iran-emrooz.net | Fri, 07.03.2008, 9:01
پرسش سرگشاده از شورای فعالان ملیمذهبی
چرا در انتخابات شرکت نکنیم؟
محمدرضا اسماعیلی
در ماههای گذشته نظرسنجیهای پنهان و آشکار و حتی شم عادی سیاسی تشخیص میداد که در یک انتخابات حتی محدود و در حد مورد نظر امثال آقای خاتمی رقابتی، گرایش مردم به نیروهای اصلاحطلب است. این هم اظهر منالشمس بود که هیئت حاکمه فعلی بعد از تجارب دوم خرداد و مجلس ششم اصلاً تحمل این چالش و تقسیم حتی کمی از قدرت را با این گرایش ندارد. عملاً هم چون به اصل حاکمیت مردم عقیده ندارند طوری مقدمات انتخابات را تا حال برنامه ریزی و اجرا کردند که هم امکان کسب اکثریت از اصلاح طلبان گرفته شد و هم طوری دلسردی و یاس در پیرامونشان به وجود آمد که اصلاح طلبان دیگر حتی امکان کسب همان حدود یک سوم کرسیها را هم نداشته باشند. به نظر میرسد آنها در هدف خود که دلسرد کردن مخالفین و منتقدین و نتیجتاً کاهش رای اصلاحطلبانی که از فیلتر گذشتهاند، موفق شدهاند.
شورای فعالان ملی مذهبی میگوید که برای شرکت در انتخابات انگیزهای برایشان نمانده است و از شرکت در انتخابات عذر میخواهند و شرکت نمیکنند. استدلال ظاهراً این است که انتخابات بیش از حد محدود شده است و دیگر شرکت کردن از دید منافع جامعه ترجیحی بر شرکت نکردن ندارد. اما آیا واقعاً این طور است؟ آیا واقعاً حضور تعدادی از اصلاح طلبان در مجلس که به هر حال به ملیمذهبیها نزدیکتر هستند تا آقایان خامنهای و جنتی و مصباح و احمدی نژاد، هیچ فایدهای ندارد؟ هیچ نتیجه مثبتی؟ هیچ انگیزهای؟
در دهه هفتاد میلادی حزب سوسیالیست چپ دانمارک که طبق اساس و مرام نامه حزب معتقد به انقلاب بود در انتخابات مجلس شرکت میکرد و معمولاً چند کرسی نمایندگی هم به دست میآورد. یکی از استدلالهای این مخالفین پارلمنتاریسم برای شرکت در انتخاباتی که مجلسش از دید آنها، نهاد بورژوازی و سرمایه داری بود این طور مطرح میشد: ما میدانیم که از طریق انتخابات نمیتوان سیستم را تغییر داد و راه نهایی در هر حال اتحاد طبقه کارگر و انقلاب است و فعالیت اصلی ما متوجه این هدف است اما تا آن زمان، میتوانیم از طریق این چند کرسی نمایندگی، هم تریبونی برای طرح نظراتمان به دست آوریم و هم از طریق نزدیک شدن به محافل قدرت به اطلاعاتی از مسائل و دسیسهها و جریانهای پشت پردهای دست پیدا کنیم و به مردم منتقل کنیم که دانستن آنها برای جامعه مفید است و هم گروههایی را که در ساختار قدرت به ما نزدیکتر هستند به اتخاذ مواضع بهتر بکشانیم . موقعیتها بسیار متفاوت است اما قیاس با وضعیت امروز ما در ایران چندان هم معالفارق نیست.
مسئله این است که آیا بهتر است در مجلسی که در هر حال در آینده نزدیک تحقق خواهد یافت و در ساختار قدرت موجود، نقش خود را بازی خواهد کرد بخشی (یک چهارم یا یک سوم یا ...) از نمایندگانش گرایش اصلاح طلبی داشته باشند یا این که فرقی نمیکند و مهم نیست. مهم نیست چون یک اقلیت اصلاح طلب در مجلس اولاً کاری نمیتواند صورت دهد و ثانیاً اصلاً خود این مجلس دندان کشیده، در مقابل شورای نگهبان رهبر قدرت عملی ندارد و نمیتواند نقش خود را بازی کند. مجلسی که خود قادر به ابلاغ قوانین تصویبی به دو قوه دیگر نیست یعنی یک مجلس بیفایده. با این وجود نمیدانم این یک تمایل ناخودآگاه است یا یک تحلیل منطقی سیاسی که باعث میشود به عنوان یکی از افراد جامعه ترجیح دهم در مجلس فرمایشی کشورم یک تعداد از نمایندهها به این فرمایشها اعتراض کنند و حتی گاهی در مجلس متحصن شوند. فکر میکنم مجلسی که مقاومت میکند بهتر از مجلسی است که سر به سر همه گوش به فرمانند و بیهیچ مقاومتی و بدون اندک اعتراضی امر میبرند. امربران معترض را بیشتر از ایازها و ملیجکها و نوکران پولدار یا در حال پولدار شدن دست به سینه، دوست دارم.
