iran-emrooz.net | Tue, 24.05.2005, 20:57
یك فرصت استثنایی برای اصلاحطلبان
دكتر حسين باقرزاده
سهشنبه ٣ خرداد ١٣٨٤ – ٢٤ مه ٢٠٠٥
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
قدرت فائقه ولی فقیه بهتر از این نمیتوانست اصلاحطلبان را تحقیر و خوار كند. ابتدا صلاحیت نامزد ریاست جمهوری اصلاحطلبان از طریق شورای نگهبان رد میشود و بلافاصله پس از اعتراض آنان (به شمول آقای خاتمی) و تقاضای رییس مجلس شورای اسلامی، رهبر جمهوری اسلامی حكم صادر میكند كه صلاحیت دو تن از نامزدهای اصلاحطلب تایید شود. فقهای شورای نگهبان نیز شرط ادب را بجا میآورند و امر را اطاعت میكنند. اكنون اصلاحطلبان ماندهاند با نامزدی كه صلاحیت او به مرحمت رهبری تایید شده است. اگر آن را بپذیرند، باید موفقیت فرضی خود را مدیون او بشناسند و در آینده نتوانند بر خلاف وعدههای پیشین خود در برابر حكمهای «حكومتی» او مقاومت كنند. و اگر نپذیرند باید كه از خیر انتخابات بگذرند و صحنه را برای كروبی و رفسنجانی و چهار نظامی تایید شده خالی كنند. علاوه بر این، اصلاحطلبان با پذیرش حكم حكومتی بخشی دیگر از هواداران خود را از دست میدهند و با كاهش آرای خود در انتخابات احتمالا شكست بزرگتری را باید متحمل شوند. در واقع، سیاستگزاران حول ولی فقیه چنان طرح ریختهاند تا هم اصلاحطلبان را وامدار خود كنند و هم شكست آنان در انتخابات را تضمین كرده باشند.
البته شكست آقای معین در انتخابات پیش از این تحولات نیز تقریبا قطعی به نظر میرسید. همه آمارها و نظرسنجیها نشان میداد كه اكثریت قاطع آن قشر اجتماعی كه در گذشته به نامزدهای اصلاحطلب رای داده است اشتهایی برای شركت در این انتخابات ندارد. این قشر اجتماعی صحنه انتخابات مجلس هفتم را خالی گذاشت و معدود اصلاحطلبانی را كه از صافی شورای نگهبان گذشته بودند از انتخاب محروم كرد. در این فاصله، جزر و مد سیاسی ایران با سرعت بیشتری به سوی خواست تغییرات ساختاری نظام حاكم كشیده شده است. استقبال وسیع از فراخوان ملی رفراندوم، بیانیههای ٥٦٥ نفره و سپس ٦١٥ نفره و بالاخره موضعگیریهای قاطع نیروهای دانشجویی و سیاسی در تحریم انتخابات همه و همه نشانگر آن بود و هست كه از دید اكثریت مردم دیگر بازی انتخابات در جمهوری اسلامی به پایان رسیده است. به روشنی در این فضا، و صرف نظر از این كه اصلاحطلبان در انتخابات شركت كنند یا نه، تنها نیروهای وابسته به ولی فقیه كه هوادارانشان به طور قطع پای صندوقهای رای میآیند میتوانند در انتخابات پیروز شوند.
اكنون و با تاكتیكهای جناح رهبری، اصلاحطلبان نه فقط در مخمصه سیاسی ناخواستهای گرفتار شدهاند و بلكه با فرض شركت آنان در انتخابات شانس پیروزی آنان نیز پایینتر رفته است. برای كسانی كه ممكن است به دلایل نگرانی از آینده كشور و حمله نظامی آمریكا پای صندوقهای رای بیایند به روشنی دیگر رای به معین به عنوان یك شخصیت مستقل از ولی فقیه توجیه چندانی ندارد. این كسان احتمالا بیندیشند كه مثلا هاشمی رفسنجانی بتواند استقلال بیشتری از خود نشان بدهد و برنامههای خویش را پیش ببرد. اصلاحطلبان حیات و حیثیت سیاسی خود را به ادامه نظام جمهوری اسلامی وصله زدهاند و اكنون ثمرات آن را میچشند. آنان اكنون زیر ضربه دوجانبه ولی فقیه قرار گرفتهاند: ادامه حیات سیاسی خود را در گرو حكم حكومتی ولی فقیه میبینند و در عین حال باید شاهد فروریزی بیشتر حامیان خود باشند.
