رشد جمعیت و کمبود مواد غذائی
اکنون، بر مشکل داخلی و منطقهای، یک مشکل بزرگ جهانی نیز افزوده شده است: در نتیجه فاجعههای طبیعی سالهای اخیر و سوء استفاده بورس بازان، ظرف چهار ماه اخیر، بهای برنج، گندم، حبوبات و غلات در بسیاری از مناطق جهان، تا حدود ۵۰ درصد افزایش یافته است. هم اکنون، دهها میلیون انسان، حتی در مراکز تولید برنج آسیا، از گرسنگی رنج میبرند. براساس گزارشهای منابع خبری، تاکنون در بیش از سی کشور جهان، گرسنگان سر به شورش برداشته و فروشگاهها را غارت کردهاند. به گزارش روزنامه اعتماد، در هفتههای اخیر بارها کشاورزان ایرانی، با بیل و داس در مقابل مجلس شورای اسلامی دست به تظاهرات اعتراضی زدهاند. آنها از مجلس و دولت خواستهاند که به جای سردادن شعارهای مسخره و بیمحتوا، فکری به حال آنان بکنند که تورم روزگارشان را سیاه کرده است.
گرانی، به بزرگترین و کمرشکن ترین مساله روز مردم ایران تبدیل شده است. گرانی مواد غذائی خاص ایران نیست و تمام جهانیان از آن زیان میبینند. اما تفاوت بزرگ میان ایران و کشورهای صنعتی، در این نکته بسیار مهم است: در کشورهای صنعتی، گرانی مواد غذائی اثر چندان آشکاری بر نرخ سایر کالاها و خدمات نداشته است. در نتیجه ضریب تورم در این کشورها از حدود سه تا سه و نیم درصد بالاتر نرفته است. به عنوان نمونه، میزان تورم آلمان، اخیرا در مقایسه با بهار سال گذشته، سه و نیم درصد اعلام شد. منابع اقتصادی، همین را برای اقتصاد کشور زیانبار تشخیص دادند. آنها گزارش دادند که چنین تورمی ظرف ۱۵ سال گذشته سابقه نداشته است.
گرانی برنج و حبوبات، در کشورهائی که دارای یک نظام اقتصادی با ثبات هستند، دست کم به رشد ناگهانی بهای مسکن، خودرو، پوشاک، خدمات درمانی و سایر نیازهای اساسی مردم منتهی نشده است. اما در ایران، به موازات مواد غذائی، نرخ مسکن نیز، که در سالهای اخیر رشدی نجومی و غیرقابل باور کرد، بار دیگر به شدت افزایش یافت. صاحب خانه شدن، اکنون برای همه دستمزدبگیران ایرنی، به رویائی غیرقابل تحقق تبدیل شده است.
بیکفایتی دولت
مردم، عمده این فشارها را ناشی از بیکفایتی دولتی میدانند که ظرف سه سال اخیر، با پشتیبانی آیت الله خامنهای، تمام معیارهای علمی و منطقی را، برای اداره کشور، به هم ریخته و در عرصه بینالمللی نیز، جز تحقیر و بیآبروئی ارمغانی برای ایرانیان نداشته است.
دولت احمدی نژاد، که با ادعای بردن پول نفت بر سر سفره تهی دستان به ریاست جمهوری رسید، در سال ۱۳۸۴ ابتدا ده میلیارد دلار از درآمدهای نفتی را به بودجه دولت افزود، بعد سازمان برنامه و بودجه را، که تا پیش از آن مستقل از دولت عمل میکرد، به زیرمجموعهای از نهاد ریاست جمهوری تبدیل ساخت و پس از آن، بانکها را به پرداخت اعتباراتی ترغیب کرد که دست کم ۱۷ میلیارد دلار آن، رسما غیرقابل وصول اعلام شده است.
با این سیاستهای داخلی، منطقهای و بینالمللی، ایران روز به روز به انفجار نهائی نزدیک تر میشود. و این، با همان سیاستی انطباق دارد که استراتژیستهای آمریکائی از سالها پیش دنبال میکنند: فشارها باید آنقدر زیاد شود که مردم ایران علیه نظام موجود به پا خیزند. به این ترتیب، میان رهبران جمهوری اسلامی و مخالفان آنان در واشنگتن، ظاهرا پیمانی بر کاغذ نیامده در حال تحقق است: پیمان منهدم کردن ایران.
شرایط بینالمللی، میتوانست با وجود یک حکومت ملی و مدبر در ایران، از این کشور یکی از مهمترین قطبهای اقتصادی تازه جهان گلوبال را بیافریند. اما در غیاب چنین حکومتی، یکبار دیگر، این سرزمین کهن میرود تا یکی از بزرگترین فرصتهای شکوفائی را از دست بدهد: اوائل دهه ۹۰ میلادی، یک مرکز تحقیقاتی آمریکائی که روی موضوع جهانی گردانی سرمایه کار میکرد به این نظریه رسید که جهان گلوبال باید دارای پنج بازار شود که به شکل ظروف مرتبطه عمل میکنند. بر اساس نظریه این مرکز، رهبری بازار قاره آمریکا، با ایالات متحده خواهد بود، رهبری بازار اروپای شمالی، مرکزی و شرقی را آلمان به عهده خواهد داشت، سروری بازار شرق آسیا از ژاپن به چین انتقال مییابد، هند رهبری بازار هندوچین را به عهده میگیرد و برای بازار خاورمیانه تا آسیای مرکزی، بهترین شرایط را، ایران دارد، مشروط بر آن که حکومتی سازگار با سازوکارهای بین المللی در آن وجود داشته باشد.