شاید من سیاست کلان را نمیفهمم چون تا آنجا که به من مربوط میشود ترجیح میدهم در شورای محلهای که عملاً در آن زندگی میکنم یک نفر با افکار مثبت تر هم باشد اگر چه کل انتخابات محله، به هیچ وجه منالوجوه دموکراتیک نیست و من امکان کاندید شدن ندارم. این را به نفع خودم و به نفع محله میدانم حتی وقتی خود این فرد مثبت تر از نظر من به اندازه کافی مثبت نباشد و حتی اگر او نتواند کاری انجام دهد غیر از اعتراضی که به نوعی صدای من باشد، قوی یا رنگ پریده و ملایم. میدانم بالاخره شورایی تاسیس میشود و اثری روی اوضاع محله میگذارد و بهتر است در این شورا یکی دو نفر هم باشند که بهتر فکر میکنند. در نظر بگیرید مجلس هفتم را بدون آقای اعلمی نماینده تبریز. من ترجیح میدهم یکی دو تا از تبار آقای اعلمی در شورای محله من باشند زیرا کمی موفقیت اگر چه از موفقیت زیاد کمتر است، بهتر از هیچ موفقیتی است.
از متن اطلاعیه شورای فعالین ملی مذهبی در مورد عدم شرکت، بوی یاُس و غیر تسلیم و رضا کو چارهای، میآید. اگر گزینه و اعلام شرکت نکردن یا تحریم یا هر نوع مقاومت دیگر به عنوان یک عمل سیاسی معطوف به هدفی انجام میشود باز حرفی، اما این عمل سیاسی عدم شرکت معطوف به کدام فایده برای جامعه است؟ آیا واقعاً در ساختار قدرت و شوکت آقایان با شرکت کردن تعداد کمتری در انتخابات بیست و چهارم اسفند خللی پدید میآید؟ و آیا در عمل میزان و اهمیت این خلل احتمالی با حذف کامل اصلاح طلبان از مجلس برابری میکند؟ ظاهراً مهمترین استدلال بعضی از مخالفان شرکت در انتخابات همین جنبه مشروعیت دادن به هیئت حاکمه است و حتی بعضی از آن تعبیر به بیعت با سلطان میکنند. اما آیا من واقعاً در صورت شرکت در این به قول آقای توسلی مناسک انتخاباتی به این رژیم مشروعیت میدهم و به ندای رهبر عمل کردهام که شرکت در انتخابات را وظیفه میداند؟ آیا اگر من شرکت نکنم آقایان از رو میروند و آبرویشان در دنیا از دستشان در میرود و کلی نتیجه خوب دیگر به دست میآید؟ شاید، اما تجربه تاریخی بسیار نزدیک و پراگماتیک به من میگوید که شرکت در انتخابات دوم خرداد و انتخاب آقای خاتمی پی آمدهای خوبی برای آزادی بیان و کسب مجوز و فعالیت سازمانهای غیر دولتی و ... داشت و من هشت سال دیگر با آقای معین را به چکمههای احمدی نژادها ترجیح میدادم و اصلاً هم این کهن الگوی فکری را درک نکردهام که خرابی چون که از حد بگذرد آباد میگردد. تجربه من میگوید که خرابی چون که از حد بگذرد بسیار آزار دهنده است و باید در شرایط عیناً موجود امیدوار بود و تلاش کرد که به سمت بهبود برود و نه به سمت خراب تر شدن اوضاع.