سرنوشت رقتبار اصلاحطلبان البته خودساخته است. آنان به خوبی دریافته بودند كه چگونه حركت خود را در درون حكومت آغاز كنند، ولی هیچگاه برنامه حساب شدهای برای خروج از آن نداشتهاند. آنان پس از موفقیتهای یكی دو ساله اول، و پس از شروع حملات جناح متخاصم از آغاز تشكیل مجلس ششم، یك سره در حال عقبنشینی بودهاند. این عقبنشینیها، اما، هیچگاه حساب شده و داوطلبانه نبوده است. آنان همواره زیر فشار ولی فقیه و به صورت واكنشی عقب رانده شدهاند. ابتكار همیشه در دست جناح مقابل بوده است. سرنوشت آقای خاتمی به عنوان سمبل جنبش اصلاحطلبی بهترین مظهر این واقعیت است. كسی كه ٨ سال قبل سوار بر موج حمایت ملیونها زن و جوان و دانشجو به قدرت رسید امروز حتی در جمع كوچك این گروههای اجتماعی نیز نمیتواند حضور پیدا كند و از حمایت آنان مطمئن باشد. وابستگی اصلاحطلبان به قدرت و نظام جمهوری اسلامی به بهای بریدگی آنان از مردم و طیف حامیان آنان تمام شده است.
اكنون آنان در یك آزمایش تاریخی دیگر خود، كه احتمالا آخرین آن نیز باشد، قرار گرفتهاند: تن دادن به حكم ذلتبار حكومتی ولی فقیه و از دست دادن تتمه اعتبار سیاسی خود همراه با شكست تقریبا قطعی در انتخابات، یا ترك كشتی در حال غرق جمهوری اسلامی و نجات خود از سرانجام محتوم آن. كافی است نگاهی به اطراف خود بیندازند و ببینند كه جنبش اجتماعی خواهان تغییرات ساختاری در نظام حاكم بر جمهوری اسلامی تا كجا پیش رفته است. از سوی دیگر، روابط ایران با جهان غرب به نقطه انفجار نزدیك میشود و سیاستهای داخلی و خارجی جناح حاكم به سرعت ایران را به سوی فاجعههای نظامی و اتمی و یا درگیریهای قومی و محلی و منطقهای سوق میدهد. نظام حاكم بر ایران به هیچ عنوان راهی برای جلوگیری از بروز این فاجعهها ندارد، و تنها استقرار یك حكومت مردمی منبعث از اراده ملی میتواند از پیدایش چنین شرایطی مانع شود. در این مقطع تاریخی اصلاحطلبان میتوانند به جنبش فراگیر تغییرات ساختاری نظام حاكم بر ایران بپیوندند یا با رفتن زیر بال ولی فقیه بر آینده سیاسی خود مهر ختم بزنند.
در واقع، دخالت ولی فقیه در امر انتخابات، یك فرصت استثنایی كسب حیثیت برای اصلاحطلبان نیز به وجود آورده است. اگر آنان به دنبال نفی صلاحیت آقای معین از سوی شورای نگهبان انتخابات را تحریم میكردند (كه برخی زمزمههای آن بود) این امر به درستی حمل بر این میشد كه این كار نه در اعتراض اصولی به كاربرد نظارت استصوابی و بلكه صرفا به دلیل این كه نامزد آنان حذف شده صورت گرفته است. اكنون كه به یمن دخالت ولی فقیه به آنان امكان شركت در انتخابات داده شده است، در برابر پذیرش خفتبار این عطای ملوكانه و برباد دادن تتمه اعتبار سیاسی خود و شكست تقریبا قطعی در انتخابات بدیل دیگری دارند: بدیلی كه میتواند بخشی از حیثیت و اعتبار از دست رفته آنان را به ایشان بازگرداند. رد كردن عطای ولی فقیه و پیوستن به جنبش تحریم انتخابات به اصلاحطلبان اجازه میدهد تا با تبدیل این شكست به یك پیروزی، برای خود اعتبار و سرمایه سیاسی تازهای كسب كنند.
بازی انتخابات در جمهوری اسلامی تمام شده است. اكنون تقریبا تمامی نیروهای سیاسی و فعالان اجتماعی و فرهنگی، به جز اقلیتی كه نمایندگانشان در صحنه انتخابات حضور دارند به موج تحریم انتخابات پیوستهاند. حجم این نیروها و طیف عظیمی كه به آن پیوستهاند در طول حیات جمهوری اسلامی بی سابقه بوده است. مصاف بین حاكمیت استبدادی و خشونتبار و تبعیضآمیز جمهوری اسلامی از یك سو، و نیروهای هوادار دموكراسی و حقوق بشراز سوی دیگر، تا كنون تا این حد به نفع دسته اخیر آرایش نیافته بوده است. در این صف، برای اصلاحطلبانی نیز كه بارها به خردورزی جناح مقابل خود دل بسته بودند و اكنون یك بار دیگر باید توهم آنان فرو ریخته باشد جا هست. این انتخاب آنان است كه با دوراندیشی سیاسی به این جنبش بپیوندند و در آینده سیاسی كشور ما جایی برای خود دست و پا كنند یا با ریسمان ولی فقیه به چاه شوند و خود را مدفون كنند. فرصت مناسب دیگری شاید برای آنان پیش نیاید.