iran-emrooz.net | Sat, 22.03.2008, 20:10
انتخابات، تجلی بحران در اعتماد ملی
ناصر کاخساز
|
شنبه ۳ فروردين ۱۳۸۷
بنیادگرایان حاکم شرط شرکت در انتخابات را برای حریف خود، در عمل، پذیرفتن نقش قربانی قرار داده بودند. اما حریف برای بیرون رفت از این گیرگاه چه میتوانست بکند؟ امکان عملی بهیچ وجه وجود نداشت ولی یک امکان عقلی موجود بود:
حریف تنها هنگامی میتوانست از سرنهادن بر سکوی قربانی سرباز زند که دستکم اعتماد کمتر از نیمی از حامیان گذشتهی خود را بدست میآورد و این در صورتی ممکن بود که حرف تازهای که کنجکاوی مردم را برانگیزد ارائه کند. اما ارائهی یک حرف نو، یعنی طرحِ "تغییر"، در چارچوب نظری که آقای خاتمی را واداشت در اواخر دوران ریاست جمهوریاش ترجیعبندِ: بخاطر حفظ نظام ناگزیرم... را تکرار کند، ممکن نیست. شعار "تغییر" که در دوم خرداد بیست ملیون ایرانی را در انتخابات به صف کرد، در انتخابات اخیر کاربرد نداشت. زیرا "تغییر" با این نظام فکری موضوعیت ندارد. ارائهی حرف تازه مساوی میبود با بازگشت به سیاستی که در زمان خود امید به آغاز یک سکولاریزاسیون سیاسی را بر انگیخت. تنها با کلام کهنه ناشدنیِ "تغییر"، قربانیِ انتخابات به کنشگرِ انتخابات تبدیل می شد.
اما هنگامی که همهی حرکات سیاسی در سایه سیاست حفظ نظام باشد، دیگر این امید را نمیتوان برانگیخت. با این سیاست، بدلیل ظرفیت محدودی که برای انتقاد به رژیم دارد، نمیتوان اعتماد مردم را بدست آورد و امید آنها را به تغییر شکوفا کرد.
ناکامی مردم از رفورم تکرارِ ناکامی مردم از چپ بود. آنجا نیز مردم به جهتیابیِ غیرعرفی یا مسلکی یک شریعتِ مدرن نه گفتند.
دوم خرداد خاطرهی جمعی ایرانیان از تجربهی نهضت ملی را زنده کرد. اما در حالی که نهضت ملی پیگیرندهی ثابتقدمِ سکولاریزاسیون-حرکت غیر ایدئولوژیک- در جامعه بود، دوم خرداد در ادامهی حرکت سیاسیِ خود به دلیل تردید به روند عرفی شدن، افت کرد. با نفی سکولاریزاسیون یا چشم پوشی از آن، دیگر هیچ اپوزیسیونی آینده ندارد، بویژه پس از تجربهی تلخ انقلاب. سخن از تغییر در این برش از تاریخ، بدون سکولاریزاسیون، به دل مردم نمینشیند. انقلاب به این دلیل پیروز شد که آلترناتیو ملی نداشت و اینک نیز اگر رفورم مذهبی آلترناتیوِ ملیِ حاکمیتِ بازمانده از انقلاب شود، میتواند به حاکمیت بنیاد گرائی پایان دهد. فراموش نکنیم آیتالله کاشانی، که میگفتند در سفر به لبنان سیل میلیونی جمعیت اتوموبیل او را از زمین کَند، مغلوب نهضت ملی و عرفی ایران شد.
اما اکنون جای نیروئی که مردم بتوانند اعتمادشان را به او ببخشند خالی است. اکنون که رفورم مذهبی آلترناتیوِ ملیِ حاکمیتِ بازمانده از انقلاب نیست، گره کار تنها به دست یک آلترناتیو ملی و مستقل گشوده میشود که میتواند با اثر گذاردن بر رفورم، خصلت ملی و عرفی آن را افزایش دهد. آنگاه شعار "تغییر" میتواند دگرباره بارقهی امید را در دل مردم بیافروزد. اما یک آلترناتیو ملی و مستقل آنی نیست که تشویق منفعلانه میکند؛ تنها با کف زدن برای یک نیروی سیاسی نمیتوان بر آن تاثیر گذاشت.
نیروهای رفورم در داخل، مردم را به شرکت در انتخابات فرا خواندند چرا که مشکل رابطهی خود را با مردم میشناختند و میدانستند که اگر مردم را به عدم شرکت فراخوانند نیز نتیجهی بهتری بدست نمیآورند. شاید حتا باخت رفورم مذهبی مشخصترمی شد.
هیجانهای ناشی از انتخابات نباید سبب شود مشکلات بنیادی و جامعه شناختیِ جامعهی ایرانی نادیده بماند و ریشهی بحران در اعتماد ملی کاویده نشود. درست است که کوچکترین گام در راه کنده شدن از بنیادگرائی دینی یا شل شدن سیطرهی آن را باید غنیمت شمرد و با دردی که رفورمگران مذهبی از بیفرهنگیِ زمخت بنیادگرایان میبرند باید همدردی داشت ولی همدردی با سطحیگرایی متفاوت است.
ناصر کاخساز
۲۲ مارس ۲۰۰۸