بنابراین اگر شرکت نکردن فایده مشخص سیاسی ندارد و شرکت کردن ممکن است داشته باشد، بهتر میدانم شرکت کنم. در شرایط فعلی اگر فرضاً در تهران تمام لیست اصلاح طلبها یک جا انتخاب شوند به نظر من پیام بدی نیست و ارزش بیاعتبار سازی آن برای سیستم، کمتر از این نیست که در صد شرکت کنندگان در انتخابات کمی کاهش یابد و آب هم از آب تکان نخورد چون اقتدارگراها میتوانند رای کافی برای مناسک انتخابات فراهم کنند و بسیار بیشتر از شرکت کنندگان در مناسک سالگرد انقلاب یا استقبال از رهبر در یزد. من ترجیح میدهم دریای جامعه در همه جا حتی در برکه محدود مجلس مناسکی و فرمایشی هم تکانکی بخورد و نهادی که میبایست پژواک صحیح همه بخشهای جامعه و اعمال قدرت جامعه بر سرنوشت خویش باشد (و در آینده خواهد شد) سجده تسلیم محض نکند. در این نهاد حتی انتقاد ساده هم بهتر از سکوت است تا برسد به انتقاد از رهبر و عبور از خطهای قرمز دیگر.
اگر گرایش اصلاح طلبی که در انتخابات بعضی حوزهها لیست میدهد رای نیاورد، از این هم که هست ضعیف تر میشود. همین حاشیه قدرت اندک که فرضاً هفتاد هشتاد نماینده مجلس میدهد در مبارزه ناعادلانه قدرت، کمی به نفع گرایش اصلاح طلبی و به تبع آن به نفع نیروهای ملی مذهبی و به نفع جامعه است. درست است که در مناسک انتخاباتی پیش رو نمیتوان اکثریت مجلس را تغییر داد اما از نظر سیاسی در عالم واقعیت فرق میکند اگر همه کاندیدهایی که ائتلاف اصلاح طلبان معرفی میکند با رای بالا انتخاب شوند. این پیروزی محدود، گرایش اصلاح طلبی را تقویت میکند و این امر به عقیده من با این که از جنبههای مختلف اشتراک فکری کمی با آنها دارم، به نفع جامعه و فرآیند دموکراسی در ایران است.
از آقایان فعال شورای ملی مذهبی طبعاً انتظار میرود برای من و امثال من که فکر میکنند حتی کمی موفقیت اگر چه از موفقیت زیاد کمتر است، بهتر از هیچ موفقیتی است ، توضیح دهند فایده سیاسی عدم شرکت چیست و به چه علت، نتیجه آن از شرکت و تقویت گرایش اصلاح طلبی در مجلس آینده بهتر است؟ خواهش میکنم نفرمایند که ما گفتیم ما انگیزه نداریم نگفتیم دیگران چه کار بکنند و اگر فکر میکنید رای دادن خوب است، بروید رای بدهید. احتراماً اگر خیلی خسته و بی انگیزه نشدهاید، به عنوان گرایشی که هم مورد احترام گرایش اصلاح طلبی است و هم در اپوزیسیون بیرون حکومت جدی گرفته میشوید، در مقابل این سوال سیاسی استدلالهای مشخص خود را بیان کنید: دلایل این که فایده عدم شرکت، از شرکت و تقویت گرایش اصلاح طلبی در مجلس آینده بیشتر است چیست و به چه علت تقویت گرایش اصلاح طلبی را در مجلس اقتدارگرای آینده توصیه نمیکنید؟
با احترام
محمد رضا اسماعیلی قناد
نظرکاربران:
هموطن عزيز : ميگويند اگر قورباغه اى را در ظرفى از آب جوش بياندازيد، قورباغه با يك جهش خود را از ظرف به بيرون مياندازد. ولى اگر همين قورباغه را در ظرفى از آب ولرم ببگذاريد و آهسته آهسته آب را گرم كنيد قورباغه آرام ارام و بى خيال در آب به جوش آمده ميپزد و از بين ميرود.
باور كنيم كه تطابق گام به گام با شرايطى كه روز به روز بدتر شود جز يك تراژدى سرآنجامى ندارد. قبل از اينكه تمام انرژى جهيدن از دست برود بايد جهيد وگرنه فردا خيلى دير است. ج ق
*
نامه سرگشاده ایشان ستودنی است.
فعالان ملی مذهبی که خود در تأسیس کمیته برگزاری انتخابات آزاد مشارکت داشتند معلوم نشد به چه دلیل انزوا در معرفی کاندیدا، عدم اعتراض به رد صلاحیتها، و حالا تحریم را در پیش گرفتهاند.
البته این موضعگیری و تغییر جهت مداوم فقط مربوط به ملی مذهبیها نیست نیروهای دیگر هم که میگفتند شرکت فعال کنیم همراه با سکولارهایی که اعتقاد داشتند بطور وسیع کاندیدا بدهند و پس از رد صلاحیت همراه با شورای دفاع از انتخابات آزاد کازار عمومی راه اندازند نیز آنقدر متناقض هر روز نظرشان عوض شد تا به آنجا که از صدای امریکا برای بیان نظرات تحمیلی خود به دیگر دوستانشان استفاده کردند. همنوا با راستها اصلاح طلبان را محکوم کردند، در شرایطی که اصلاح طلبان هیچ رسانهای ندارد.
آنان فراموش کرده اند که تنها نسیم حرکت اصلاح طلبی مردم ایران توانست این نیروها چه داخل وچه خارج را جانی تازه ببخشد و حتی کمک به تأسیس انها کند, خیلی زود فراموش کردند و هدفشان را مبری خود از سکوت بیش از دو دهه قرار داده پدرسالارانه سنگ گروههای خود را به سینه میزنند.
واینک سرمست از آنکه تواستند پس از ۳۰ سال بر سر چیزی با هم یکصدا شده رؤیای حکومتی با کمک بیگانان را در سرمیپرورانند.
برایشان مهم نیست اگر بدانند همراه فاشیست ترین نیروها عمل میکنند که دست رد به سینه دگر اندیشانی میزنند که امروز عزم آن دارند با تمام توان معادلات حاکم را برهم زنند، که مردم میهنمان را زیر بار شرایط موجود رها کرده وآنها را با تحریمها تنها بگذارند که برای حفظ خود راحتترین گزینه را انتخاب کرده اند: نشستن کنار گود به انتظار سهم آینده از جیب دیگران.
با تشکر
همیشه سبز
*
با سلام.
من با نظر شما مخالفم چون به نظر من از هم اكنون تمام نمايندگان مجلس مشخص است و من وقت اضافه ندارم كه پاي اين كار نمايشي بگزارم شخصا كه در ايران زندكي ميكنم تحليل تحكيم وحدت را بسيار واقع بينانه تر ميدانم تا تحليل شما و عموم كساني كه من ميشناسم هم هيچ اهميتي به اين انتخابات نميدهند.
*
من با تحلیل شما کاملا موافقم. البته برخی نیرو های خارج از کشور و بویژه تلویزیون وابسته به دولت آمریکا تمام نیروی خود را صرف تبلیغ "تحریم" (بخوان انفعال) و نیز تخریب اطلاح طلبان می کنند. وحشت این دسته از رشد دوباره جنبش اصلاحات کمتر از جناح حاکم نیست. گویا باقی ماندن احمدی نژاد در راس دولت و ادامه سیاست های خانمانسوز کنونی از سویی باقی ماندن برخی از مدعیان غریب با جامعه ایران در خارجه را توجیه می کند و از سوی دیگر زمینه برافروختن جنگی ایران ویران کن را برای مبلغان سیاست های جنگ طلبانه موجود در آمریکا فراهم می کند.
تعجب من از نیروهای داخلی است. این یعنی تعطیلی کار سیاسی : همان چیزی که در ایران مورد استقبال حاکمین قرار می گیرد. من هم توصیه می کنم سخنان خاتمی با دقت و تامل بیشتری دوباره مرور شود: "باید بازی راست حاکم را بر هم زد" تحریم جزو قواعد حکومت پسند این بازی است!
*
آقای اسماعیلی به نکات مهم و حساسی اشاره داشتید. این سئوال نه تنها به نیروهای ملی ـ مذهبی بلکه برای تمامی اپوزیسیون آزادیخواه داخل و خارج از کشور مطرح است. متاسفانه سکوت و برخا برخورد انفعالی برخی از جریانات سیاسی نسبت به امر انتخابات تا کنون تنها به خواست نیروهای اقتدارگر و نظامی کمک نموده و قطعا در تاریخ کشورمان به ثبت خواهد رسید.
در خاتمه آخرین گفته آقای خاتمی در زمینه انتخابات را نقل میکنم : نقشه ای وجود دارد که باید آن را برهم زد. ما باید این بازی را به هم بزنیم به هر صورتی که میسر است. بر این اساس با همه وجود در انتخابات مظلومانه اما با نشاط شرکت میکنیم. خیلی ها نقشه های بزرگی کشیده اند که با حضور مردم در انتخابات خنثی میشود.
مسعود آذری